مذهب هخامنشیان

فارسی 8778 نمایش |

مغها که بودند؟

نخستین مبارزه مذهبی در تاریخ ایران باستان در سالهای 522-521 قبل از میلاد اتفاق افتاد. داریوش در بین اقدامات منفی «بردیا» (گائوماتا - گئوماتا) تجدید بنای معابد را جزو اقدامات مثبت خود قلمداد می نماید. در ایران زمان هخامنشیان سه مذهب وجود داشته است: مذهب توده ی مردم ایران، مذهب پادشاهان هخامنشی و مذهب مغها. این سه مذهب با یکدیگر تطابق نداشت، ولی اختلاف و جدایی بین آنها متدرجا از بین رفت و گاهی هم این اختلاف، نظر به سیاست مذهبی هخامنشیان به نحو سریع منتفی می گردید.
مذهب مردم ایران را از گفته های هرودوت و «استرابن» و تا اندازه ای از کورش نامه ی «گزنفن» و بعضی از آثار «سیسرون» و «پلوتارک» و سایر مؤلفان باستانی می توان استنباط نمود. ایرانیان در زمان هخامنشیان از پیروان خدایان هند و آریایی یعنی تابع نیروی طبیعت بودند. آنان روشنایی و خورشید و ماه و زمین و باد و سایر پدیده های طبیعت را احترام می گذاشتند. ایرانیان زردشتی نبودند، بلکه تابع خدایان طبیعی بودند که مورد انکار حضرت زردشت است.
«ای.م. دیاکونوف» می نویسد: «مرز دقیق و منجزی بین عقاید قدیم و مذهب زردشت وجود نداشت. تعالیم گاتها را نمی توان مذهب زردشتی دانست، زیرا تعیین مرز بین پایان تعالیم زردشت و شروع عقاید قبیله ای کار آسانی نیست.»
ضمنا فرق بین موضوع مذهب گاتها و مذهب هند و ایرانی قدیم به کمال وضوح به چشم می خورد. زردشت اصلاحات عمیق در امر مذهب به وجود آورد. وی ایمان و عقیده را محصور در اهورامزدا و پیروزی نهایی او دانست و کلیه ی خدایان قبیله ای را منکر شد و آنان را پایین تر از اهورامزدا قرار داد. مذهب زردشت نظر به جنبه ی تجردی که داشت در تمام دوران سلطنت هخامنشیان قرین موفقیت نگردید و تا زمان آغاز سلسله ی ساسانیان مراسم و عادات زردشتی در نظر ایرانیان بیگانه بود.

مذهب مغها

درباره ی مذهب مغها اطلاعات بیشتری در دست است. «هرودوت» و «استرابن» و «ژوستین» و «آپولی» و «آمیان مارتسلینی» (آمین مارسلن) و سایر مؤلفان باستانی در مورد مذهب مغها تحقیقاتی انجام داده اند. مؤلفان باستانی بالاتفاق نقل کرده اند که مغها از شاگردان و پیروان زردشت بوده اند و آنها به احتمال قوی در قرن ششم قبل از میلاد می زیسته اند. در روایات و اخبار ایران نیز که در ادبیات ایرانی می باشد منعکس است، مغها به عنوان زردشتی معرفی شده اند. بسیاری از محققان معاصر نیز در زردشتی بودن مغها تردیدی ندارند. ما می توانیم با نظرات «ای. هرتل» و «گ. هیوزنیگ» و «ف. کیونیگ» (کونیگ) و «ک.لمان هائوپت» و «ا.هرتسفلد» مبنی بر اینکه مغها دشمن مذهب زردشت بودند، و اینکه هخامنشیان دوران اولیه زردشتی بودند، موافق باشیم.
به عقیده ی این محققان زردشت که معاصر داریوش بود و معلم روحانی وی به شمار می رفت، علیه مغها به عنوان دشمن آیینی که تأسیس نموده بود قیام نمود. محققان مذکور این طور تصور می کنند که مغهای مغلوب به وسیله ی هخامنشیان مجبور شدند مذهب زردشت را بپذیرند، ولی بعدا آن را تحریف کردند و در اوستای صغیر مذهب دیوها را که زردشت آن را منع و نهی کرده بود، وارد نمودند. این محققان زردشتی بودن مغها را منکر شده و استناد می کنند که در اوستا روحانیون به نام «آتراوان» (آثروان) ها نامیده شده اند، نه مغها. ضمنا «دارمستتر» توضیحات کافی در این مورد داده است. مغ نام قبیله ای است که همه ی افراد آن قبیله از روحانیون و کاهنها نبوده اند. آن عده از مغها که از روحانیون محسوب می شدند به نام «آتراوان» (آثروانها) شهرت داشتند. به عبارت دیگر مغ نام نژاد «آتروآنها (athravan)» نام روحانیون آن طایفه است.

دیدگاه برخی از دانشمندان در مورد تحریف مذهب زردشت به وسیله مغها
«هرتل» و «هرتسفلد» این طور تصور می کنند که پادشاهان متأخر هخامنشی مانند ادشیر دوم و سوم تحت تأثیر نفوذ مغها از مذهب زردشت منحرف شدند. این دو نفر محقق استناد می کنند که چون هخامنشیان اولیه فقط اهورامزدا را مورد تحسین و ستایش خویش قرار می دادند، و در کتیبه های اردشیر دوم و سوم علاوه بر اهورامزدا از «میترا» (مهر) و «آناهیتا» (ناهید) یاد می شود، بنابراین آنان از آیین زردشت خارج شده اند. بعضی از محققین توجه به خدایان «میترا» (مهر) و «آناهیتا» (ناهید) را منسوب به مغها در قرن چهارم قبل از میلاد می دانند، زیرا در این زمان بود که مبارزه علیه آیین زردشتی اوج گرفت، ولی همان طور که ما توضیح خواهیم داد داریوش و اخلاف وی به معنای واقعی کلمه زردشتی نبودند. البته با این نظر که «میترا» و «آناهیتا» در زمان اردشیر دوم وارد مذهب هخامنشیان شد نمی توان موافقت نمود، زیرا نخستین پادشاهان هخامنشی نیز این خدایان را ستایش می کردند. و مذهب آنان انتشار وسیعی یافته بود.
طبق خبر «بروس» اردشیر دوم در بابل و شوش و اکباتان و «پرسپولیس- تخت جمشید» و باکتراخ (باختر) و دمشق و سارداخ (سارد) مجسمه های «آناهیتا» را برقرار داشت. «پولی ئن» می نویسد که در دوران سلطنت داریوش اول ایرانیان آتش و آب مقدس را مورد ستایش قرار می دادند. طبق گفته ی «گزنفن»، کورش «میترا» را مورد ستایش قرار می داد. «کتزی» نیز درباره ی قربانیهایی که پادشاهان ایران برای تجلیل از میترا انجام می دادند، مطالبی ذکر کرده است. علت انتشار مذهب «آناهیتا» و «میترا» را در زمان هخامنشیان متأخر نباید در تحریف مذهب زردشت به وسیله ی مغها و به طوری که بعضی از دانشمندان تصور می کنند در نفوذ علم ستاره شناسی کلده جستجو کرد. انتشار این مذهب مولود نفوذ شدید نظرات و عقاید ملت ایران است که از زمانهای بسیار قدیم توجه به این خدایان مورد علاقه ی خاص آنان بوده است. نه تنها ایرانیان «آناهیتا» و «میترا» را مورد ستایش قرار می دادند، بلکه بسیاری از اقوام ایرانی از این روش پیروی می نمودند. در حفریات باکتریا (بلخ) و سغد و خوارزم مجسمه های «آناهیتا» کشف شده و ضمنا در دروه ی هخامنشی متأخر نیز اهورامزدا در دربار پادشاهی، مقام اول را حائز بوده است و در کتیبه ها همواره موقع خود را حفظ نموده است.
در بین مردم، مذهب اهورامزدا چندان موفقیتی نداشت و به آن اندازه که مذهب «میترا» و «آناهیتا» مورد توجه بود رونق نگرفت. خدایان اخیر در اوستای صغیر نیز مقام مهمی را احراز نموده اند و همین امر سبب شده که مغها متهم به تحریف مذهب زردشت گردند. در حقیقت از زمانی که اثر «م.دهال» تحت عنوان «نظریه ی مذهب زردشت» در سال 1914 منتشر شد دیگر شک و شبهه ای باقی نماند که مذهب گاتها و مذهب اوستای صغیر در بسیاری از نکات و موارد از یکدیگر متمایز است. مؤلفانی که مغها را مسبب تحریف مذهب زردشت می پندارند به هیچ وجه توجهی به ترویج و توسعه ی داخلی این مذهب نداشته اند و آن را آئینی می دانند که به طور تمام و کمال از طرف زردشت تشریح شده و ارتباط و نفوذ متقابل آن را با نظرات و معتقدات اقوام مختلفه ی ایران انکار می نمایند. گرچه در گاتها فقط درباره ی ستایش اهورامزدا سخن به میان آمده و سایر خدایان ایران مقامشان تنزل داده شده و در درجه ی دوم اهمیت قرار گرفته اند، ولی در اوستای صغیر، «میترا» و «آناهیتا» دوباره به عنوان خدایانی که نیاز به ستایش دارند (Yazata) و شهرت آنان نیز زیاد است و مقامشان پایین تر از اهورمزدا قرار دارد، ظاهر می شوند، ولی این هم نتیجه ی نفوذ و تأثیر مذهب مردم آنان زمان است که در مذهب زردشت اثر گذاشته است. مذهب زردشت اجبارا با عقاید و سنتهای اقوام ایرانی سازشی پیدا کرد، زیرا کیفیت تجریدی آن برای همه ی مردم آن ادوار قابل دسترسی نبود.
بعضی از محققان، مغهای ماد را نسبت به ایرانیان بیگانه می دانند و آنها را جزو «تورانیان و یا قوم سکاییان (سکاها)» می شمارند که بعدا نفوذ و غلبه ی خود را حتی به بابل گسترش دادند، ولی چنین عقیده ای مبتنی بر این اشتباه است که مذهب مغهای ماد را با ستاره شناسان کلده ممزوج دانسته اند و هم چنین در نتیجه ی اختلاط معتقدات ملل مختلفه و ادوار متعدده و تعبیر لغت مغ به عنوان ساحر و جادوگر و شعبده باز و فریب دهنده است. این محققان یک حقیقت را که روزی برای «آپولی» روشن بوده است و اختلافی را که بین مغهای ایران- ماد بوده و معنایی را که بعدا رومیان و یونانیان به عنوان ساحر و ستاره شناس برای مغها قائل بوده اند، نادیده گرفته اند. «آپولی» علیه این نظر دلایلی اقامه نمود و مدلل داشت که در نزد ایرانیان واژه ی مغ به معنای روحانیون آمده نه ساحر و جادوگر.
در آغاز سلطنت داریوش اول، مغها طبقه ی مخصوصی از روحانیون بودند که به تبلیغ و نشر معتقدات مذهبی خود قیام و در موقع قربانیهای ایرانیان و مادها حتما حضور پیدا می کردند. آنان به مراسم و آداب مذهبی به خوبی واقف بودند و سنتها و عادات فرهنگی و مذهبی قبایل ایران را محفوظ نگه می داشتند. در زندگانی مذهبی و رواحانی قبایل ایران، مغها مقام منحصر به فرد داشتند. از آغاز سلطنت داریوش اول مغها جزو روحانیون رسمی پادشاهان هخامنشیان درآمدند. ولی خود هخامنشیان همان طوری که به نظر ما می رسد با آنکه بسیاری از تعالیم مذهب زردشت را اختیار نمودند. مع ذلک زردشتی نبودند.

هخامنشیان، زردشتی نبودند

مذهب هخامنشیان از روی کتیبه ها و همچنین بر اساس نوشته های مؤلفان باستانی روشن شده است. نکات ذیل اجازه نمی دهد که مذهب هخامنشیان با زردشتیان یکی دانسته شود. هخامنشیان مانند سایر ایرانیان، اموات خود را دفن می کردند، در حالی که طبق دستورهای اوستا مغها مردگان خود را برای خوردن پرندگان و حیوانات در فضای باز قرار می دادند. هخامنشیان پادشاهان خود را در مقبره هایی که در صخره های نقش رستم و پرسپولیس (تخت جمشید) تهیه شده بود دفن می کردند و افراد مشهور و شخصیتهای بارز دیگر را در مقبره های صخره ای و خاکی مدفون می ساختند. مراسم زردشتیان مبنی بر آزاد گذاشتن اموات در معرض استفاده ی حیوانات و پرندگان در زمان اشکانیان آغاز شد و در دوران ساسانیان رواج زیادی پیدا کرد. درباره ی رعایت مراسم زردشتی از تدفین مغها هرودوت، استرابن، سیسرون و سایر مؤلفان باستانی نیز مطالبی دارند.
اخیرا اطلاعات جدیدی درباره ی مراسم تدفین ایرانیان قدیم به دست آمده است. در سال 1939 «ا. اشمیدت» در فاصله ی یک کیلومتر در شمال غرب تراس پرسپولیس (تخت جمشید) گورستانی را کشف کرد که به احتمال قوی مربوط به قرن چهارم قبل از میلاد است. در این گورستان 31 جسد پیدا شده که در 24 قبر تابوتهای گلین قرار داشته است. استخوانهای هفت نفر (سه بچه: یک زن و بقیه مرد) در گودالهای معمولی بدون تابوت کشف شده است. در روی بعضی از قبور مقداری سنگ ریخته شده. اموات را النگو و ظروف و صور بازیچه و سایر لوازم و ادوات به خاک می سپردند. این گونه تدفینهای مشابه در شوش و بابل متعلق به زمان سلوکیها و پارتها دیده شده. در پرسپولیس (تخت جمشید) ظروفی پیدا شده که در آن استخوانهای مرده که از گوشت جدا شده دفن گردیده، ولی هرتسفلد تاریخ این گونه تدفین را به زمان بعد از هخامنشیان مربوط دانسته. به عقیده ی وی ظروف حاوی استخوانهای مرده متعلق به دوران هخامنشیان فقط در ایالت سکوندود در اطراف دریاچه ی ارومیه (رضائیه) به عبارت اخری در سرزمین ماد قدیم کشف شده و به «گائوماتا» (گئوماتا) و پیروان او تعلق دارد.
بعضی از محققان که پادشاهان هخامنشی را زردشتی می دانند به این موضوع اهمیت زیادی نمی دهند در حالی که مراسم تدفین در هر دینی از ادیان پایه و اساس محکمی داشته و اهمیت فوق العاده ای را حائز است. این محققان این طور گمان می کنند که هخامنشیان دستورهای مذهب زردشت را مبنی بر اینکه نباید زمین را آلوده و پلید ساخت رعایت نموده و اجساد را با موم می پوشانیده اند، ولی ظاهرا سیسرون که می گوید مومیایی کردن اجساد به منظور حفظ آنها برای مدت بیشتری بوده در گفتار خود ذیحق تر است. در هر حال یکی از اختلافات بین مذهب هخامنشیان با مذهب زردشتیان همان مراسم و آداب تدفین آنهاست. در گاتها دستورهای معینی درباره ی مراسم تدفین وجود ندارد. «هرتل» معتقد است که مغها به قصد تحریف روح مذهب زردشت در اوستای صغیر موضوع منع تدفین اجساد را طرح نمودند، وی دلایل ذیل را اقامه می نماید: چنانچه زردشت دستور داده بود که اموات را دفن نکنند «آیا یکی از پیروان مشهور و مؤمن وی داریوش اجازه می داد که وی را دفن کنند؟»

منافات ثنویت زردشتی با مذهب هخامنشیان

موضوع ثنویت که اساسی ترین تعلیم زردشتی است با مذهب هخامنشیان منافات دارد. گاتها که در قرن ششم قبل از میلاد تنظیم گردیده نیکی و بدی را در برابر یکدیگر قرار داده و به عدم سازش آنها اشاره می کنند. در گاتها روح بدی agnro mainyus در برابر spento mainyus، روح نیکی، قرار داده شده، و daeva در برابر اهورامزدا واقع شده و منضم و ملحق به روح بدی است. در آثار مربوط به آیین زردشت غالبا با نظراتی مواجه می شویم که بر اساس آن طبق گاتها جهان بدی و پلیدی به وسیله ی اهریمن آفریده شده ضمنا در بدایت اهورامزدا جهان را بیافرید و سپس عده ای از مخلوقات (daeva) از روی شعور و اراده به اهریمن گرویدند بنابراین گاتها اهریمن را خالق جهان بدی و پلیدی نمی دانند. بر اساس گفته ی ارسطو یکی از نکات مهم تعالیم مغها موضوع ثنویت است. اصل نیکی در اهورمزدا تجسم یافته و اصل بدی در اهریمن. درباره ی ثنویت مغها «هرمیپ» و «اودوکس» و «نئوپومپ» نیز سخن رانده اند. در معتقدات هخامنشیان ثنویت وجود ندارد فقط اهریمن به عنوان تجسم بدی در نظر آنان منفور است.

منـابـع

محمد داندامایف‌- ایران‌ در قرون‌ نخستین‌ هخامنشی‌- ترجمه‌ روحی‌ ارباب‌

گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- تهران- انتشارات آگاهان دیده 1377

محمد داندامایف‌- مقاله شرح‌ نخستین‌ مبارزه‌ مذهبی‌ در ایران‌- کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانیان

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد