قلمرو دین در عرصه جامعه شناسی

فارسی 2841 نمایش |

جامعه شناسی

جامعه شناسی یکی از علوم اجتماعی و انسانی و دارای رویکردها، رهیافت ها و شاخه های متنوع است و در جهان از اهمیت خاصی برخوردار است. نکته ی قابل توجه این که، نباید جامعه شناسی را با علوم اجتماعی خلط نمود. لفظ علوم اجتماعی، در معانی مختلفی به کار رفته است:
1. مترداف با علوم انسانی، یعنی علوم مربوط به انسان، مانند اقتصاد، روان شناسی، علوم تربیتی، مدیریت و...، در مقابل علوم طبیعی، مانند فیزیک، شیمی، زیست شناسی، زمین شناسی و...
2. از مباحث ناظر به امور اجتماعی انسان، که جنبه ی توصیفی و توصیه ای دارد لذا شامل علوم جامعه شناسی، حقوق و اقتصاد می شود، ولی روان شناسی را در بر نمی گیرد.
3. تنها شامل آن دسته از امور اجتماعی می گردد که جنبه ی توصیفی دارند، نه توصیه ای. بنابراین، فقط جامعه شناسی، اقتصاد و بخشی از علوم تربیتی در این حوزه جای دارند.
جامعه شناسی نیز در برخی تعاریف، تمام علوم اجتماعی توصیفی را شامل می شود. و علومی، هم چون انسان شناسی، تاریخ، قوم شناسی، مردم شناسی و جمعیت شناسی را نیز در بر می گیرد و در پاره ای از تعاریف، رشته ای است در مقابل تاریخ و انسان شناسی. به نظر نگارنده، امروزه جامعه شناسی شامل علوم و زیرمجموعه هایی هم چون اندیشه ی اجتماعی، فلسفه ی اجتماع، فلسفه ی جامعه شناسی و علم جامعه شناسی می باشد و هر یک از این دانش ها نیز، دارای فروعی هستند.

رویکردهای متفکران اسلامی در باره ی جامعه شناسی

متفکران اسلامی، به ویژه فیلسوفان و متکلمان، در حوزه مباحث اندیشه اجتماعی وارد شده و در باب چیستی جامعه و مدینه و انواع آن و علل انحطاط و پیش رفت نهادهای اجتماعی، از جمله خانواده و آموزش و پرورش سخن گفته اند. مانند:
الف) فارابی در کتب آراء اهل المدینة الفاضله، السیاسة المدینة و الملة با رویکرد فلسفی.
ب) ابن سینا در اواخر کتاب الهیات شفا و النجاة با رویکرد فلسفی.
ج) اخوان الصفا در مجموعة الرسائل با رویکرد کلامی.
د) ابوالحسن مسعودی در مروج الذهب با رویکرد تاریخی.
ه) ابن خلدون در مقدمه ی تاریخ با رویکرد اجتماعی و تاریخی.
و) ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند با رویکرد مردم شناختی و فرهنگی.
ز) ابوالحسن ماوردی در احکام السلطانیه و شیخ طوسی در کتب فقهی با رویکرد فقهی.
ح) خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری با رویکرد اخلاقی.
ط) رشیدرضا و محمد عبده در المنار و علامه طباطبایی در المیزان با رویکرد قرآنی.
ی) استاد مطهری، مصباح و سبحانی با رویکرد قرآنی، فلسفی و کلامی.
توضیح مطالب آن که، فارابی در آراء اهل المدینة الفاضله ضمن اشاره بر ضرورت اجتماعی بودن انسان، انواع جوامع و مدینه ها را توصیف می کند و در چرایی و چگونگی مدینه ی فاضله و ارتباط آن با دین و نبی و امام، مطالب مفیدی ارائه می نماید. خواجه نصیرالدین طوسی در فصل اول از مقاله ی سوم اخلاق ناصری درباره ی احتیاج خلق به تمدن، سخن رانده است. هم چنین ابن خلدون در باب اول از کتاب اول مقدمه ی تاریخ و علامه ی طباطبایی در جلد چهارم المیزان، به مدنی بودن انسان و نیاز او به شریعت مطالبی را نگاشته اند.
شهید مطهری در کتاب جامعه و تاریخ به چیستی جامعه، بالطبع یا بالجبر بودن نیاز انسان به جامعه، اصالت و اعتباری بودن جامعه، چیستی تاریخ، اعتباری و بی اعتباری تاریخ، جبر و اختیار و علیت در جامعه، و تاریخ و تحول و تطور تاریخ پرداخته است. استاد مصباح نیز در کتاب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن از مباحثی چون: اصالت فرد یا جامعه، قانون مندی جامعه، تأثیر جامعه در فرد، تأثیر فرد در جامعه، تفاوت ها و تأثیر آن ها در زندگی اجتماعی، نهادهای اجتماعی، دگرگونی های اجتماعی، تعادل، بحران و انقلاب اجتماعی، رهبری و اوصاف آن، ویژگی جامعه ی آرمانی و سنت های الهی در تدبیر جوامع به تفصیل سخن گفته است.

جامعه شناسی در قرآن و سنت

قرآن و سنت به مسائلی در حوزه ی فلسفه ی اجتماع و تاریخ پرداخته است. ولی این پردازش، ما را از مطالعه ی علمی جامعه شناسی بی نیاز نمی کند. بدین معنا که عالمان علوم اجتماعی باید همواره با مطالعه ی میدانی و آماری و تجربی پدیده های اجتماعی در جامعه ی خود، آسیب های اجتماعی و روابط پدیده های اجتماعی را کشف کنند. امروزه در جامعه ی اسلامی ایران، با بحران ها و ناهنجاری های فراوان اجتماعی روبه رو هستیم و باید با تحقیقات میدانی و تجربی به کشف و درمان آن ها بپردازیم. ناهنجاری هایی چون: سن بالای ازدواج، بیکاری و معضلات اشتغال، اعتیاد، طلاق، قاچاق، مصرف گرایی افراطی، مطالبات حداکثری، سرقت، تنبلی و فرار از وظایف شغلی، ناامنی، تجمل گرایی پاره ای از مسئولان و مدیران و... باید با شیوه های علمی و تجربی کشف و درمان شود. البته باورهای دین اسلام، هم در کشف روابط پدیده ها و هم در درمان معضلات ما را یاری می کنند. برای این که موضوع جامعه ی دینی و جامعه ی مسلمین است، به ناچار باید از آموزه های دینی مدد بگیریم.
واژه ی جامعه در قرآن به کار نرفته، ولی واژه ی قوم، 283 بار، ناس 240 بار، امت 64 بار، قریه 56 بار و اناس 5 بار استعمال شده است و تا حدودی به معنای جامعه (مجموعه ای از انسان ها که در اثر یک سلسله نیازها، عقاید و آرمان ها و غیره گرد هم آمده اند) دلالت دارند.
اما باید ببینیم که آیا جامعه از نظر قرآن اصالت دارد یعنی علاوه بر فرد و افراد، از یک موجود واحد حقیقی برخوردار است؟ بی شک، جامعه از افراد، ترکیب یافته است ولی ترکیب جامعه و وحدت آن، اعتباری است یا حقیقی؟ مرکب بودن جامعه از سنخ مرکبات طبیعی، چون آب، است یا از سنخ مرکبات صناعی، مانند ماشین؟ اگر اصالت به معنای فلسفی آن باشد، یعنی داشتن مصداق خارجی در آن صورت، جامعه علاوه بر افراد، از مصداق خارجی برخوردار نیست، ولی اگر اصالت به معنای منشأ انتزاع باشد، باید برای جامعه اصالتی قائل شویم. از آیات قرآن این مقدار استفاده می شود که جامعه و امت موضوعیت استقلالی برای یک سری احکام و قوانین را دارد. برای نمونه می فرماید: هر امتی، مدت و پایانی دارد، پس آن گاه که پایان کارش فرا رسد، ساعتی عقب یا جلو نمی افتد. هر اتی را برای خود آن ها زیبا قرار دادیم. این امت شماست، امتی یگانه. بنابراین، جامعه بما هو جامعه (که از افراد تشکیل یافته است) موضوع احکام و اوصافی قرار می گیرد و به این معنا از استقلال خاصی برخوردار است. ولی از نظر قرآن، نقش و کارکرد افراد منتفی نیست.
خداوند متعال، علاوه بر اعتبار قوانین وضعی و قراردادی، در حوزه ی فقه و حقوق و اخلاق به تبیین یک سری قوانین تکوینی و نفس الامری برای جامعه پرداخته است. قوانینی که با اصل علیت و ارتباط علی و معلولی و نیز آزادی و اراده ی افرادی جامعه منافات ندارد. بنابراین نباید لفظ قوانین اجتماعی با تصادف و نفی علیت مترادف گرفته شود. تجربه گرایان افراطی، مانند دیوید هیوم (فیلسوف اسکاتلندی) با توجه به انکار اصل علیت، به نفی قانون مندی امور اجتماعی پرداخته اند. گروهی از جامعه شناسان، قوانین اجتماعی را پذیرفته اند، ولی برای هر جامعه ای، به قوانین خاصی فتوا داده و قوانین یکسان اجتماعی برای تمام جوامع را انکار نموده اند.
دسته ی سوم به قوانین یکسان و مشترک برای جوامع در یک دوره ی تاریخی حکم کرده اند. برای نمونه، جوامع در قرون وسطا از قوانین یکسانی برخوردارند، ولی در دوره ی مدرنیته از قوانین دیگری تبعیت می کنند. طبق این نظریه، پدیده های فرهنگی و اجتماعی حاصل دوره های خاص تاریخی است. اما چهارمین گروه بر این باورند که برای تمام جوامع در همه ی دوره های تاریخی با گرایش های فرهنگی و زمانی متفاوت می توان قوانین ثابت، یکسان و مشترکی قائل بود. قرآن کریم با توجه به انسان شناسی دینی و الهی و نیازها و ویژگی های ثابت و متغیر، هم قوانین ثابت و یکسان را برای تمام جوامع قائل است و هم قوانین متغیر اجتماعی را مورد تأکید قرار می دهد. نکته ی قابل توجه این که، بسیاری از قوانین اجتماعی قرآن به صورت قضیه ی شرطیه (آن هم با قیود خاصی) بیان گردیده است.

برخی از قوانین اجتماعی از دیدگاه قرآن

«و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض؛ اگر اهل قریه ها ایمان می آوردند و پرهیزکار می شدند، برکاتی از آسمان و زمین بر آنان می گشودیم.» (اعراف/ 96)
«و اتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة؛ از فتنه ای بترسید که فقط به کسانی که ستم کرده اند نمی رسد و بدانید ستم ناکردگان نیز گرفتار فتنه خواهند شد.» (انفال/ 25)
«یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم؛ ای اهل ایمان! به خودتان بپردازید. خود را نگه دارید. هرگز گمراهی دیگران سبب گمراهی شما نمی شود.» (مائده/ 105)
خطبه 201 نهج البلاغه: «و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا فقال: «فعقروها فاصبحوا نادمین؛ غیر این نبود که ناقه ثمود را یک نفر پى کرد، اما عذاب خداوند همه را گرفت چون همگان به آن برنامه رضایت دادند، خداوند سبحان فرمود: «همه آن را پى کردند، پس همه پشیمان شدند» (شعراء/ 157)
«فدخلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین؛ قطعا پیش از شما سنت هایی بوده و سپری شده است. پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.» (آل عمران/ 137)
«فهل ینظرون إلا سنة الاولین فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا؛ پس آیا جز سنت و سرنوشت شوم پیشینیان را انتظار می برند؟ و هرگز برای سنت خدا تبدیلی نمی یابی و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.» (فاطر/ 44)
«قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفرلهم ما قد سلف و ان یعودوا فقد مضت سنة الأولین؛ به کسانی که کفر ورزیده اند بگو اگر بازایستند، آن چه گذشته است بر ایشان آمرزیده می شود. و اگر بازگردند، به یقین، سنت خدا در مورد پیشینیان گذشت.» (انفال/ 38)
«إن الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم؛ در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.» (رعد/ 11)
«ذلک بأن الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ این کیفر بدان سبب است که خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمی دهد مگر آن که آنان آن چه را در دل دارند تغییر دهند.» (انفال/ 53) «الذین آمنوا و لم یلبسوا إیمانهم بظلم اولئک لهم الامن؛ کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، برای آن ها امن و ایمنی است.» (انعام/ 6) «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد. همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین خود قرار داد.» (نور/ 55) «و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا؛ و آن دینی را که بر ایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند.» (نور/ 55)
«إنا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد؛ در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویده اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان بر پای می ایستند قطعا یاری می کنیم.» (غافر/ 51)
شایان ذکر است که اولا، خداوند متعال در قرآن کریم در صدد بیان تمام قوانین اجتماعی نیست، بلکه قوانینی که در سعادت انسان ها نقش دارند در قرآن بیان گردیده اند. ثانیا، سنت ها و قوانین اجتماعی در قرآن کریم به دو دسته ی سنت های مطلق و سنت های مقید و مشروط انشعاب می یابند. سنت هدایت و سنت آزمایش از سنخ سنت های مطلقند و سنت های مخصوص اهل حق و سنت های مخصوص اهل باطل نیز از سنخ سنت های مشروطند. یکی از مسائل و پرسش های مهم جامعه شناسی، مسئله ی ترابط فرد و جامعه است و این که آیا جامعه در تکوین و شخصیت فرد مؤثر است؟
آیا تأثیر حداکثری است، به گونه ای که فرد هیچ گونه استقلال و اراده ی از خود ندارد، یا این که تأثیر حداقلی است و اراده ای برای انسان باقی می ماند؟ و آیا فرد می تواند در تحول جامعه تأثیرگذار باشد؟ این پرسش معرکه آرای جامعه شناسان و روان شناسان است. قرآن کریم و سنت اهل بیت (ع)، برای محیط و جامعه نقش تعیین کننده ای قائل است و تأثیرگذاری محیط (اعم از محیط درون رحم، محیط خانواده، محیط مدرسه و دانشگاه، محیط جغرافیایی، محیط های انسانی و اجتماعی) را بر فرد می پذیرد. ولی منکر تأثیرگذاری وراثت و فطرت درونی و غریزه ی حیوانی نیست. به همین دلیل، بر تأثیرگذاری فرد بر جامعه نیز تأکید می ورزد. با توجه به توضیح فوق، آیات مربوط به این بحث، به دو دسته تقسیم می شوند.

1. آیات مربوط به تأثیرگذاری جامعه بر فرد
«و إذا قیل لهم تعالوا إلی ما انزل الله و إلی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه آباءنا اولو کان آباؤهم لایعلمون شیئا و لایهتدون؛ و چون به آنان گفته شود به سوی آن چه خدا نازل کرده است و به سوی پیامبرش بیایید، می گویند: آن چه پدران خود را بر آن یافته ایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانسته و هدایت نیافته بودند.» (مائده/ 104)
«و لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر؛ قطعا برای شما در پیروی از آنان سرمشقی نیکوست. یعنی برای کسی که به خدا و روز باز پسین امید می بندند.» (ممتحنه/ 6)
«و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم بإحسان؛ و پیش گامان نخستین از مهاجران و انصار، و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند.» (توبه/ 100)
«أولئک الذین هدی الله فبهدا هم اقتده؛ اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است. پس به هدایت آنان اقتدا کن.» (انعام/ 90)

2. آیات مربوط به تأثیر گذاری فرد بر جامعه
«یوم ندعوا کل اناس بامامهم؛ یاد کن روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می خوانیم.» (اسراء/ 71)
«و انذر عشیرتک الاقربین؛ و خویشان نزدیکت را هشدار ده.» (شعراء/ 214)
«ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا؛ فرعون در سرزمین مصر سر برافراشت، و مردم آن را طبقه طبقه ساخت.» و آیاتی که از تقابل مؤمن آل فرعون، همسر فرعون، لقمان حکیم، ساحران فرعون و موسی، هارون و غیره با نظام اجتماعی و تأثیرگذاری فرد بر جامعه حکایت دارند.

اختلاف جوامع در قرآن

آیا قرآن کریم تفاوت و اختلاف جوامع را می پذیرد؟ آیات فراوانی از آن حکایت دارند. البته برخی از اختلاف ها را مورد مذمت قرار می دهد. «و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم إن فی ذلک لایات للعالمین؛ از نشانه های او آفریدن آسمان ها و زمین و اختلاف زبان ها و رنگ های شماست. که در آن ها برای دانایان نشانه هایی هست.» (روم/ 22)
«نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا؛ ماییم که وسیله ی زندگی شان را در حیات این جهانی در میانشان تقسیم کرده ایم و آنان را، از لحاظ مراتب، بالای یکدیگر برده ایم تا یکدیگر را به کار گمارند.» (زخرف/ 32) «و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ماجاءهم البینات و أولئک لهم عذاب عظیم؛ مانند کسانی مباشید که پس از آن که نشانه های روشن به سویشان آمده بود، پراکنده شدند و اختلاف کردند. آنان عذابی بزرگ دارند.» (آل عمران/ 105)
«و لا تکونوا من المشرکین* من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون؛ و از مشرکان مباشید که از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و گروه گروه شدند و هر گروهی به آنچه نزد خودشان است شادمانند.» (روم/ 31- 32)

ارائه ی الگوی مناسبی برای جامعه ی سالم در قرآن
خداوند می فرماید: «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛ در هر امتی پیامبری بر انگیختیم که خدای متعال را بپرستید و از طغیان گران کناره گیری کنید.» (نحل/ 36) «و لقد ارسلنا الی امم من قبلک فاخدنا هم بالبأساء و الضراء لعلهم یتضرعون؛ به تحقیق به سوی امت هایی پیش از تو فرستادیم و آنان را به سختی و تنگ دستی گرفتیم، تا شاید لابه و زاری کنند.» (انعام/ 42)

منـابـع

عبدالحسين خسروپناه- گستره شريعت- صفحه 436-427

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد