تأسی سیدالشهداء به رسول خاتم

فارسی 2504 نمایش |

سالار شهیدان حسین بن علی (ع) در نهضت جهانی خود با اقتدا به سیره پیامبر فرمود: «أسیر بسیرة جدی و أبی؛ من سیره ی جدم رسول خدا (ص) و پدرم علی مرتضی (ع) را احیا می کنم.» یعنی حرکت به سوی کربلا و استقبال از شهادت و حمایت از دین با نثار و ایثار به پیروی از سیره ی پیامبر (ص) است، معلوم می شود، سیره ی توحیدی آن است که انسان نه به خود اجازه طغیان بدهد و نه در برابر طغیانگران آرام بنشیند و نه سکوت مداهنه آمیز اهل سکوت را امضا کند. پس نه تنها خوف و رجای آن حضرت بر محور توحید بود، بلکه تمام حرکت و سکون آن حضرت هم موحدانه بود. آنجا که باید غمگین می بود غمگین، و آنجا که باید هراسناک باشد، هراسناک و آنجا که باید مسرور باشد مسرور می شد، دستور فرح و نشاط را هم خدای سبحان به او داده است: «قل بفضل الله وبرحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون؛ ای رسول به خلق بگو شما باید منحصرا به فضل و و رحمت خدا شادمان شوید که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که بر خود اندوخته می کنید.» (یونس/ 58) او به فضل خدا مسرور بود، گر چه به لحاظ کمال انقطاع، هراس و خوفی از غیر خدا نبوده و امید و رجایی به غیر پروردگار نداشته است.

معنای فنا
معنای ایثار و نثار، نابودی نیست، بلکه نفی جسم خاکی است، زیرا انسان هرگز هستی و جان خود را فدا نمی کند بلکه جسم و تن را رها می کند تا خود با فراغت بهتر و با بار سبکتر به دیار دوست سفر کند؛ ائمه (ع) جسمشان را فدای قرآن کردند نه جانشان را، جانشان فانی در لقای حق است «فنا» به معنی زوال تعین است نه نابودی و از بالاترین درجات کمال آدمی محسوب می شود، به معنای تغافل و عدم توجه به نفس و خواسته های آن و غرق شدن در جلال و جمال حق است، فنای به معنای نابودی هرگز کمال نیست.
فدا شدن جسم ائمه (ع) برای جان قرآن در نشئه ی دنیا، برزخ و بعضی از مراحل قیامت است و آنچه فدا می شود جسم است و جانشان برای ابد زنده است و نیز مجاهدی که شهید می شود یا نثار و ایثار می کند «جانباز» نیست بلکه جسم باز است، جان را زنده نگه می دارد و جسم را می بازد تا جان زنده اش زنده تر و شکوفاتر گردد. آنها که در انقلاب اسلامی، برای احیای دین، چشم و گوش دادند، چشمها و گوشهای ملکوتی گرفتند و شرح صدر نصیبشان شد و حی مرزوق عنداللهی شدند و چیزهایی را می بینند که دیگران نمی بینند. آنان اگر جان را فدا می کردند به حیات ابد نمی رسیدند،حتی اگر به مقام فنا می رسند، توجه به جان را فدا می کنند، نه اصل جان را.
کمال انسان در این است که جلال و جمال خداوند را مشاهده کند نه خود را و انسان به مقام فنا رسیده، غرق در نشاط است برای اینکه جمال نامحدود خدا را می نگرد. بر این اساس اگر ائمه (ع) فدای قرآن می شوند بدان معنا نیست که قرآن بالاتر از انسان کامل است، زیرا انسان کامل، حقیقت خود را فدای قرآن کریم نکرده بلکه جسمی عاریتی را فدا کرده تا جان ابدی او که همتای قرآن کریم است شکوفاتر گردد.
بنابراین در مرحله ی صادر اول یا ظاهر اول، بعید است یکی ثقل اکبر باشد و دیگری ثقل اصغر، چون در آنجا قرآن و عترت یک نورند و از باب سالبه به انتفای موضوع، کثرت در آنجا راه ندارد البته در مراحل پایینتر یکی اکبر و دیگری اصغر است. لذا مرحوم کاشف الغطا فرموده است که: «قرآن از انسان کامل بالاتر نیست.» و صاحب جواهر در موافقت با کاشف الغطا می فرماید: «قرآن از امام بالاتر نیست. عقل اول و روح اول همان حقیقت عترت طاهره و انسان کامل است که از او به عنوان کتاب خدا یا کلام خدا یا فیض منبسط یاد می شود.»

 

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 146

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد