معنا و حقیقت توبه در عرفان

English فارسی 5659 نمایش |

توبه در لغت

توبه از ماده «توب» به معنای «رجع» (بازگشت) است. ابن فارس متوفای در «معجم مقاییس اللغه» می گوید: «"توب" لفظی است که دلالت بر رجوع می کند. گفته می شود: "تاب من ذنبه" یعنی از آن رجوع کرد.»
ابن منظور لغوی معروف می گوید: «التوبه الرجوع من الذنب؛ توبه به معنای رجوع از گناه است.»

توبه در اصطلاح

آنچه در عرفان مهم است حقیقت توبه است اما بد نیست به عنوان مقدمه به ذکر پاره ای از تعاریف توبه که در گوشه و کنار کتب عرفانی آمده است بپردازیم. جرجانی می گوید: «... و در اصطلاح شرع پشیمانی از گناهان است و صوفیان می گویند: توبه رجوع به خدای تعالی است برای گشودن گره امتناع از قلب و برخاستن به تمام حقوق پروردگار.»
عبدالرزاق کاشانی در شرح منازل السائرین پیر هرات می گوید: «توبه بازگشت از مخالفت حکم حق است به موافقت او پس تا زمانی که مکلف حقیقت گناه را نشناسد و نداند که فعلی که از او صادر می شود مخالف حکم خدا است برای آن مکلف رجوع از گناه صحیح نیست» و امام خمینی نیز در تأیید این نظر، می فرمایند: «توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت. چنانچه حقیقت انابه رجوع از فطرت و روحانیت نفس است به سوی خدا.»
عزالدین کاشانی در تعریف توبه داستانی از جنید (متوفی 297 ه. ق) نقل می کند که گفته است: «شبی به ملاقات سری سقطی (متوفی 257 ه. ق) رفتم او را متغیر و مضطرب یافتم، سبب نگرانی او را جویا شدم. گفت: "امروز جوانی نزد من آمد و پرسید: توبه چیست؟ گفتم: توبه آن است که گناهت را فراموش نکنی. جوان گفت: نه چنین نیست. گفتم: پس چیست؟ گفت: توبه آن است که گناهت را فراموش کنی." جنید گفت: "از نظر من نیز توبه همان است که آن جوان گفت." پرسیدم: "چرا؟" گفت: "لان ذکر الجفاء حال الصفاء جفاء؛ به خاطر اینکه به یاد آوردن جفا در حال صفا خود جفاست."»
ذوالنون مصری (متوفی 245 ه. ق) در تعریف توبه می گوید: «حقیقت توبه همان است که آیه شریفه فرمود: "و ضاقت علیهم انفسهم و ظنوا ان لا ملجا من الله الا إلیه ثم تاب علیهم لیتوبوا؛ (همچنین) آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند) تا آن حد که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد (حتى) در وجود خویش، جایى براى خود نمى یافتند (در آن هنگام) دانستند پناهگاهى از خدا جز به سوى او نیست سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است." (توبه/ 118) بدین ترتیب کسی موفق به توبه می شود که جهان را بر خود تنگ ببیند و از خطاهایش مضطرب و افسرده خاطر شود.»
و می گوید: «توبه عوام، از گناه است و توبه خواص، از غفلت.» گفت: «بر هر عنصری، توبه ای است توبه دل، نیت کردن است بر ترک شهوات حرام و توبه چشم، از محارم بر هم نهادن، و توبه دست، ترک گرفتن دست ازمناهی و توبه پای، نارفتن به مناهی.»
پیر هرات نیز به توضیح اصول سه گانه حقایق توبه می پردازد و می نویسد: «و حقایق التوبه ثلاثة اشیاء؛ تعظیم الجنایة و اتهام التوبة و طلب اعذار الخلیقة.» چنان که کاشانی (شارح منازل) می گوید: «به کار بردن واژه "حقایق" به جای بیان حقیقت توبه این نکته را می رساند که حقیقت توبه نیز ظاهر و باطنی دارد و دارای مراتب و ابعاد متفاوتی است.»
از بیان خواجه درمی یابیم که اولا، تائب و سالک طریق حق باید گناه و نافرمانی و خطای خویش را بزرگ شمارد که اگر چنین نکند پشیمانی برای او حاصل نمی شود.
ثانیا، همواره متوجه این نکته باشد که شاید هرگز حق توبه را به جای نیاورده و چه بسا که توبه او تحقق نیافته باشد. زیرا گرچه توبه در اصطلاح عرفانی مقام است و اکتسابی، اما بدیهی است اگر سالک زمینه ایجاد و فراگیری چنین مقامی را فراهم نکرده باشد هرگز موفق به توبه نخواهد شد و در نتیجه مورد لطف و عنایت حضرت محبوب قرار نخواهد گرفت که خداوند می فرماید: «ان الله یحب التوابین؛ خداوند توبه‏ كاران را دوست مى‏ دارد.» (بقره/ 222)
ثالثا، صفت تائب و سالکی که در قوس صعود قرار گرفته است و به فکر وصول به کمال مطلق و رسیدن به خالق خوبیها می باشد نازنین بینی است و منظر نگاه او زیباییهاست نه عیب و نقص و کوتاهی دوستان. از این رو همگان را در اعمالشان معذور می بیند و از این مرحله نیز فراتر رفته نفس خویش را از همه مردم گناهکارتر می شمارد و عذر همه را می پذیرد جز عذر نفس خویش. خواجه عبدالله سپس به رمز و راز حقیقت توبه می پردازد، می فرماید: «سرائر حقیقة التوبة ثلاثة اشیاء: تمییز التقیة من العزة و نسیان الجنایة و التوبة من التوبة ابدا. لأن التائب داخل فی الجمیع من قوله تعالی و توبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون.» توضیح اینکه:
1) سالک باید میان تقوی که خودداری از خطاست با محبوبیت نزد مردم فرق بگذارد زیرا گاه اتفاق می افتد که اجتناب از گناه به خاطر جاه طلبی و عزت یافتن در میان مردم باشد. بنابراین، مسافر کوی دوست می باید پندار و گفتار و کردار خود را هوشیارانه ارزیابی کند و مرز میان تقوی و محبوبیت و مقبولیت نزد مردم را از هم جدا سازد.
2) گناه و نافرمانی خویش را در حضور محبوب فراموش کند و تنها به محبوب خویش متوجه باشد زیرا بیان خطا و نافرمانی در حضور محبوب، مکدر ساختن صفای حضور محبوب است پس ادب اقتضا می کند در پیشگاه عظیم، سخنی از لغزش به میان نیاید و خطا به فراموشی سپرده شود و تنها محبوب و عظمت او منظور نظر سالک باشد و برای همیشه از توبه خود نیز توبه کند.

توبه و گناه

سهل بن عبدالله: «اول توبه، اجابت است. پس انابت است، پس توبه است، پس استغفار. اجابت به فعل بود و انابت به دل و توبه به نیت و استغفار از تقصیر... اول چیزی که مبتدی را لازم آید توبه است و آن ندامت است و شهوات را از دل برکندن و از حرکات مذمومه به حرکات محموده نقل کردن و دست ندهد بنده را توبه تا خاموشی را لازم خود نگرداند و ...»
جنید بغدادی: «توبه را سه معنی است: اول ندامت، دوم عزم بر ترک معاودت (برگشت به گناه) سوم خود را پاک کردن از مظالم و خصومت.» خواجه نصیر طوسی: «معنای توبه رجوع از گناه باشد و اول باید دانست گناه چه باشد.»
دکتر قاسم غنی: «صوفیه توبه را به این شکل تعریف کرده اند که بیداری روح است از غفلت و بی خبری به طوری که گناهکار از راههای ناصوابی که می پیماید، خبردار شود و از گذشته بد خود منزجر گردد ولی فقط تذکر و تنبه کافی نیست که تائب شمرده شود مگر آنکه توبه کار بکلی آن معصیت یا معاصی را که مرتکب بوده و متذکر شده رها نماید و مصمم شود که بار دیگر به آن معاصی برنگردد.» تا به قول شیخ عطار در منطق الطیر: تو یقین می دان که صد عالم گناه *** از تف یک توبه برخیزد ز راه
لاهیجی: «توبه که بازگشتن به جانب حق است و ترک ماسوی الله متصف گردد.» غزالی در احیاء العلوم، نراقی در جامع السعادات و فیض در محجة البیضاء در تعریف توبه می فرمایند: «توبه عبارت است از سه امری که مترتب بر یکدیگرند و هر کدام علت دیگری است و آن سه عبارتند از: 1. علم به مضرات گناه و اینکه سبب دوری از حق تعالی می گردد. 2. ندم و پشیمانی. 3. تصمیم و اراده به عمل. کیفیت ترتب این سه امر به این صورت است که آگاهی از زبان گناه علت حالت ندامت و پشیمانی از آن می گردد و هنگامی که به خوبی این ندامت بر انسان مستولی گردد تصمیم می گیرد گناهان گذشته راجبران کند و در زمان حال گناه نکند و تصمیم می گیرد در آینده نیز مرتکب گناه نگردد.»

حقیقت توبه

حقیقت توبه چیست؟ آنچه تحت این عنوان نخستین گام سالک راه حق است ماهیتش از چه قرار است؟ آیا همان تعاریف پیشین تعریفهایى از واقعیت توبه است؟ بى گمان چنین نیست این تعریفها، همان طور که محیى الدین مى فرماید، حد واقعى نیست بلکه جان مطلب چیز دیگرى است و آن این که: هنگامى که انسان متوجه مى شود که غفلتها و گناهها حجابى میان او و محبوبش ایجاده کرده که نمى تواند به او نزدیک شود و به سویش حرکت کند؛ وقتى متذکر مى گردد که ظلمت بار گناه و لغزش بر دل و جانش آن چنان سایه افکنده است که هیچ پرتوى از نور حق بر آن نمى تابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است که «ویل للقاسیة قلوبهم؛ واى بر آنان كه از سخت‏دلى ياد خدا نمى ‏كنند.» (زمر/ 22) پشیمان مى گردد، متالم مى شود و این آتش پشیمانى و تالم سراسر وجود، روح و جانش را فرا مى گیرد، شعله مى کشد و شعله هایش فروزان و فروزانتر مى شود و این شراره ها است که تمامى آثار شوم، ریشه هاى گناه، پرده ها و حجابها را مى سوزاند و خاکستر مى کند و دیواره هاى دل آدمى را همانند تنورى داغ که شراره هاى آتش بر آن تابیده و آن را سفیدکرده است، آماده چسباندن خمیر ایمان مى کند و مهم این است که هیزم این آتش ندامت ریشه ها، شاخه ها و برگهاى گناه است که در دل جاى خوش کرده است. خداى مى فرماید: «الا من تاب و امن و عمل صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مى کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.» (فرقان/ 70)
چند از این الفاظ و اضمار و مجاز *** سوز خواهم سوز، با این سوز ساز
هر آن دل را که سوزى نیست دل نیست *** دل بى سوز غیر از آب و گل نیست
در واقع توبه انقلاب است، انقلابى درونى، حرکتى در جان تا آزاد گردد و به سوى حق سیر کند. توضیح این که از دیدگاه عارفان، گناهان، غفلتها و... حجابهایى است که گوهر جان را زندانى نموده است و بر آن حکومت مى کند و سالک باید در نخستین گام بیدار شود، علیه این سلطه به پا خیزد و با انقلابى از درون، جان را آزاد کند تا بتواند به سوى حق پرواز نماید و این همان توبه است و چون حجابها و پرده ها نسبى و تشکیکى است، این معنا در همه مراتب توبه وجود دارد، چه حجاب از ظلمت باشد. و چه از نور، باید انقلاب درونى و آتش ندامت جان را بلرزاند، متزلزلش کند و با یک دگرگونى و زیر و رویى زمینه سیر روحانى عارف را فراهم آورد. به نظر ما حقیقت توبه همین است و شرایط و ارکانى که براى آن ذکر شده است یا مقدمه و یا از آثار و شرایط توبه است. جان و روح توبه همان سوز، درد، انقلاب درونى و آتش ندامت است.
رسول خدا (ص) مى فرمایند: «الندم من الذنب توبة؛ پشیمانی از گناه، توبه است.» و على (ع) مى فرماید: «الندم على الخطیئة استغفار.» و در جاى دیگر نیز مى فرماید: «الندم احد.» و باز مى فرماید: «الندم على الخطیئة یمنع عن معاودتها؛ پشیمانی بر گناه از بازگشت به آن جلوگیری می کند.» و مى فرماید: «من ندم فقدتاب؛ به تحقیق کسی که پشیمان شد، توبه کرده است.» و امام باقر (ع) مى فرماید: «کفى بالندم توبة؛ پشیمانی در توبه کفایت می کند.»
روایات دیگرى به همین مضمون که همگى دلالت بر این دارد که توبه همان آتش ندامت جانسوز است. بسیارى از شخصیت هاى برجسته عرفان هم، همین نظر را دارند و به نظر ما تعریف صحیح توبه در همه مراتب، همین است. پیر هرات در کشف الاسرار مى گوید: «حقیقت توبه پشیمانى است که در دل پدید آید، دردى که از درون سینه سر بزند، آتش حجل در دل وى افتد آب حسرت از دیده فرو ریزد نبینى که شاخى از یک سر آن آتش زنى و از آن دیگر سر، آب قطره قطره مى چکد مصطفى (ص) گفت: "من اذنب ذنبا فندم علیه فهو توبة؛ کسیکه گناهی را مرتکب شود سپس از انجام آن پشیمان شود، پس آن توبه است."»
شیخ شبسترى مى گوید: «حقیقت توبه چیزى جز روى گرداندن و روى کردن نیست. حقیقت توبه آن است که سالک راه اله را از هرچه مانع وصول به محبوب حقیقى است از مراتب دنیا و عقبى اعراض نموده و روى توجه به جانب حق آورد و جمیع موانع صورى و معنوى را "فنبذوه وراء ظهورهم؛ پس آن [عهد] را پشت ‏سر خود انداختند." (آل عمران/ 187) گردانیده مطلقا نظر به غیر حق نیندازد. بنیاد مقام توبه قسمى دگرگونى است و آغاز زندگانى تازه اى است یعنى چنان است که آدمى زندگانى هر روزه و عادى خویش را بى ارزش ببیند، کمر شوق بر میان مى بندد و به راهى قدم مى نهد که هر شبنمش صد موج آتشین است.»
ممکن است مراد غزالى در احیاءالعلوم و فیض در محجة البیضاء نیز همین باشد. بدین معنى که علم و آگاهى از مضرات و زیانهاى گناه را مقدمه توبه و تصمیم بر ترک گناه را در آینده از نتایج آن بدانند. امام محیى الدین تصریح مى کند که «توبه عوام سه رکن دارد و توبه اهل الله همان اعتراف و دعا است، نه تصمیم بر ترک گناه.» و تصریح مى کند که «الندم توبة» مانند «الحج عرفة» هست، بله اگر مى فرمود: «الندم التوبة» دلالت داشت که توبه همان ندامت است. مرحوم میرزاجواد ملکى تبریزى در «لقاء الله» توبه را به همین معنى دانسته و نمونه هایى براى آن ذکر کرده است.

منـابـع

سیدعلی حسینی- توبه و جایگاه بلند آن در عرفان- فصلنامه معرفت- شماره 6 و 7

فاطمه طباطبایی- مقامات عرفانی- فصلنامه متین- شماره 5

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد