شاخصه های عرفان سکولار

فارسی 3614 نمایش |

مقدمه
امروزه با همه شعارهاى زیبا و دلربایى که در جهان به گوش مى رسد، سلطه گرى همچنان در زندگى بشر باقى است. نیروى استکبارى حیات طبیعى معاصر، با هوشمندى تمام، نقاط ضعف خود را شناسایى کرده و براى ترمیم و تقویت آن اقدام مى کند. در چند دهه اخیر، مهمترین جریانى که در بر ابر نظام سرمایه دارى جلوه کرده و نشانگر کاستی هایى بنیادین در نظام کاپیتالیستى- لیبرالیستى بوده، جریان معنویت گرایى و بازگشت به دین است. در این میان، معنویت عرفانى پدید آمد، تا بحران معنویت را در زندگى مادى گرایانه اهالى تمدن غرب، برطرف سازد و اصلی ترین کارکرد آن، تداوم وضعیت سلطه گرانه و سلطه پذیرانه در حیات طبیعى معاصر است. بى تردید، اصالت دادن به روح انسان و جدى گرفتن نیازهاى معنوى و درونى او، ضرورت قوانین خاصى را در زندگى اثبات مى کند که با رعایت آن مى توان مسیر مناسبى را براى ارضاى این نیازها انتخاب نمود. از این رو، عرفان و شریعت، دست در دست هم دارند و جدایى آنها تنها با حذف خداوند امکان پذیر است: یعنى قرارد دادن عرفان، انسان و قانون، در اختیار سلطه گرانى که همه چیز را از منظر منافع خود مى نگرند. عرفان به معانى متعددى به کار مى رود؛ اما اگر بخواهیم تعریفى جامع از آن ارائه دهیم، باید بگوییم: عرفان تکاپویى است براى پاسخ به نیازهاى معنوى انسان.

اما سؤال اصلى این است که سکولار به معناى این جهانى، چگونه ممکن است با عرفان جمع شود؟
در واقع عبارت عرفان سکولار، یک پارادوکس واضح است. این ترکیب با دو وجه قابل توجیه است: نخست این که براى نیازهاى معنوى انسان، هیچ عالمى غیر این جهان پذیرفته نشود و هیچ موجودى برتر از جهان مادى (خدا) مورد توجه قرار نگیرد. در این شرایط، انسان در همین دنیاى مادى مى کوشد به نوعى نیازهاى معنوى خود را برآورده سازد. افزون بر موارد گفته شده، این عرفان اگر باهر مبنا و اساسى در نظر گرفته شود، در نهایت، کارکردهایى به نفع نیروى سلطه گر حیات طبیعى داشته و در تمدنى سکولار مورد استفاده قرار مى گیرد. البته عرفان سکولار، نه تنها تناقض نماست؛ بلکه در اصل تهى و بى مایه است؛ اما چه مى توان کرد. چرا که زندگى پندار زده انسان معاصر، در همه ابعاد به بند اوهام و هوس ها اسیر شده و حتى نیازهاى معنوى را نیز همچون نیازهاى مادى، به صورتى کاذب پرورده و با آن خود را ارضا مى کند.

شاخص هاى عرفان سکولار

1- پوچ گرایى روش شناختى
مدیتشن یا مراقبه، که با کمال تأسف بعضى از دینداران کم دقت، آن را مشابه نماز مى پندارند، چهار رکن دارد:
1) یک مکان آرام 2) وضعیت راحت 3) موضوعى براى توجه و مشغولیت 4) نگرشى بى تفاوت. (جیمز هویت، ریلاکسیشن و مدیتیشن، ترجمه رضا جمالیان،ص 1381-1380)
همه اینها براى آن است که: «سالک خود را از بند افکار و تصاویر ذهنى برهاند و به نوعى سکوت و عزلت برسد که در وراى تفکر یا تعمق بر روى موضوعى یا مضمونى قرار دارد.»
(همان، ص 179) یک اصل پذیرفته شده در این روش، آن است که همه پریشانی ها و آشفتگی هاى ما به خاطر آشفتگى ذهن است. اگر ذهن آرام شود به آرامش (Relaxation) خواهیم رسید. بر این اساس دو دستور یا توصیه ارائه مى شود: اول آن که به یک موضوع مشغول شوید و دیگر این که نسبت به تصاویر ذهنیتان به بى تفاوتى یا نظاره محض برسید و البته این دو مورد به هم مربوطند: یعنى اگر شخصى به یک چیز مشغول شود معمولا به امور دیگر کم توجه یا بى توجه مى شود. در اولین بند از تحلیل شاخص هاى عرفان سکولار، به این مى پردازیم که اساتید مدیتیشن براى مشغولیت، چند چیز را پیشنهاد مى کنند:
1- تراتاک: (Trarak) خیره شدن به یک شعله شمع؛
2- مانترا: تکرار صداها یا کلمات؛
3- تمرکز بر روى تنفس.

دکتر هربرت بنسن، از مانترا و تمرکز بر تنفس، براى آرامش بیمارانش استفاده کرده و آن را بسیار مفید یافت. اما از میان این سه، مانترا بسیار مورد توجه ماهاریشى ماهش بوده و امروزه در جهان براى مدیتیشن، به طور گسترده اى از مانترا استفاده مى شود. مانتراها، معمولا از زبان سانسکریت انتخاب شده و مورد استفاده قرار مى گیرند و بى معنا بودن آنها یا مفهوم نبودن معناى مانترا، براى مدیتاتور اهمیت ندارد؛ زیرا قرار است فقط به منظور تمرکز و تخلیه فشار ذهنى و رسیدن به آرامش ذهنى مورد استفاده قرار گیرد. البته تمرکز به معناى تمرکز فکر روى یک موضوع براى فهم نیست؛ بلکه تمرکز به معناى توقف فهم و کارکرد ذهن است. تمرکز یعنى آرامش ذهنى و مانترا براى این به کار گرفته مى شود که ذهن را خسته کند؛ به همین جهت اگر بى معنا یا براى کاربر نامفهوم باشد، باز هم مى تواند در متوقف کردن ذهن به او کمک کند.

جیمز هویت مى نویسد: «مربیان مدیتیشن، پول زیادى از افراد مى گیرند تا به آنها یک لغت سانسکریت به عنوان مانترا ارائه دهند و اصرار دارند تا به آنها بقبولانند که تنها انتخاب این واژه به نام مانترا، براى سیستم عصبى آنها مناسب است؛ ولى هرگز علم و تجربیات انجام شده این طرز تفکر را تایید نمى کند».

دکتر هربرت بنسن در این باره مى گوید: «هر چند مدیتیشن متعالى (tm) در از بین بردن استرس و استقرار ریلاکس شدن بسیار موثر است؛ ولى بررسی هاى ما طى یک سلسله تحقیقات در دانشگاه هاروارد و آزمایشگاه ثورندیک مموریال (Thorndike memorial)، نشان دادند که با هر واژه دیگرى هم که به عنوان مانترا انتخاب شود، همین نتایج به دست مى آید. بنابراین تغییرات پدید آمده در شرایط مدیتیشین، کمترین ارتباطى با ذکر مانتراى اختصاصى، آن هم به زبان ناشناخته سانسکریت ندارد» گذشته از اینها، یک نقد اساسى که مى توان به مانترا در روند مدیتیشن وارد نمود، این است که مربیان این روش معتقدند: «عمیق ترین مراحل یا سطوح مدیتیشن در زمانى حاصل مى شود که یک واژه بدون معنى یا بدون معانى عمیق و ریشه دار به عنوان مانترا انتخاب شده باشد.» بنابراین این عرفان از امکانات شناختى انسان براى رشد و کمال فردى به خوبى استفاده نمى کند. بى تردید، تفکر راهى به سوى شناخت حقیقت است و اگر به درستى از آن استفاده نشود عرفان چه معنایى خواهد داشت.

در عرفان اسلامى، نماز کانون تفکر به معانى بلند قرآنى و نام هاى خداوند متعال است. امام على (ع) می فرماید: «من اتى الصلاة عارفا بحقها غفر له؛ هر کس نماز را با معرفت به آن بخواند، پاک مى شود.» (میزان الحکم، باب صلاة، حدیث 10557) نام هایى که علاوه بر آرامش، به انسان قدرت، هوشمندى و معرفت مى دهد. معرفتى که آینه دار نفس انسان و کل عالم هستى است. معرفتى که همه چیز را به منزله آیت الهى بر بصیرت قلبى انسان مى گشاید و آرامشى در پیوند با رحمت بى کران الهى به انسان عطا مى کند. از رسول الله (ص) نقل شده که فرمود: «الصلاة تستنزل الرحمة؛ نماز رحمت الهى را فرود مى آورد.» (همان، حدیث 10532) و این همه براى کسى است که نماز بخواند و بداند که چه مى گوید و به اذکار و کلمات آن توجه کند و در معانى آن اندیشه ورزد. در حدیث آمده که: «من صلى رکعتین یعلم مایقول و فیهما انصرف و لیس بینه و بین الله عزو جل ذنب الا غفر له؛ کسى که دو رکعت نماز برپا کند و بداند که چه مى گوید هیچ حجاب و گناهى میان او و خداوند باقى نمى ماند.» (همان، حدیث 10566)

اما در مدیتیشن اثرى از تفکر بر خداوند و نام هاى نیکوى او نیست. آنچه امروزه در جهان به عنوان مانترا آموزش داده مى شود تکرار آواها و کلماتى است که فقط و فقط به منظور انصراف ذهن از مشغولیت هاى عادى استرس زا به کار مى آید. لوئیس پروتو، کارکرد مانترا را این طور توصیف مى کند: «راه درست آرام کردن ذهن، جنگیدن و نهیب زدن به آن نیست؛ بلکه باید یک اسباب بازى را در اختیار او قرار دهید تا خود را با آن مشغول سازد، درست همانند موقعى که شما عروسکى را به یک کودک بد خلق مى دهید تا او را آرام کنید. اگر ذهن با نظاره غیر فعال، به نحوه انجام تنفس مشغول شود و در ضمن، با تکرار یک مانترا یا ذکر گویى مشغول و سرگرم مى شود، آنگاه این موقعیت و امکان براى ذهن فراهم مى گردد تا به یک نقطه توجه پیدا کند». این عمل، یعنى پرداختن به هیچ و پوچ و نوعى بازى کودکان در سطح ذهنى.

2- آمادگى براى سلطه پذیرى
در زندگى مدرن، انسان تمام توان و تمایلات جسمى و روانى خود را براى تمتع هر چه بیشتر از دنیاى پر تزاحم و محدود مادى هزینه مى کند. براى انسانى که استعداد نامحدود براى شناخت خداوند و ارتباط با او دارد، چنین شرایطى فشار شدید روانى و جسمى پدید مى آورد؛ زیرا چیزهاى بسیارى را مى خواهد و با تلاش فراوان به آن نمى رسد و یا اگر مى رسد باز هم بیشتر مى خواهد. کار و فعالیت، که مى توان آن را به صورت راهى براى برآوردن نیازهاى طبیعى، روانى، انسانى و شکوفایى و خلاقیت مورد توجه قرار داد، امروزه به طور نفس گیرى تا حد یک ضرورت زهراگین اقتصادى تنزل پیدا کرده است. حتى تحصیل علم، ماهیت خود را از دست داده است. تفریح و اوقات فراغت که براى افراد متعادل، مى تواند لذت و آرامشى گوارا به همراه داشته باشد، اکنون براى کسب لذت هاى بیشتر و هیجان افسار گسیخته در ورزشگاه هاى بزرگ یا مراکز فساد و کنسرت هاى فوویست (وحشى گرایانه) به صورت استرس زایى تداوم وضع ناگوار زندگى کارى، شده است. این پدیده به خاطر استرس دائمى است که در زندگى جدید جریان دارد. دکتر والتر ب. کانن، آثار و عوارض وضعیت استرس را مطالعه کرده و پژوهش هاى خود را در قالب نظریه عکس العمل جنگ و گریز ارائه داده است. بسیارى از موارد بیماری هاى قلبى، عروقى، گوارشى و تنفسى، در شرایط استرس زا پدید آمده و تشدید مى شوند. 40 تا 50 درصد مراجعان به پزشک مشکل روانى دارند. افسردگی ها و اضطراب ها که شمار زیادى از مردم جهان را گرفتار نموده نیز، از پیامدهاى روانى وضعیت زندگى امروزى است. این وضعیت دو پیامد خطرناک براى تمدن جدید منافع و نیروهاى سلطه در این تمدن دارد: یکى به وجود آمدن مردمى بیمار، پریشان و سرکش که در قید و بند انضباط سیاسى نیستند و دیگر شکل گیرى اندیشه اى مخالف، که نظام دیگرى را پیشنهاد مى کند و براى دگرگونى نظام موجود جهانى مى کوشد.

بنابراین، باید براى مشکلات این زندگى چاره اى اندیشید. مراکز علمى که در خدمت نظام لیبرال سرمایه دارى هستند براى حل این مشکل پژوهش هایى انجام دادند که حاصل آن چند چیز بود: یکى طرح شیطانى عصر آکواریوس که به منظور ایجاد گروه هاى ابتذال به ویژه بین جوانان تا در رقص هاى تند، سکس، روابط جنسى عجیب و غریب و استفاده از مواد مخدر تخلیه نیرو شوند و البته این روش مطلوب همه نیست و دیگرى روش هاى ملایم تر براى تخلیه استرس ها و بازسازى توان جسمى و روانى.

در مورد دوم مطالعات شرق شناسى کانون هاى استعمارى به کار آمد و بودیسم و هندوئیسم به عنوان روش هاى معنوى خنثى مورد توجه قرار گرفت. معنویتى که آرامش، سازگارى با شرایط موجود و بى تفاوتى اخلاقى و سیاسى را در بر دارد و تنها به آرامش و نجات انسان از رنج زندگى مى اندیشد. جیمز هویت مى نویسد: «باید با این زندگى به تطابق و هم نوایى برسیم یا لااقل به آن نزدیک گردیم... ایجاد تغییر در خودمان خیلى راحت تر و عملى تر از آن است که براى تغییرات و تحولات اساسى و بنیانى در محیط کوشش کنیم».

هواداران مدى تیشن در اهمیت و ضرورت روش پیشنهادیشان چنین داد سخن داده اند: «رشد سریع پیشرفت، نیازمند آن است که مردم هم با سرعت از استرس هاى درونى خود رها گشته تا مشکل چند تکه شدن فزاینده اجتماع، که به صورت بحرانى خارجى ظهور کرده است، حل شود. مردم باید انعطاف پذیر شوند. مردم بدون آن که به استرس زیادى گرفتار شوند، باید شیوه رویارویى با انواع مختلف نیازهاى عاطفى و جسمى میان افراد را که به سرعت در حال تغییر است، بیاموزند. مردم باید با یافتن طریق رضامندى پایدار میان خود و نه صرفا با نگریستن به نقش هاى اجتماعى خشن براى کام بخشى، خودکفا شوند. در مردم باید توان کامل یکنواخت کردن اختلافات به منظور تقویت غناى زندگى در میان این تغییر شتابان به وجود آید.» مدى تیشن با نشستن راحت یا خوابیدن و به تصورات فشار آور ذهن بى تفاوت نگریستن و تسلیم آنها شدن و پذیرش محض آنها، تسلیم و پذیرش در برابر فشارهاى تمدن سرمایه دارى را براى مردم درونى مى سازد. محرومیت حسى حاصل از مدى تیشن، ویژگى روانشناختى سلطه پذیرى را در افراد به وجود مى آورد. از مهمترین آثار محرومیت حسى، اختلالات ادراکى و تلقین پذیرى است. این وضعیت روانشناختى، وقتى با فشار تبلیغاتى رسانه هاى سرمایه دارى همراه مى شود، ساختار سلطه گرانه و سلطه پذیرانه حیات طبیعى را تثبیت و تحکیم مى کند. حاصل سلطه پذیرى روانشناختى و سلطه گرى تبلیغاتى به صورت نسبى گرایى اخلاقى، مصرف گرایى اقتصادى و غوغا سالارى سیاسى (مبوکراسى) جلوه مى کند.

مهمترین کارکرد مدى تیشن، نه تنها آرامش بخشى به افراد جوامع پر استرس امروز؛ بلکه تحمل پذیر کردن استیلا و استثمار سلطه گران سرمایه دار جهانى است؛ اما نماز، قیام و حرکت است. قیام نماز به معناى آمادگى براى قیام لله و حرکت براى حق است. در نظر عارفان مسلمان، قیام نماز نمادى از قیام عبد به حق و توحید عملى است. هنگام نشستن مستحب است که پاى چپ در زیر بدن قرار گرفته و پاى راست روى آن باشد. به این معنا که من حق را برپا داشته و باطل را از میان مى برم. بنابراین نماز نه آمادگى براى سلطه پذیرى، بلکه آمادگى براى جهاد و ستم ستیزى است. این همه سر و صدا و تبلیغات با وصف هاى جذاب، هوشیارى خلاق، آرامش، آگاهى متعالى و...، به ساده ترین بیان، پذیرش تسلیم در برابر نیروى سلطه گر در تمدن سرمایه دارى است.

3- زنگ تفریحى براى بردگان سرمایه دارى
مدى تیشن آثار مثبتى هم در جسم و روان انسان دارد. هربرت بنسن که به تحقیق روى این آثار پرداخته، مجموعه آنها را زیر عنوان عکس العمل ریلاکسیشن معرفى کرده است. پیامدهاى مطلوب مدى تیشن عبارت است از:
کاهش ضربان قلب و فشار خون شریانى
کاهش تعداد حرکات تنفسى و سوخت وساز سلولى و لاکتات (ضایعات سوخت وساز سلولى) در خون
کاهش فعالیت سیستم عصبى سمپاتیک و افزایش فعالیت پاراسمپاتیک
افزایش امواج آلفا از مغز و کاهش تنش عضلانى
اگر چه کارکردهاى سیاسى مدى تیشن که در مورد قبل بررسى شد، در شمار کارکردهاى مخفى این عمل است که هیچ گاه به آن تصریح نمى شود؛ اما بخش مثبت از کارکردهاى آن مورد تاکید فراوان قرار مى گیرد. معمولا کتاب هایى که در این باره نوشته مى شود به اهمیت مدى تیشن در بازیابى توان جسمى و روانى براى انجام بهینه کارها و وظایف شغلى تأکید مى ورزند.

البته نه اینکه تلاش براى سلامتى یا بهبود انجام وظایف شغل بدى است؛ اما این وضع را در کنار سلطه سیاسى و اقتصادى کسانى در نظر بگیرید که مى کوشند، با کنترل فرهنگى معنویت و معرفت، مردم را مهار کنند و توانایى آنها را در خدمت به تحکیم شالوده نظام سرمایه دارى و تامین منافع بى پایان سرمایه داران، بهبود بخشیده و به کار گیرند. یکى از ابعاد سکولار بودن این روش معنوى، همین است که مهمترین فایده اى که براى آن معرفى مى شود کامیابى در زندگى مادى و موفقیت هاى اقتصادى و شغلى است. یکى از کسانى که در این زمینه آثار بسیارى نگاشته و تلاش هاى زیادى مى کند، خانمى تبعه آمریکاست به نام شاکتى گواین، که حتى نام خود را از هندویسم اقتباس کرده است. او که تحت تأثیر سفرش به هند و فراگیرى هندوئیسم است، بر مبانى انسان گرایانه معنویت هندویسم تأکید کرده و مى نویسد: «براى خوشبخت و موفق زندگى کردن و استفاده از تجسم خلاق، هر چند باید مفاهیم معینى را امکان پذیر بدانید؛ اما لازم نیست که به یکى از آرمان هاى ماوراى طبیعى یا به قدرتى برون از خود ایمان و اعتقاد داشته باشید.» او معتقد است که کافى است ما در خیالمان آنچه مى خواهیم تجسم کنیم و به آن باور داشته باشیم، پس از آن نیروهاى درونى، ما را به سوى آن هدایت کرده و در دستیابى به آن کمک مى کنند. او براى روند عملى طرح خود، چهار مرحله را مى شمارد: 1- هدف خود را تعیین کنید؛ 2- آرمان یا تصویرى روشن بیافرینید. 3- اغلب اوقات بر آن تمرکز کنید. 4- به آن انرژى مثبت بدهید.
براى انجام این مراحل باید در وضعیت آلفا یا حالت مدى تیشن قرار بگیرید. او مى گوید: باید به شهود درونى توجه کرد و آن را به عنوان هدایتگر پذیرفت؛ چون او شما را به سوى بهترین وضعیت هدایت مى کند. گواین هیچ گاه معیارى را مشخص نمى کند که صداى درون چیست و چه مى گوید و چرا درست مى گوید و از کجا مى آموزد؟ ادعاهاى او نه تنها اثبات پذیر نیست؛ بلکه ابطال پذیر هم نیست؛ زیرا اگر شما به نداى درونتان گوش دهید و نتیجه خوشایندى نگیرید، به طور حتم اشتباه شنیده اید و آن نداى درونى شما نبوده؛ بلکه یا القاى دیگران بوده و یا خواسته هاى نادرستى که بر اساس تکیه بر بیرون وجودتان در شما برانگیخته شده است. گواین همچنین تصریح مى کند: راه مهارت یافتن در شهود درونى یا شنیدن صداى درون، راه سعى و خطاست. فقط با این معیار است که در نهایت اگر احساس رضایت کردید درست شنیده اید و در غیر این صورت اشتباه کرده اید.
مهمترین فایده نظریات شاکتى گواین، این است که به اسم گوش دادن به صداى درون، ما را مطیع فریادهاى تبلیغاتى زندگى امروزى مى کند. فریادهایى تکرارى که انعکاس آن ناخواسته در درون ما طنین مى افکند. اگر کمى با روانشناسى تبلیغات آشنا شویم متوجه مى شویم که در نظام سرمایه دارى، نه تنها اقتصاد؛ بلکه سیاست و فرهنگ نیز با تبلیغات و دستکارى تمایلات، ذوقیات و اندیشه مردم مدیریت مى شود. آنگاه به خوبى معلوم مى گردد، در زمانى که سختگیری هاى علمى براى اثبات یک نظریه بسیار پیچیده شده است، چگونه نظریات کسى مثل شاکتى گواین در کتاب ها و موسسات بسیارى، با حمایت مراکز علمى وابسته در جهان، تبلیغ مى شود. معمولا نویسندگانى نظیر شاکتى گواین، آنتونى رابینز، وین دایر، ناپلئون هیل، کنت بلانکارد و دیگران که از پوشش تبلیغاتى خوبى برخودارند، آرامش، شکوفایى، رضایت مندى و کمال فردى را در توفیقات مادى و دانستن راه ثروتمند شدن مى دانند و سعى مى کنند آن را به همه مردم جهان بیاموزند. با این همه، معلوم نیست چرا روز به روز تراژدى فقر و گرسنگى در جهان دردناک تر مى شود. حتى در آمریکا که محل زایش این تئوری هاست، تعداد افراد بى خانمان رو به افزایش است!

البته حرف هاى آنها براى ما که در تمدن سرمایه دارى زندگى مى کنیم بسیار خوشایند است؛ زیرا راه هماهنگ شدن با ارزش هاى این تمدن را به ما مى آموزند و سلطه پذیرى سیاسى و اقتصادى را براى ما توجیه مى کنند تا ستم ها و سلطه ها را زیبا ببینیم و راحت و بى درد بپذیریم. یاد مى دهند که مدى تیشن کنید و آنچه دوست دارید به تصور آورید و بعد براى رسیدن به آن، تلاش کنید. همواره نیمه پر لیوان را ببینید و به فکر پر کردن نیمه خالى آن نباشید. از آنجا که نمى توانید جهان را تغییر دهید، پس باید با آن هماهنگ شوید. به کسانى توجه کنید که ثروتمند شده اند. پس مدى تیشن کنید، ریلاکس باشید و در تخیلات خود غوطه ور شوید و بکوشید و از کوشش خود لذت ببرید تا بمیرید. البته این آخرى را نمى گویند؛ چون این مطلب رویارویى با حقیقت و کلید معنویت راستین است و با خیالات خوشایندى که رضایت، آرامش و کمال فردى موهوم را براى ما مى سازد تعارض دارد.معنویت و عرفان اسلامى با شریعتى روشن، انسان را از سرگردانى در امکانات نامحدود انتخاب آگاه ساخته و وى را از ناخودآگاه تسلیم خواسته دیگران شدن، به سامانى روشن مى رساند و آرامشى مى دهد که خود، زمینه رسیدن انسان به کمال حقیقى و شکوفایى معرفت فطرى است.

عرفان سکولار یعنى عرفان بدون خدا و معاد، عرفان بدون شریعت و آیین، خواهد بود و آنگاه که خدا برود، باید به انتظار شیطان و غلبه طاغوت نشست. آرامش، تلاش و کوشش، رضایتمندى و برخوردارى از نعمت خوب است و بخشى از تعالیم معنوى اسلام را تشکیل مى دهد؛ اما نه به قیمت از دست رفتن عزت انسانى و نه به بهاى پذیرش ستم و سلطه دنیامداران؛ بلکه اگر انسان به عظمت وجودى خود در ارتباط با پروردگار توجه کند و زندگى حقیقى در سراى دیگر را که پایان نخواهد داشت، فراموش نکند، عرفان و معنویت او حسینى (ع) مى شود و عزت و ذلت را به درستى تشخیص مى دهد و از چشمه جوشان عرفان و معنویت حقیقى و ابدى، بهره مند مى گردد.

منـابـع

حمیدرضا مظاهرى سیف- مجله معرفت ش 73- مقاله عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسینى

حمیدرضا مظاهرى سیف- مجله رواق اندیشه ش 47- مقاله استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد