ماهیت و ویژگی های خاص عرفان یهود

زمینه یهودى
این اصطلاح وقتى به کار مى رود که شخص عقیده داشته باشد جداى از ادراک حسى و ادراک عقلانى، مى توان با واقعیتى به نام الوهیت که صرفا با دلیل آوردن قابل تعریف نیست و اعتقاد بر آن است که مبناى نهایى هستى است، تماس مستقیم برقرار کرد. از آن جا که عرفان ناشى از آرزوى دریافتن و پیوستن به چیزى است که در تجربه عادى نمى گنجد، به سادگى محدود به حدود دقیقى نمى شود. تمایز عرفان با مابعدالطبیعه و جهان شناسى (نظریات مربوط به ماهیت یا ساختار اساسى هستى و جهان)، تصوف (نظام هاى فکرى مدعى بینش ها یا شهودهاى خاص مربوط به ذات الهى)، و صور مختلف غیب گرایى (مطالعه و در اختیار گرفتن قواى فوق طبیعى)، و کرامت (فن وادار کردن و متقاعد نمودن قواى الهى) و حتى جادوگرى که غالبا پست ترین نوع آن در میان
است، چندان روشن نیست.
با این حال، اگر عرفان به تلاش براى تماس مستقیم با الوهیت تعریف شود، ظاهرا با یهودیت ناسازگار است. یهودیت به شکل رسمى و مقبول آن ایمان به خدایى یگانه است که جهان را آفرید و تصمیم گرفت به وسیله دستور زندگى اى که براى گروهى برگزیده وضع کرده است، خود را بر آنان آشکار سازد; این دستور عبارت است از همان تورات (به معناى «رهنمود» یا «تعالیم» که به غلط به «شریعت» ترجمه شده است.) سرنوشت دنیوى قوم برگزیده و نیز رستگارى ابدى تک تک افراد آن، بنابر اعتقاد سنتى یهودى، مبتنى بر رعایت این دستور زندگى است و هر گونه ارتباط با خدا باید از طریق آن انجام شود. اما واقعیت آن است که در تاریخ دینى یهودیت خداجویى چیزى فراتر از ارتباطى است که تورات واسطه آن است; البته هرگز نباید تورات کنار گذاشته شود (زیرا این امر جوینده را از یهودیت خارج مى کند)، یا نباید تظاهر به رسیدن به اعماق راز الوهیت شود و یا حتى کم تر از آن، نباید وانمود شود که به اتحاد وجودى با خدا خواهند رسید (جایى که خدا و انسان در ماهیت و وجود یکیند.)

سه نوع عرفان یهود
عملی، نظرى و رمزى. اینها گرچه انواع متمایزیند، در عمل تداخل و اختلاط زیادى دارند.

ویژگى هاى خاص عرفان عملی یهود
ویژگى نوع نخست جستجوى خدا به وسیله تجربیات جذبه اى، یا به عبارت دقیق تر، تلاش براى دست یابى به قلمرو فراطبیعى است که البته خود بى اندازه با الوهیت دست نیافتنى فاصله دارد; این روش گاهى به امور کرامتى آلوده مى شود.

ویژگى هاى خاص عرفان نظری یهود
نوع دوم همان راه تامل متافیزیکى در غلیظترین صورت آن است و در دستورهاى آن همواره مى توان آثار محیط فرهنگى متفکران مربوط را که در معرض تاثیرات جهان بیرون از یهودیت بوده اند مشاهده کرد. فیلون اسکندرانى (حدود 15ق م تا بعد از 40م) و چند تن از متفکران یهودى قرون وسطا، که از نوافلاطونى گرایى یونانى- عربى و گاهى نیز از عرفان اسلامى الهام گرفتند، از این زمره اند.

ویژگى هاى خاص عرفان رمزی یهود
نوع سوم عرفان مدعى شناختى رمزى است (از این پس رمزگرایى نامیده مى شود) و در خود حیات الهى و ارتباطش با حیطه غیرالوهى هستى (قلمرو طبیعى و متناهى) به تحقیق مى پردازد. ارتباط یاد شده تابع «قانون تناظر» است. از این منظر، قلمرو غیر الوهى نمادى از الوهیت است، یعنى واقعیتى که واقعیت عالى تر دیگرى را آشکار مى سازد; و از همین جاست که عمل متقابل یکى بر دیگرى (که با آن متناظر است) تحقق مى یابد. این نوع عرفان همان است که معمولا به نام قبالا شناخته مى شود (معناى لفظى قبالا «سنت » است.) قبالا چیزى شبیه گنوسیس، یعنى معرفت سرى مورد ادعاى مذهب گنوسى، نهضت دینى- فلسفى یونانى مآب است، ولى از ثنویتى که مشخصه مذهب گنوسى متاخر است، در آن اصلا یا تقریبا اثرى نیست.
این اصطلاح در معناى اعم آن معمولا به معناى تعیین روش هاى فنى قابل استفاده براى مقاصد بسیار مختلف نیز هست: از تربیت مشتاقان تجربیات وجدآور گرفته تا تردستى هاى سحرآمیزى که به وضوح خصیصه اى خرافاتى دارند. اگر مفهومى مثل نیروى معنوى اى که از راه دور بر ماده تاثیر مى گذارد، زیربناى این فرایندها باشد، در نهایت تصدیق ناپذیر مى شود و همه آنچه باقى مى ماند، مجموعه اى از «ترفندهاى کاسب کارانه» است. در پى توجهى که علم در روزگار باستان و قرون وسطا به نظریه تناظرات نشان مى داد و نیز تمایل سه دین توحیدى (یهودیت، مسیحیت و اسلام) به سازگار کردن نتایج تاملات عقلانى با داده هاى وحیانى، تعمق بر روى مسئله منشا و نظام جهان به سوى عرفان منعطف شد.
همچنین باید خاطرنشان ساخت که جستجوى خدا مستلزم جستجوى راه حل براى مسائلى است که از مسائل دینى به معناى محدود آن فراترند و حتى وقتى توجهى به ارتباط بین انسان و قواى فوق طبیعى نباشد نیز پدید مى آیند. انسان درباره مسائل خاستگاهش، سرنوشتش، سعادتش، درد و رنج کشیدنش، یعنى پرسش هایى که خارج از دین و درون صور غیر عرفانى حیات دینى نیز مطرح مى شوند، تامل مى کند; وقتى این پرسش ها پیش مى آیند، بودن یا نبودن نهادها یا عقاید دینى اهمیت چندانى ندارد. آنها همه در یهودیت غیر عرفانى تدوین شده اند و همچون اساس و چارچوبى براى تنظیم و حل مسائل صور مختلف عرفان یهود عمل مى کنند. این عرفان به خصوص در شکل «قبالایى» اش در مفاهیم جهان، خدا و «آخرالزمان» (رستاخیز، آخرین داورى، ملکوت مسیحایى و مانند آن) که در یهودیت معرفى شده در کتاب مقدس و یهودیت حاخامى ارائه شده اند، دگرگونى هاى اساسى به وجود آورده است. با این همه، مجموعه اى از مسائل ویژه عرفان یهود درباره خاستگاه هاى جهان و انسان، شر و گناه، معناى تاریخ، عالم پس از مرگ و پایان زمان ریشه در همان زمینه یهودیت دارد و خارج از تفسیر کتاب مقدس وحیانى و سنت حاخامى قابل فهم نیست.


منابع :

  1. ژرژ وایدا- مقاله عرفان یهود- مترجم احمدرضا مفتاح- فصل نامه هفت آسمان- شماره 11

https://www.tahoor.com/FA/Article/PrintView/114787