خوف و رجا که دو عامل بازدارنده ی از تباهی و محرک به نیکیهاست، در زندگی رسول اکرم (ص) بر اساس قرآن کریم تنظیم شده بود، از این رو یکی از آیاتی که آن حضرت مکرر آن را تلاوت می کرد این آیه بود: «قل إنی أخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم؛ بگو اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى بزرگ مى ترسم.» (انعام/ 15) یعنی اگر من معصیت کنم از عذاب دردناک روز بزرگ هراسناکم؛ هر رهبرى باید در انجام دستورات مکتب خود از همه افراد پیشقدمتر باشد، او باید اولین مؤمن به آئین خویش و نخستین عمل کننده، و کوشاترین فرد، و فداکارترین شخص در برابر مکتب خود باشد.
در این آیه براى تاکید بیشتر روى این دستور الهى که از طریق وحى بر پیامبر نازل شده است مى گوید: من نیز به نوبه خود احساس مسئولیت مى کنم و از قوانین الهى به هیچوجه مستثنى نیستم، من نیز اگر از دستور پروردگار منحرف شوم و راه سازشکارى با مشرکان را بپیمایم و عصیان و نافرمانى او کنم از مجازات آن روز بزرگ (روز رستاخیز) ترسان و خائفم. از این آیه به خوبى استفاده مى شود که احساس مسئولیت پیامبران بیش از احساس مسئولیت دیگران است. در این آیه خداى تعالى هم همین برهان را براى اثبات توحید اقامه نموده، با این تفاوت که مخوف ترین و تلخ ترین انواع عذاب را که باید بیش از هر عذابى از آن ترسید در برهان خود اخذ کرده است و آن عذاب قیامت است که آسمانها و زمین هم از تحملش عاجزند، هم چنان که در برهان قبلى هم که برهان از طریق احتیاج بود نعمت اطعام را که بحسب نظر بدوى ضرورى ترین حوائج انسان است اخذ نمود.
در اینکه فرمود: "إن عصیت ربی" و نفرمود: "ان اشرکت بربى" اشاره است به مخالفت نهیى که در آیه قبل بود، یعنى: «و لا تکونن من المشرکین؛ هرگز از مشركان مباش.» (انعام/ 14) و اشاره مزبور، این نکته را افاده مى کند که اگر مى بینید پروردگار من مرا از شرک نهى فرموده از باب تعبد صرف نیست، بلکه عقل نیز بر من واجب مى کند که تنها خداى را پرستش کنم تا از عذاب روز بزرگى که از آن بیمناکم ایمن شوم. در آیه ی بعد می فرماید: «من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه و ذالک الفوز المبین؛ هر کس در آن روز [عذاب] از وى برگردانده شود، حقا [خدا] به او رحم کرده است، و این کامیابى آشکار است.» (انعام/ 16) معناى این آیه روشن است و در حقیقت همان حجتى را که در آیه قبلى اقامه شده بود تتمیم مى کند، چون از مظاهر آیه قبلى بر حسب نظر ساده و بسیط چنین برمى آید که رسول خدا (ص) براى اثبات وجوب توحید پروردگار دلیل آورد به اینکه خدا او را از شرک نهى کرده، پس لازم است به یگانگیش اقرار کند، شاید که از عذاب آخرت ایمن گردد.
چون ممکن بود اشخاص غافل و بى تدبر ایراد کنند که این نهى، مختص به تو است و خداوند به طورى که خودت ادعا مى کنى تنها تو را از شرک نهى کرده، پس ترس از عذاب و وجوب توحید هم مختص به خود تو است و این برهان تو اقتضا نمى کند که بر غیر تو هم توحید و دورى از شرک واجب باشد، و در حقیقت این حجت تنها علیه تو است، نه دیگران، از این جهت با جمله «من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه؛ آن روز كسى كه [عذاب] از او برگردانده شود قطعا [خدا] بر او رحمت آورده.» (انعام/ 16) افاده فرمود که عذاب پروردگار اختصاص به من ندارد، بلکه عذابش مشرف و محیط بر همه است، و هیچ کس را از آن خلاصى نیست، مگر به وسیله رحمت خود او، پس بر هر انسان است که از عذاب چنین روزى بترسد، همانطورى که رسول خدا (ص) مى ترسید.
تا این که سوره مبارکه فتح نازل شد: «إنا فتحنا لک فتحا مبینا* لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک وما تأخر؛ حقا ما تو را پیروزى بخشیدیم، پیروزى درخشانى! تا خدا گناه گذشته و اخیرت را [که به تو نسبت مى دادند] برطرف سازد.» (فتح/ 1- 2) و خداوند با وعده غفران، به رسولش تسکین داد. البته باید توجه داشت غفران درباره ی غیر معصوم، رفع گناه موجود است و درباره معصومان دفع آن است، زیرا وسوسه به حرم امن قلب معصوم، راه پیدا نمی کند. این نکته نیز روشن است که عصمت با اختیار منافات ندارد، چون حقیقت عصمت به یک ملکه علمی برمی گردد نه جبر، زیرا معصوم به توفیق خداوند سبحان باطن گناه را مشاهده می کند که همچون سم است و اگر چنین کسی از سم پرهیز کرد، با حسن اختیار خود این عمل را انجام داده است، چنانکه اگر مرتکب شد با سوء اختیار خود بوده است.