نگاهی به موضوع و محتوای گلشن راز (عرفان)
فارسی 6919 نمایش |گلشن راز
گلشن راز یکی از ارزنده ترین و دلپذیرترین منظومه های عرفانی است که در قالب مثنوی، در بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف سروده شده است. و تعداد ابیات آن را 1000 تا 1500 بیت نوشته اند. با اینکه این کتاب از جنبه کمی نسبتا کوتاه و مختصر است، اما از جنبه کیفی و معنوی بسیار پر مغز و جذاب است، و یک دوره عرفان نظری و تعالیم ابن عربی را در قالب شعر فارسی بیان نموده است. شهرت این منظومه مرهون جنبه های عرفانی آن است، به طوری که هر کس با تصوف و عرفان، بلکه با شعر فارسی آشنایی دارد، نام آن را شنیده، و احیانا ابیاتی از آن را به سینه سپرده است. و حتی در خارج از ایران نیز مشهور و معروف است و برخی از مستشرقین آن را ترجمه کرده و یا بر آن شرح نوشته اند. گلشن راز در حقیقت جامع ترین و در عین حال موجز ترین اثری است که با زبان رمز و اشاره، آراء و اقوال صوفیه را در مسایل مختلف مربوط به فکر، نفس، معرفت، وحدت و کثرت عوالم، اطوار وجود، سیر و سلوک، قرب و بعد و سیر در انفس با نهایت دقت و ایجاز تفسیر کرده است، و به سبب لطف و دقتی که در بیان آن به کار رفته، چنان در نزد صوفیه مقبول شده است که در عصر صفویه گهگاه به منزله ی زبده تمام تعالیم صوفیه تلقی می شده، و بسیاری از اهل معرفت در شرح و تفسیر مطالب و نکات مبهم و مشکل آن اهتمام ورزیده اند.
این کتاب از مصطلحات صوفیانی چون محیی الدین ابن عربی (م 638)، صدرالدین قونیوی (م 673)، فخرالدین عراقی (م 688) و دیگر مردان هم مشرب این سلسله، و هم از سوانح امام محمد غزالی (م505)، و آثار ابوعلی سینا (م 438)، خاصه «رساله العشق» او و افکار اوحدالدین کرمانی متأثر است. اما تأثیر پذیری شبستری از شخصیت و افکار و اندیشه های شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، و حتی زبان و سبک شعری او بیش از سایر شعرا است. و با این که شبستری با افکار و آثار محیی الدین و برخی دیگر از علما و عرفا آشنایی کامل داشته است، و از افکار و اندیشه های آنها متأثر و بهره مند شده است، اما انس و الفتی خاص و توجه و علاقه فراوانی به آثار شیخ فریدالدین داشته است، به طوری که تأثیر ذهن و زبان عطار در گلشن راز و دیگر آثار شبستری به خوبی نمایان است.
بروز و ظهور اندیشه عطار در آثار شیخ شبستر
استاد زرین کوب در باب آشنایی شبستری با شعر عطار نوشته اند: «این آشنایی با شعر عطار در جای جای گلشن راز و برخی دیگر ازآثارش، از جمله سعادت نامه نمایان است، و حاکی از غور و تأمل وی در کلام عطار است، چنانکه قصه «پشه و درخت» در سعادت نامه (الباب الرابع، الفصل الثانی، ص 21- 220) به احتمال قوی مأخوذ از یک حکایت مشابه در کلام عطار است.»
پشــــه ای رفت بــر درخت چـــنار *** گـفت خـواهـم که بـر پرم هشدار
گفتش آخر کزین نشست چه خاست *** تا ز بـر خاستن چه خیزد راست
پشـه ای بــیش نــیستی بــه وجــود *** تــا کــه انـدیشی از قـیام و قعود
هـــیچ از طــور خــویشتن مگـــذر *** فــطرت خـویش را بـه جـای آور
«مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، سعادت نامه، ص221»
کـــرد روزی چــند ســارخگــی قــرار *** بــر درخــتی بس قــوی یـعنی چــــنـار
چــون سـفر را کــرد آخــر کـار راست *** از چــنار کــوه پـیـکر عــذر خــواست
گـــفت زحـــمت دادمــت بـسـیــار مــن *** زحــمتی نــدهم دگـــر ایــن بــار مـــن
مــهر بــرداشت از زفــان حـالی چــنار *** گــفت خـود را بیش از این رنجه مـدار
فــــــارغـــم از آمــــدن وز رفـــــــتنت *** نــیست جـــز بــیهوده در هــم گـــفتنت
زانــکه گـر چـون تو در آیـد صد هزار *** یــکدمــم بـا آن نــــباشد هیــچ کـــــــار
خـواه بـا مــن صبر کــن خــواهی مکن *** تو کــه بـاشی تا زمــن گــویی سخـــن
لیــک اگــر از عـــجز آیـــی پــــیش در *** ز آنــچه مــــی جــویی بـــیابـی بـیـشتر
«مصیبت نامه، مقاله سیزدهم، ص 161»
تجلیل شیخ محمود از عطار و تشابه معنوی شعر آنها
نقل چند بیت از اسرار نامه عطار، در «مرآت المحققین» (باب چهارم) نمونه ی دیگری از توجه و علاقه شیخ محمود به کلام عطار است. به هر حال توافق فکری شیخ محمود با عطار بیش از آن است که حاکی از اخذ و تأثر نباشد خود شیخ شبستری هم به این شباهت واقف است و تصریح می کند که این از باب اتفاق است،«نه چون دیو از فرشته استراق است».
مــرا از شـاعـری خود عــار ناید *** که در صـــد قرن چون عطار نــاید
کزین طور و نمط صد عالم اسرار *** بـود یـــک شمـــه از دیوان عطـــار
ولــی ایـن بــر ســبیل اتــفاق است *** نه چون دیو از فرشته استراق است
«گلشن راز، ابیات 58-56»
همچنین قول شیخ با کلام در باب تفاوت «احمد» با «احد» در ظاهر و حقیقت، با آنچه عطار در این باره دارد، هر چند ممکن است ناشی از اخذ ناخودآگاه هم باشد، ولی باز هم بالضروره وقوع اخذ را الزام نمی کند:
احد در میم احمد گشت ظاهر *** در این دور آمد اول عین آخـر
«گلشن راز، بیت 19»
برون شد میــم احمد از میانه *** احد گشت و یکی شد هر دوانه
«الهی نامه عطار، بیت 350»
همین طور قول شیخ شبستری در تفضیل «سید» بر سایر انبیاء با آنکه از پاره ای جهات سخن عطار را در این باب تداعی می کند، جز توارد در مضمون مشترک محسوب نمی شود:
وزیشان سید ما گشت سالار *** همو اول همو آخر در این کار
«گلشن راز، بیت 18»
ز انسان انبیا گشته خلاصه *** وز ایشان سید سادات خاصــه
«اسرار نامه، بیت 1053»
و این نکته که هر دو لزوم تأمل در صنایع و درک لطایف عالم را موقوف به خروج از حبس ارکان و طبایع می دانند، و باز هر دو تمام جهان را در وجود انسان منطوی می یابند، نیز ممکن است ناشی از توافق مشرب در طرز تلقی از معرفت باشد:
مــشو محـبوس زنـدان طبایع *** برون آی و نظر کن در صنایع
«گلشن راز، بیت 209»
اگر تو راست طبعی در صنایع *** بــر آی از چار دیـوار طبــایـع
«اسرار نامه عطار، بیت 23»
و حتی این معنی که شبستری اشارت قول «التوحید اسقاط الاضافات» را به «اهل خرابات» منسوب می دارد، و در کلام عطار همین معنی از «نکوگویی» (بدون ذکر نام او) به نقل می آید، نیز ممکن است از وجود یک مأخذ مشترک حاکی باشد:
نشــانی داده انــد از خــرابــات *** که التـوحید اسقاط الاضــافــات
«گلشن راز، بیت 838»
نکوگویی نکو گفته است در ذات *** که التوحید اسقاط الاضــافــات
«اسرار نامه، بیت 55»
تأثیر اندیشه ابن عربی در آثار شیخ شبستر
علاوه بر عطار تأثیر محیی الدین ابن عربی در جای جای منظومه گلشن راز محسوس و هویداست، از جمله در جایی که شیخ محمود می گوید:
تو چشم عکسی و او نور دیده *** به دیده دیده را دیــده است دیده
«گلشن راز، بیت 139»
یادآور سخن ابن عربی است که می گوید: «فسمی هذا المذکور انسانا و خلیفه، فاما انسانیته فلعموم نشاأته و حصره الحقایق کلها، و هوللحق بمنزله انسان العین من العین الذی به یکون النظر، و هوالمعبر عنه بالبصر، فلهذا سمی انسانا». (شرح قیصری ص 348) یا اینکه شیخ شبستری در جواب سؤال سایل راجع به انفصال قدیم و محدث، خاطرنشان می کند که قدیم و محدث از هم جدا نیست و آنچه محدثات خوانده می شود، وجود مستقل ندارد:
قدیم و محدث از هم جدا نیست *** که از هستی است باقی دائما نیست
«گلشن راز، بیت 703»
مبتنی است بر این معنی که حدوث و قدم، اوصاف اعیان موجودات است، و اعیان موجودات هم در تعلیم ابن عربی جز کلمات الله نیست، و اسناد حدوث به آنها از باب ظهور آنهاست، اما از جهت ثبوت وصف آنها قدیم است، پس اینکه قدیم و محدث از هم جدایی ندارد، مأخوذ است از قول ابن عربی در «فص موسوی» از فصوص الحکم که می فرماید: «فتظهر صوره الکمال بالعلم المحدث والقدیم فتکمل مرتبه العلم بالوجهین»، (فلاتظهر) الاعیان (فی الوجود الا بصوره ما هی علیه فی الثبوت، اذ «لاتبدیل لکلمات الله... و لیست کلمات الله سوی اعیان الموجودات، فینسب إلیها القدم من حیث ثبوتها، و ینسب الیها الحدوث من حیث وجودها و ظهورها، کما تقول: حدث الیوم عندنا انسان او ضیف، و لا یلزم من حدوثه أنه ما کان له وجود قبل هذا الحدوث. لذلک قال الله تعالی فی کلامه العزیز، ای فی اتیانه مع قدم کلامه: «مایاتیهم من ذکر من ربهم محدث الا استمعوه و هم یلعبون»،«و مایاتیهم من ذکر من الرحمن محدث الا کانوا عنه معرضین»، و «الرحمن» لایاتی الا بالرحمه ومن اعرض عن الرحمه، استقبل العذاب الذی هو عدم الرحمه.» (شرح قیصری بر فصوص الحکم، ص1129) و اینکه می گوید:
به نزد آنکه جانش در تجلی است *** همه عالم کتاب حق تعالی است
«گلشن راز، بیت 199»
اشاره دارد به قول ابن عربی در فصل پنجم، که می فرماید: «یجب ان یعلم ان هذا العوالم کلها و جزئیها لکلها کتب الهیه». و نیز قول شبستری که می گوید:
وجود هر دو عالم چون خیال است *** که در وقت بقا عین زوال است
«گلشن راز، بیت 369» اشاره دارد به این سخن ابن عربی که در«فص یوسفی» می گوید: «و اذاکان الامر علی قررناه فاعلم انک خیال و جمیع ما تدرکه مما تقول فیه لیس انا خیال. فالوجود کله خیال فی خیال». شبستری می گوید:
صـفاتش را بـــبین امروز اینجا *** کـــه تـا ذاتش توانی دیــد فردا
«گلشن راز، بیت 424» ابن عربی نیز در «فص آدمی»می گوید: «فــؤادی عنــد مشــهودی مقیــم یــــــشاهده و عنـــدکم لســـانی.» تأثیرپذیری گلشن راز از آثار ابن عربی آنقدر زیاد است که می توان دها مورد دیگر را نیز مثال زد، و این نشان می دهد که شیخ محمود شبستری شدیدا تحت تأثیر افکار و اندیشه های عطار بوده است، و به راستی شاگرد مکتب ابن عربی است.
تمایز کلام شیخ محمود با سایر عرفا
با وجود آنکه شبستری از عطار با تعظیم و احترام یاد می کند، اما سعی کرده است نظم خود را در حد ممکن به صورت تقریر درآورد، و آن را خالی از پیرایه و تکلف شعری و عاری از تصویر و مبالغه ی شاعرانه سازد، و همین نکته کلام او را از کلام سنایی و عطار و حتی مولوی متمایز می سازد،زیرا آنها سعی کرده اند اندیشه خود را با تصویرهای شاعرانه بیارایند، و معانی دشوار وخالی از لطف و طراوت را بدین وسیله جاذبه ای خاص دهند، به طوری که می توان گفت تعلیم عرفانی در کلام عطار و مولانا ذوق شعری دارد، اما در بیان شیخ محمود، صبغه ی تعلیم پیدا می کند. و اینکه در تقریر معانی و مفاهیم هم غالبا ناظر به کشف و ابداع نظرهای تازه نیست، به خاطر آن است که او می خواهد در حد معارف مقبول عصر، معانی رایج در افواه مشایخ را که مراد سایل و محتوای سؤال اوست، به بیان برهانی و معقول درآورد، و لذا عجیب نیست که طرز بیانش مثل علما تا این حد خشک و دقیق و جدی باشد، و جز به ندرت چیزی از سوز و درد عطار یا طیبت و ظرافت سنایی و مولوی را منعکس نکند.
استشهاد عرفا به گلشن راز
به سبب اهمیتی که کتاب گلشن راز دارد، علاوه بر تعداد شروحی که بر آن نوشته اند، همواره مورد تمثل و استشهاد عرفا و حکما بوده است، از جمله: در«مکاتیب» عبدالله قطب معروف به قطب بن محیی (وفات حدود910 هـ ق)، بارها به ابیات گلشن راز تمثل رفته است. (مکتوب شماره ی 136 و 236)، و ملارجبعلی تبریزی (وفات 1080 هـ ق) در رساله ی اثبات واجب در تقریر تنزیه، ضمن نقل بیتی از گلشن راز، از شبستری به عنوان «عارف شبستری » تعبیر می کند. ملا شمسای گیلانی از شاگردان میرداماد و از مشائیان عهد صفوی در ضمن رساله ی خود موسوم به «اظهار الکمال علی اصحاب الحقیقه و الحال» نه فقط بیتی از گلشن راز را با تعبییر «نعم ما قال العارف» نقل می کند، بلکه قطعه ای از سعادت نامه ی شیخ را هم به مناسبت به استشهاد می آورد.
صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملاصدرا (وفات1050)، ضمن تقریر حکمت متعالیه ی خویش در اجزاء و تضاعیف کتاب «الاسفار الاربعه»، مکرر ابیاتی از منظومه فارسی گلشن راز را بر وجه استشهاد و بالحن تأیید و تحسین یاد می کند، شاگرد او ملامحسن فیض (وفات 1091 هـ ق) هم نه فقط مکرر در کتاب «کلمات مکنونه» به ابیات گلشن راز استشهاد می کند، بلکه رساله ای هم در شرح بخشی از گلشن راز، تحت عنوان رساله «مشواق» دارد. در حکمت متعالیه ی ملاصدرا گاه اقوال شیخ شبستری در بعضی از مباحث فلسفی تداعی می شود. در این میان «مسأله اصالت وجود، مسأله تجدد اکوان و اینکه وجود خیر محض است، و شرح عدم محض یا مؤدی به آن است، اهمیت خاص دارد...»
همچنین این قول که نظام عالم بر وجه موجود، احسن نظامات ممکن باید تلقی شود، هر چند اصل آن به بهترین وجه در کلام غزالی مجال بیان یافته است، در تعبیر حکمای عصر صفوی مخصوصا یاد آور این اشارات موجز شیخ است در گلشن راز که می فرماید: «ز نیکو هر چه صادر گشت نیکوست». اشارات موجز و مجمل شیخ شبستری در مباحثی مثل وجود، اعتباری دانستن تعینها، عدم جدایی قدیم و مدحث از یکدیگر، و استمرار در خلق جدید، در مجموع نظام خاصی به وجود می آورد که به مبادی حکمت متعالیه نزدیک می نماید، هر چند که نظم و انسجام که در نظام تعلیمی حکمت متعالیه وجود دارد، در تقریر شیخ شبستری نیست، ولی تأثیر آن در ایجاد و تکمیل و یا در تشکیل و تمثیر حکمت متعالیه ی عصر صفوی قابل ملاحظه است.
(در ادامه قسمت اول پیرامون نگاهی به موضوع و محتوای گلشن راز شیخ شبستر، به مطالبی چون، نحوه سرایش گلشن راز و آغاز پرسشها و جوابهای موجز شیخ محمود به سوالات خواهیم پرداخت.)
منـابـع
دکتر کاظم دزفولیان- مقدمه گلشن راز- انتشارات طلائیه- 1384
شاه داعی الی الله شیرازی- نسایم گلشن راز- تصحیح محمد نذیر- مرکز تحقیقات ایران و پاکستان- 1362
صاین الدین علی ترکه- شرح گلشن راز- تصحیح کاظم دزفولیان- انتشارات آفرینش تهران- 1375
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها