فرضیه پیامبر خدا بودن مسیح علیه السلام در عقاید مسیحیان

فارسی 2636 نمایش |

حضرت مسیح از نظر قرآن، پیامبر و رسول الهی است که برای خود وظایف و تکالیفی داشته است. ولی مسیحیان درباره ی او عقیده دیگری دارند که قرآن در آیات خود عقیده آنان را مطرح کرده و به نقد آنها پرداخته است. آنان گاهی او را خدا و احیانا تشکیل دهنده ضلع سوم از شرکت خدایی می دانند و روشنگران از آنان مسیح را رب و کارگردان جهان می اندیشند. قرآن در بین آیات، عقائد گوناگون مسیحیان را در مورد حضرت مسیح مطرح کرده و از هر یک نتیجه گیری می کنند. عقاید آنان در مورد مسیح به صورت یاد شده در زیر مطرح بوده است:
1ـ پیامبر خداست.
2ـ فرزند خداست.
3ـ خداست.
4ـ رب و کارگردان جهان آفرینش است.
5ـ یکی از ارکان تثلیت است.

مـسـیـح، پـیـامـبـر خـداست
اینکه حضرت مسیح پیامبری از پیامبران الهی بود، مورد پذیرش قرآن است و قرآن برای او در این قلمرو جز این مقام، مقام دیگری قائل نیست و آشکارا درباره او می گوید: «یا أهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم و لا تقولوا على الله إلا الحق إنما المسیح عیسى ابن مریم رسول الله و کلمته ألقاها إلى مریم؛ اى اهل کتاب! در دین خود غلو نکنید و درباره ى خدا جز حق نگویید. مسیح، عیسى ابن مریم فقط فرستاده ى خدا و کلمه او بود که آن را به مریم القا نمود.» (نساء/ 171)
عیسى (ع) فرستاده خدا بود (رسول الله)، این موقعیت نیز تناسبى با الوهیت او ندارد، قابل توجه اینکه سخنان مختلف مسیح (ع) که در اناجیل کنونى نیز قسمتى از آن موجود است همگى حاکى از نبوت و رسالت او براى هدایت انسانها است، نه الوهیت و خدایى او. اگر هم کلمه "مسیح مبارک" را آورد و هم کلمه "عیسى" را و هم نام مادرش مریم را، براى این بود که دیگر کسى پیدا نشود و کلام خداى را به معنایى دیگر معنا نکند و نیز براى این بود که کلام دلیلى باشد بر اینکه عیسى یک انسان مخلوق بوده مثل هر انسانى دیگر که از مادرى متولد مى شود و جمله: «و کلمته ألقاها إلى مریم» تفسیرى است براى معناى کلمه، چون کلمه در اینجا همان کلمه "کن" یعنى کلمه خلقت و ایجاد است که این کلمه وقتى بر مریم بتول یعنى بکر و دست نخورده القاء شده باردار بر عیسى روح الله گردید با اینکه اسباب عادى از قبیل ازدواج و غیره در بین نبود.
آرى کلمه "کن" چنین است که «إذا قضى أمرا فإنما یقول له کن فیکون؛ چون کارى را اراده کند، به آن فقط مى گوید: باش و مى شود.» (مریم/ 35) و بر این حساب تمامى موجودات عالم کلمه خدایند، چیزى که هست موجودات دیگر غیر عیسى بن مریم اگر موجود مى شوند پاى اسباب عادى در موجود شدنشان در کار است و تنها موجودى که در خلقتش سببى از اسباب عادى در موجود شدنشان در کار است و تنها موجودى که در خلقتش سببى از اسباب عادى را فاقد بوده عیسى (ع) است و به همین جهت در این آیه مختص به اسم "کلمه" شده، چون بعضى از سبب هاى عادى در ولادت او وجود نداشته است. ولی در نخستین آیات مورد بحث، یاد آور می شود اگر واقعا مسیح را به عنوان پیامبر می پذیرید، دیگر نباید به او نسبت دهید که او مردم را به پرستش خود دعوت کرده است. زیرا شایسته ی انسانی که خدا به او کتاب و حکمت و نبوت داده است، این نیست که به جای دعوت به خدا پرستی، به بشر پرستی دعوت کند.
شایسته ی پیامبر خدا این است که مردم را به صورت انسان های ربانی تربیت کند و به آنان بگوید در سایه ی همین کتاب که آن را می آموزید و مذاکره می کنید، از جاده توحید بیرون نروید و خدای یکتا را بپرستید؛ چنانکه می فرماید: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله و لکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون؛ هیچ بشرى را نرسد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى بدهد، آن گاه به مردم بگوید: به جاى خدا مرا بپرستید. بلکه [مى گوید:] شما که کتاب آسمانى تعلیم مى دادید و به درس و بحث آن مى پرداختید، مردان خدایى [و موحد] باشید.» (آل عمران/ 79)
این آیه هم افکار باطل گروهى از اهل کتاب را نفى و اصلاح مى کند مخصوصا به مسیحیان گوشزد مى نماید که هرگز مسیح (ع) ادعاى الوهیت نکرد و آنچه درباره ی او در این زمینه گفته شده همه نسبتهاى ناروایى است که بعدا به او داده اند و نیز به درخواست کسانى که مى خواستند این گونه ادعاها را درباره پیامبر اسلام (ص) تکرار کنند صریحا پاسخ مى گوید مى فرماید: «براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید غیر از خدا مرا پرستش کنید.» نه پیامبر اسلام و نه هیچ پیغمبر دیگرى حق ندارد چنین سخنى را بگوید و این گونه نسبتها که به انبیاء داده شده همه ساخته و پرداخته افراد ناآگاه و دور از تعلیمات آنها است چگونه ممکن است این مقامات بزرگ را از سوى خدا پیدا کنند و در عین حال به سوى شرک دعوت نمایند.
سپس مى افزاید: بلکه (سزاوار مقام او این است که بگوید) افرادى باشید الهى آن گونه که تعلیم کتاب الهى به شما داده شده و درس خوانده اید، و هرگز غیر خدا را پرستش نکنید. آرى فرستادگان الهى هیچگاه از مرحله بندگى و عبودیت تجاوز نکردند و همیشه بیش از هر کسى در برابر خداوند خاضع بودند بنابراین امکان ندارد از جاده توحید خارج شوند و مردم را به شرک دعوت کنند. شأن این پیامبر این نیست که به مردم بگوید فرشتگان و پیامبران را پروردگاران خود برگزینید.
فرض این است که او پیامبر است و هرگز مردم را به کفر دعوت نمی کند و آنان را از اسلام بیرون نکرده و وارد جرگه ی کافران نمی سازد. خلاصه سخن اینکه اگر مسیح را پیامبر الهی می دانید، نباید چنین نسبتهایی را به او بدهید، مگر اینکه او را نبی نیندیشید.

 

منـابـع

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 422

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏4 ص 222، جلد ‏2 ص 632

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏5 صفحه 244

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد