اندیشه های الهیاتی فیلون (زندگی و آثار)

فارسی 5054 نمایش |

مقدمه

به گفته محققان بزرگ معاصر یکی از بزرگترین فیلسوفان و متکلمان و عارفان یهودی و شاید بتوان گفت یکی از بزرگترین و پرنفوذترین متفکران همه اعصار که بیشترین تاثیر را بر متفکران بعدی گذاشته و بسیاری از جریانهای دینی و فلسفی و کلامی و عرفانی را تحت تاثیر قرار داده بدون تردید فیلون (Philon) عالم الهیات و متفکر برجسته یهودی می باشد. محقق نامدار و اندیشمند جامعی مانند ولفسون (H. A. Wolfson) در کتاب ارزشمند خویش به نام «فیلون مبانی فلسفه دین در یهودیت، مسیحیت، اسلام» به حق می گوید: «تاریخ فلسفه قرون وسطی در واقع تاریخ فلسفه فیلون است.» و نیز همو در همانجا سراسر تاریخ فلسفه مسیحی را بسط و گسترش فلسفه فیلونی می داند.
این گفته یکی از بزرگترین فیلون شناسان و اندیشمندان جامع و چند بعدی و شخصیتهای دائره المعارفی عصر کنونی است که گواهی او را در این خصوص می توان با اطمینان کامل پذیرفت. وسعت معلومات و تنوع آثار فیلون و حجم معارفی که مورد بحث او قرار گرفته است، افزون بر تسلط او بر کل اندیشه یونانی، به ویژه فلسفه افلاطونی و مکاتب مختلف فلسفی پس و پیش از سقراط، جدا شگفت آور است. در این تحقیق شده تا به معرفی اجمالی زندگی و آثار و اندیشه های این اندیشمند، به ویژه آرای او پیرامون خدا، نفس، اختیار، اخلاق، لوگوس، آفرینش، وسائط، مسئله شرور و نیز روش رمزی و تاویلی او در تفسیر «کتاب مقدس» بررسی شوند.

زندگی فیلون
نام او نزد محققان قدیم و آبای کلیسا (مانند یروم Yerom) فیلون یهودی (Philo Yudaeus) و نیز محققان جدید فیلون اسکندرانی (Philo of Alexandria) می باشد. و این برای متمایز ساختن فیلون از برخی متفکران ملحد یونانی است که همین نام را داشته اند. تاریخ تولد او 20 قبل از میلاد بوده و در سال 50 میلادی وفات یافته است. بنابراین فیلون چند سال پیش از حضرت عیسی (ع) در اسکندریه چشم به جهان گشوده است. او «در یک خانواده اشرافی یهودی و ثروتمندی و یونانی مآب بدنیا آمده است که دارای سوابق روحانیت و از صنف علما بوده است. برادر او مسؤول گردآوری مالیات بود و از ثروت انبوهی برخوردار بود. فیلون سفری در جوانی به بیت المقدس داشته است. از مثالهایی که در آثارش می آورد نمایان است که به ورزش علاقه داشته است. در جوانی جذب فلسفه افلاطونی و معارف یونانی با صبغه افلوطینی آن گردید و با تسلط شگفتی که به زبان و ادبیات یونانی داشت به مطالعه آثار فیلسوفان یونانی پرداخت. همه فلسفه او تلاشی است برای وفق دادن مأثورات یا سنتهای یهود با تفکر یونان.

علل گرایش فیلون به فلسفه و تفکر یونانی

ولفسون در کتاب ارزشمندش «فیلون مبانی فلسفه دین در یهودیت، مسیحیت، اسلام» درباره فضای یونانی مآب اسکندریه آن روزگار اطلاعات ذیقیمتی ارائه می دهد که می تواند علل گرایش فیلون به فلسفه یونان و دلبستگی و شیفتگی عمیق او را به تفکر یونانی برای ما به نیکی توجیه و تبیین کند. بنابر نقل ولفسون «مکتب فلسفه اسکندریه در آن روزگار یکی از مراکز عمده گرایشهای یونانی و فلسفه افلاطون بود، تدریس و تعلیم زبان یونانی در اسکندریه رواج کامل داشت و مردم با خدایان یونانی و اساطیر یونان (با اینکه در کتاب مقدس هیچ اثری از آنها نبود) آشنایی داشتند. یونانیان زیادی مقیم اسکندریه بودند و مطالعه آثار فلاسفه یونانی رونقی به سزا داشت. یهودیان ساکن اسکندریه که ناگزیر با ساکنان یونانی تماس داشتند، به ناچار کوشش می کردند تا دین و معارف دینی خود را بر اساس عقاید فلسفی یونان عرضه و توجیه کنند و همین مواجه فرهنگی موجب شده بود که یهودیان به مطالعه زبان و فلسفه یونانی و مکتب افلاطونی آشتی دهند و همین عامل بود که باعث شده بود تا یهودیان اسکندریه به تطبیق شریعت موسی با حکمت عقلی بپردازند و علی رغم نقص و نارسایی فلسفه نسبت به متون دینی بین این دو وحدتی پدید آورند.»

نفی شرک و الحاد و بت پرستی توسط فیلون
فیلون، البته، در آثار خویش به پرستش بت ها و خدایان یونان دین یونانی و الوهیت بخشیدن به قهرمانان باستانی تاخته است و هم از الحاد مصریان و الوهیت بخشیدن آنها به نیل و زمین و حیوان پرستی آنها و هم از خدایان یونانی به تفصیل اتقاد کرده است. از نظر فیلون الحاد و شرک با یکدیگر تفاوت دارند و شرک سرانجام منتهی به الحاد می شود. فیلون پرستش حیوانات را که در بین مصریان رایج بوده است بدترین نوع شرک می داند و در عین حال معتقد است که هیچ شری بالاتر از الحاد نیست. او در آثارش به اسطوره ها و پرستش اساطیر به شدت می تازد و معتقد است اسطوره ها ساخته بشر بوده و دروغ و بی واقعیتند و تنها برای فریب آدمیان ساخته شده اند. از نظر فیلون کتاب مقدس در مقابل اسطوره قرار دارد و در احکام عشره یا ده فرمان موسی بت پرستی در همه اشکال و صور آن منع شده و اعتقاد به تولد و ازدواج خدایان نیز مردود و ممنوع است.
فیلون معتقد است که بر خلاف اسطوره ها، اندیشه های کتاب مقدس همواره تازه و جوان و با طراوتند و کهنه و فرسوده نمی شوند زیرا از سوی خدایی فرود آمده اند که هرگز پیر نمی شود. لذا از نظر فیلون حتی حکایات مذهبی و افسانه های آفرینش که در کتاب مقدس آمده است با حکایات و داستان های ساخته دست شاعران فرق دارد. لذا فیلون معتقد است که بایستی برای فهم و تفسیر داستان های دینی کتاب مقدس، مثل داستان همسر لوط، از روش رمزی و تمثیلی استفاده کرد. بنابر این اسکندریه در عصر فیلون مهد فلسفه و حتی عرفان بوده است.

وجود فلسفه عرفانی در اسکندریه

بنابر گفته ولفسون در اسکندریه یک فلسفه عرفانی وجود داشته است و شاید همین تاثیر باعث شده است که فیلون آن همه بر راز و اسرار تاکید کند و حتی دین یهود را دینی «رازآلود» بداند. فیلون الفاظ و اصطلاحات بسیاری را از فلسفه یونان وام گرفته است. او همچنین بر کاربرد روش تمثیلی و رمزی در تفسیر کتاب مقدس تاکید فراوان دارد، گرچه برای استفاده از این روش شرایط عقلی و اخلاقی ویژه ای قائل است و آنرا کار هر کس نمی داند.

رواج تعلیمات یونانی در اسکندریه زمان فیلون
خلاصه سخن آنکه به اعتقاد محققانی مثل ولفسون، یهودیان اسکندریه از تربیت و تعلیم یونانی برخوردار بودند و جو اسکندریه در آن روزگار جو یونانی مآب بود و تعلیمات یونانی در هه جا رواج داشت و توسط اساتید مجرب و ورزیده فلسفه یونانی آموزش داده می شد. در مراکز آموزشی اسکندریه الهایت و اخلاق یونانی تعلیم داده می شد. تماس یهودیان با غیر یهودیان نیز فراوان بود و به علاوه در اسکندریه طبقه ای از روشنفکران تحصیلکرده ولی بدون گرایش دینی و یا ضد دینی وجود داشتند که کاملا نسبت به دین بی اعتقاد بودند و فیلون با یکی از این روشنفکران بی ریشه، مباحثه ای داشته است.

رابطه دین یهود با فلسفه از نظر فیلون

ولفسون معتقد است که مولفان یهودی قبل از فیلون با فلسفه یونانی سر آشتی نداشته اند و فیلون نیز فلسفه را در خدمت دین یهود درآورد. در واقع نقش فیلون به استخدام درآوردن فلسفه در خدمت دین یهود بوده است نه تطبیق دین یهود با فلسفه. البته این نظری است که ولفسون بر آن تاکید می ورزد، ولی محققانی هم هستند که با این نظر مخالفند. کاپلستون می نویسد: «فیلون که شیفته فلسفه یونانی بود که هم در فلسفه یونانی و هم در کتاب مقدس و سنت یهودی یک حقیقت واحد می توان یافت.»

تاثیر فیلون بر نویسندگان «عهد جدید»
به هر حال فیلون، تربیتی یونانی مآب داشته است و محیط خانوادگیش نیز چنین بوده است. او معاصر حضرت عیسی (ع) بوده است، ولی محققان بسیار بعید می دانند که چیزی از عیسی (ع) شنیده یا دریافت کرده باشد. دلیلی هم در این مورد در دست نیست. او هم چنین معاصر اغلب نویسندگان «عهد جدید» بوده است و قطعا بر بعضی از آنها تاثیر نهاده است چنانکه تاثیر او بر شخص پولس قدیس غیر قابل انکار است و همه محققان بر آن تصریح کرده اند. در واقع به واسطه همین تاثیر فیلون بر پولس رسول است که فرهنگ و فلسفه یونانی و یهودیت یونانی مآب وارد کتاب مقدس در تلقی پولسی آن شده است.

آثار و نوشته های فیلون
محققان، آثار او را چند دسته می دانند. اساس آثار او تفسیرهایی است بر بخشهایی از «اسفار خمسه» در شکل «روایت سبعونی» آن رساله های مفرده ای هم در موضوات گوناگون نوشته است مثل «هجرت ابراهیم». بعضی از محققان آثار فیلون را جمعا به سه گروه تقسیم کرده اند: «آثار تاریخی یا دفاعیات، آثار فلسفی که عمدتا چهار رساله هستند که در قالب گفتگو و معاوضه تنظیم شده اند و تنها قطعه هایی از آنها به زبان ارمنی و یونانی حفظ شده است. و گروه سوم، آثار تفسیری فیلون تقسیم می شوند به سه رساله تفسیری در مورد اسفار خمسه که به ترتیب در این باره بحث می کنند "رمز شریعت" که خود دو رساله است که با نقل بندهایی از متن کامل کتاب مقدس آغاز می شوند، "شرح یا تفسیر قانون شرع" یا رساله هایی که ساختار آنها به تفصیل در عناوین آنها شرح داده شده است و دیگر "پرسشها و پاسخهایی درباره سفر پیدایش و سفر خروج" همچنین در آثارش اشاراتی به رساله های دیگر وی هست که امروز وجود ندارند و از بین رفته اند. البته از نظر محققان و فیلون شناسان بزرگ معاصر مسئله گاه شماری و تقدم و تاخر زمانی آثار فیلون همچنان مسئله آمیز و حل ناشده باقی مانده و خواهد ماند و برخی تلاشهایی که اخیرا برای تعیین زمان کارهای فلسفی دوران جوانی فیلون شده است هرگز مورد پذیرش محققان واقع نشده است.»
ولفسون در پایان اثر بزرگ خویش به نام «فیلون» فهرستی از آثار او را به دست داده است که مجموع این آثار به 35 می رسد. و البته هم مجموع آثار و هم گزیده آثار فیلون، هر دو به چاپ رسیده اند.

اندیشه های الهیاتی فیلون
الهیات فیلون تلفیقی است از آراء افلاطونی و یهودیت. بر اساس تعالیم یهود خداوند با حضور خود در عالم تدبیر امور می کند، اما در تعالیم افلاطونی هر چند که حاکمیت الهی و ساختمان الهی عالم مورد قبول است، لیکن نسبتی که خداوند با جهان مورد قبول است، لیکن نسبتی که خداوند با جهان دارد ضروری و یا با فعل مستقیم خود او نیست. افلاطونیان میانه قائل به مراتب الوهیت بوده، بر تنزیه تعالی خداوند تاکید داشتند و عالم شهادت را تحت حکومت و مصنوع و تحت تدبیر قوای برزخی یا واسطه می دانستند. فیلون ناگزیر بود که این دو طرز تلقی را با هم آشتی دهد.
«خدایی که فیلون به او معتقد بود خدایی بود قدیم، لایتغیر، خالی از هوی و هوس و متعالی از عالم شهادت علت العلل همه موجودات. البته علیت مستلزم تغییر است و لذا خداوند را نمی توان خالق مستقیم جهان دانست. بنابراین برای تدبیر عالم و قوام آن و همه موجدات آن وجود قوای واسطه لازم است. این قوا را فیلون با ابهام توصیف کرده است. گاه از قوای متعدد سخن می گوید، گاه از دو قوه و گاه از یک قوه.»

منـابـع

هری اسرین ولفسون- فلسفه علم کلام- ترجمه احمد آرام- انتشارات الهدی- تهران 1368

میان محمد شریف- تاریخ فلسفه در اسلام- جلد اول- مرکز نشر دانشگاهی- تهران 1362

فردریک کاپلستون- تاریخ فلسفه- جلد 1- ترجمه سید جلال الدین مجتبوی- تهران 1368

همایون همتی- مقاله زندگی و اندیشه فیلون- مجله کیهان فرهنگی- شماره 162و 163

فردریک‌ کاپلستون- تاریخ‌ فلسفه‌ یونان‌ و روم‌- تهران‌- انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی‌- 1374

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد