مقایسه مسئله حجیت در مسیحیت و اسلام (کلیسا)
فارسی 4468 نمایش |مقدمه
مرجع حجیت و اقتدار در امور اعتقادی و عملی، یکی از مسائل بنیادین هر دین است؛ یعنی اینکه سخن کدام مرجع را باید در این امور بدون چون و چرا پذیرفت. هر یک از دو سنت مسیحیت و اسلام در این باب اموری را معین کرده اند، که البته بین دو سنت تفاوت هایی وجود دارد و نیز در درون هر یک از آنها اختلافاتی بروز کرده است. به هر حال در این تحقیق سعی شده تا به تطبیق این موضوع از منظر دو دین بزرگ یعنی مسیحیت و اسلام پرداخته شود.
مسئله حجیت در مسیحیت
در تاریخ مسیحیت، کتاب مقدس و کلیسا یا سنت کلیسایی، دو مرجع حجیت و تقدس قلمداد شده اند. درباره اصل حجیت کتاب مقدس اختلافی در میان نبوده است، ولی درباره کیفیت آن بحث هایی در گرفته است اما درباره کلیسا، هم اصل حجیت آن مورد مناقشه بوده است و هم میان قائلان آن، در زمینه کم و کیف این حجیت اختلاف نظر وجود داشته است.
حجیت کتاب مقدس
سه گروه اصلی مسیحیان، یعنی کاتولیک ها، ارتدوکس ها و پروتستان ها، در اصل حجیت کتاب مقدس و نیز دلیل حجیت آن اختلافی ندارند. مسیحیان، مجموعه عهد قدیم و عهد جدید را مقدس و معتبر می دانند. آنان می گویند عهد قدیم، وحی الاهی است و حجیت دارد، اما این مجموعه به دوره و عهدی باز می گردد که با عهد جدید خاتمه یافته است. با این حال این کتاب پیشگویی عهد جدید بوده، هدف اصلی آن مهیا کردن زمینه برای عهد جدید است. مجموعه عهد جدید، بخش اصلی کتاب مقدس مسیحیان است. این مجموعه، مشتمل بر تعداد زیادی کتاب و رساله است که به دست افراد متعددی، ده ها سال پس از حیات زمینی حضرت عیسی (ع) نگاشته شده است. چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا، که در ابتدای این مجموعه قرار گرفته اند، در واقع چهار زندگی نامه از حضرت عیسی هستند که اعمال و سخنان ایشان را نقل کرده اند. کتاب اعمال رسولان، که به بیان فعالیت های حواریون و پولس می پردازد، پس از اناجیل واقع شده است. این پنج کتاب، بخش تاریخی عهد جدید را تشکیل می دهند. چهارده یا سیزده رساله پولس، رساله یعقوب دو رساله منسوب به پطرس، سه رساله منسوب به یوحنا و رساله یهودا، بخش عقیدتی و فکری عهد جدید را تشکیل می دهند. کتاب مکاشفه یوحنا، که یک رویا و پیشگویی درباره آخرالزمان است، بخش پایانی عهد جدید را تشکیل می دهد.
تفاوت قرآن با کتاب مقدس از جهت وحی الاهی بودن
باید توجه داشت که این مجموعه از چند جهت با قرآن تفاوت دارد: اولا این مجموعه به لحاظ ساختار با قرآن متفاوت است و از بخش هایی با موضوع های مختلف تشکیل شده است؛ ثانیا این مجموعه، مولفان مختلفی دارد که در دوره ای حدود یک قرن، کتاب های آن را تألیف کرده اند؛ و نکته سوم که از دو نکته قبل مهمتر است اینکه مسیحیان، بر خلاف مسلمانان، معتقد نیستند که حضرت عیسی کتابی آورده است؛ بلکه به یک معنا چنین اعتقادی را با نظام الاهیاتی خود ناسازگار می دانند. آنان می گویند حضرت عیسی خودش وحی، یعنی مکاشفه الاهی است. خداوند خود را برای انبیا به طور محدود منکشف می کرد، تا اینکه بالاخره خود را در مسیح به صورت کامل منکشف ساخت؛ پس معنا ندارد که او کتابی آورده باشد، و زندگی و سخنان وی، یعنی همین اناجیل موجود برای ما کافی است. غالبا مسلمانان می پرسند در وحی به مولف بشری چه نیازی داریم؟ آیا خدا نمی تواند پیام خود را مستقیما به پیامبری بفرستد و آن پیامبر هم آن را دقیقا به بشر تحویل دهد؟
با این شیوه، تشکیلات مذهبی، از مباحث انتقادی دقیق برای دست یافتن به اراده خدا بی نیاز خواهد بود. بلکه پیامبر پیام را به روشنی می آورد و مردم بین پذیرفتن و نپذیرفتن آن مخیر خواهند بود. این موضع درباره وحی الاهی یک اختلاف بنیادین میان اسلام و مسیحیت است. از دید مسلمانان، قرآن مجید، به چیزی جز وحی الاهی وابسته نیست. قرآن وحی خدا، وحی حقیقی و پیامی با عبارات روشن و کامل و نهایی شناخته می شود. قرآن برای دسترسی به وحی الاهی به چیزی فراتر از خود دعوت نمی کند. نظر مسیحیان به کتاب مقدس، به گونه ای دیگر است. به عقیده آنان، کامل ترین وحی نه در کتاب، بلکه در انسان منعکس شده است. مسیحیان باور دارند که مسیح در زندگی و شخص خود، خدا را منکشف می سازد و اراده او در مورد بشر را بیان می کند. کسانی هم که عهد جدید را نوشته اند، در صدد بودند تجربه خویش از عیسی را به دیگران برسانند. در نتیجه این گواهی بشری یکی از پایه ها و نهادهای کتاب مقدس مسیحی است. بنابراین مسیحیان، عهد جدید را نوشته هایی بشری دانسته، آن را وحی الاهی نمی شمارند.
مبنای حجیت و تقدس عهد جدید
حال این سوال مطرح می شود که اگر عهد جدید را انسان های معمولی تألیف کرده اند، به چه دلیل حجیت و تقدس دارد و مبنای حجیت و تقدس آن چیست، و این مجموعه با دیگر نوشته های بشری چه تفاوتی دارد؟
مسیحیان چنین پاسخ می دهند که این کتاب ها را انسان های معمولی نوشته اند، اما روح القدس در این امر پشتوانه و موید آنان بوده است: «مسیحیان معتقدند که خداوند کتاب های مقدس را به وسیله مولفان بشری نوشته است و بر اساس این اعتقاد می گویند که کتاب های مقدس یک مولف الاهی و یک مولف بشری دارند. به عبارت دیگر، مسیحیان معتقدند که خدا کتاب مقدس را به وسیله الهیات روح القدس تألیف کرده و برای این منظور، مولفانی از بشر را برای نوشتن آنها برانگیخته و آنان را در نوشته به گونه ای یاری کرده که فقط چیزهایی را که او می خواسته است، نوشته اند.»
موارد اختلاف و توافق کلیسای پروتستان با دو کلیسای دیگر درباره کتاب مقدس
نویسنده ای پروتستان می گوید که درباره کتاب مقدس، کلیسای پروتستان با دو کلیسای دیگر در دو امر توافق دارند: یکی اینکه کتاب مقدس الهامی است و با تلقین روح القدس نوشته شده؛ و دیگر اینکه تمام اسفار کتاب مقدس، غیر از کتاب های اپوکریفایی، قانونی است. اما پروتستان ها در چهار امر با دو گروه دیگر اختلاف نظر دارند:
اول، قانونی بودن کتاب های اپوکریفایی، که پروتستان ها آنها را قانونی نمی دانند.
دوم اینکه پروتستان ها کتاب مقدس را کامل و وافی می دانند، ولی دو گروه دیگر برآنند که برخی از تعالیم ضروری به قدر کافی در کتاب مقدس نیامده و بعضی دیگر اشاره وار آمده و برخی نیز اصلا در کتاب ذکر نشده است.
سوم اینکه پروتستان ها می گویند کتاب مقدس واضح و آشکار است و نیاز به مفسر ندارد و همه انسان ها می توانند و باید آن را بخوانند، و با ارشاد روح القدس قادرند آن را فهم کنند، اما دیگران می گویند کتاب مقدس کتابی مشکل و مبهم است و بدون کمک یک مفسر معضوم، یعنی کلیسا، فهم آن ممکن نیست.
چهارمین امر این است که دو گروه دیگر، به ترجمه لاتینی ولگات توجهی خاص دارند و خود را از رجوع به اصل بی نیاز می دانند؛ بر خلاف پروتستان ها که می گویند در صورت امکان باید به اصل مراجعه کرد.
الهامی بودن کتاب مقدس از دیدگاه کلیسای کاتولیک
در کتاب اعتقادنامه رسمی کلیسای کاتولیک آمده است: «متون مقدس در بر دارنده کلام خدا هستند و چون الهامی هستند واقعا کلام خدا هستند. خدا مولف کتاب مقدس است؛ چون او آن را به نویسندگان بشری الهام کرده است.» همین کتاب درباره تفسیر کتاب مقدس می گوید: «وظیفه تفسیر موثق کلام خدا، تنها به کلیسایی که تحت الهام الاهی توانایی و اختیار تعلیم اصول دین را دارد، یعنی پاپ و اسقف های همراه او، سپرده شده است.»
تأیید روح القدس دلیل حجیت کتاب مقدس
بنابراین مسیحیان در این باره معتقدند چون کتاب مقدس با الهام روح القدس نگاشته شده است حجیت و تقدس دارد؛ هر چند در کامل بودن آن، و نیز اینکه تفسیر آن نیازمند مرجع خاصی است اختلاف نظر دارند. پس بنابر تعالیم دو کلیسای کاتولیک و ارتدوکس، کتاب مقدس به طور مستقل برای فرد فرد انسان ها حجیت ندارد و آنان نمی توانند و حق ندارند مستقیما به آن مراجعه کنند؛ بلکه می باید تعالیم کتاب مقدس را از طریق کلیسا دریافت دارند. مجموعه عهد جدید را افرادی متعدد (و به اعتقاد مسیحیان، با تلقین روح القدس) نگاشته اند. اما در همین دوره، افراد پرشماری کتاب های مشابهی نوشته اند، که تعدادی از آنها باقی مانده یا در آثار سده های نخست از آنها یاد شده است.
آیات نخست انجیل لوقا به خوبی این امر را تأیید می کنند: «از آن جهت که بسیاری دست خود را دراز کردند به سوی تألیف حکایات آن اموری که نزد ما به اتمام رسید، چنانچه آنانی که از ابتدا نظارگان و خادمان کلام بودند به ما رسانیدند؛ من نیز مصلحت چنان دیدم که همه را من البدایه به تدقیق در پی رفته، به ترتیب به تو بنویسم، ای تیوفلس عزیز.» (لوقا، 1: 1 -3) پس همان طور که معروف است و از این فقره انجیل لوقا بر می آید، تعداد زیادی انجیل، رساله، مکاشفه و... در آن دوره نوشته شده و وجود بوده است. همچنین در قرن اول و نیمه اول قرن دوم، مجموعه کتاب مقدس قانونی خاص در دست نبوده و گاهی گروه هایی برای خود چند کتاب را کتاب مقدس اعلام می کردند و محققان می گویند این مجموعه، یا اکثر کتاب های آن، در نیمه دوم قرن دوم، کتاب های قانونی اعلام شده اند. پذیرش کتب رسمی عهد جدید فرآیندی آهسته بود که اساسا تا سال 175 میلادی به کمال رسیده بود؛ جز در مورد چند کتاب که نویسندگان آنها مورد بحث قرار داشتند. کلیسا بنابر علل عملی ضروری دید که فهرست کتبی را که می بایست عهد جدید را تشکیل دهند اعلام نماید. سوال این است که کدام مرجع این مجموعه را از میان کتب موجود برگزیده است، و سخن آن مرجع به چه دلیل حجیت دارد؟ معیار مرجعی که حدود 150 سال پس از حیات زمینی حضرت عیسی، به قانونی بودن برخی کتاب ها و قانونی نبودن برخی دیگر رأی داده، چه بوده است؟
پاسخ همه اینها یک چیز است: تأیید روح القدس.
ولی ملاحظه می کنیم که به مرور زمان کلیسا به وسیله روح القدس هدایت گردیده و آنچه رأی خدا بود، در عهد جدید مشمول می دارد. چون قرن سوم رسید، شک و تردید کاملا محو و ناپدید شد و عموم مسیحیان 27 کتاب عهد جدید را قبول نمودند. خلاصه این 27 کتابی که در ازمنه مختلفه به توسط رسولان و شاگردان مسیح در مکان های مختلف مکتوب گردیدند، چنان که از ابتدا تدبیر روح القدس بود، در یک کتاب جمع و تدوین شده، به عهد جدید موسم شد. به این ترتیب می باید مرجع دارای حجیت دیگری وجود داشته باشد تا حجیت کتاب مقدس را ثابت کند، و همین امر محل اختلاف پروتستان ها با دو کلیسای دیگر است.
حجیت سنت کلیسایی
در سده های نخست مسیحی با ظهور جریان های فکری مختلف در مسیحیت این سوال مطرح شد که کدام شخص یا گروه، مسیحیت واقعی را بیان می کند. این امر باعث شد که اندیشه حجیت کلیسا مطرح شود: «رشد بدعت های قرن دوم، شکل گیری یک کلیسای مرکزی را که کلیساهای پراکنده محلی را متحد می کرد، تسریع کرد. برای مخالفان این بدعت ها ضروری بود که نشان دهند جماعتی دارای آموزه واقعی حواری وجود دارد. ایرنئوس مفهوم «سلسه حواری قطع ناشده» را به عنوان اسلحه ای برای مبارزه با بدعت ها به کار می برد. بیان ایرنئوس از عقاید قبول عام یافت؛ رسولان را مسیح آموزش داده بود؛ آنها مشایخ را جانشین خود کرده بودند، و آنها هم به نوبه خود جانشینان خود را تعیین کرده بودند، و این به صورت یک خط پیوسته ادامه داشت. بدین طریق تعلیمات اصلی حفظ می شد و بدون خطا منتقل می گشت. بنابراین یک کلیسای نهادینه متحد، برای محافظت حقایق دین مسیحی و تحویل به نسل بعدی ضروری به نظر می رسید. یک کلیسای سازمان یافته، نه تنها به عنوان یک نهاد ضروری برای حکومت بر کل جامعه مسیحی، بلکه به عنوان ارتباط با وحی ریشه ای، ضروری به حساب می آمد.»
آموزه حجیت کلیسا به منزله زیربنای نظام الاهیات مسیحی
بنابراین به تدریج آموزه حجیت کلیسا شکل گرفت. بر اساس این آموزه، کلیسایی که سلسله اسقف های آن به مسیح می رسد، مرجع بیان آموزه های راست کیشی است و سخن او حجیت دارد. به هر حال در سده های نخست، این آموزه به منزله اصلی زیربنایی، در نظام الاهیاتی مسیحی جا افتاد:
«به هر حال در پایان دوره مطالعه ما [100-313 م] سه امر در کلیسای کاتولیک کهن واقعیت های واضح و مشخص بودند: آموزه جانشینی رسولان پذیرفته شده بود، که بر اساس آن هر اسقف بر روی خطی بدون انقطاع از طریق رسولان به مسیح مرتبط می شد؛ در هر کلیسا، یک اسقف در میان همکاران کشیش خود، مقام اسقف یا قدرت مطلق را می یافت؛ اسقف رم، نخستین اسقف از میان اسقفان برابر شناخته شد؛ زیرا احادیث مربوط به حوزه خدمت او دارای اعتبار سنگین تری بودند. این اولویت بعدها به صورت برتری و تفوق اسقف رم به عنوان پاپ (پدر) کلیسا نمایان شد. کلمنت، ایگناتیوس و ایرنئوس تعلیم جانشینی رسولان در سلسله مراتب را به عنوان تضمینی علیه تفرقه و برای ایجاد اتحاد شکل دادند. بر اساس نظر ایگناتیوس و ایرانئوس، تعلیم جانشینی رسولان در سلسله مراتب را به عنوان تضمینی علیه تفرقه و برای ایجاد اتحاد شکل دادند. بر اساس نظر ایگناتیوس و ایرنئوس سلسله مراتب کلیسایی بهترین وسیله دفاعی علیه بدعت می باشد و باعث تعلیم صحیح می گردد.»
طبق آموزه حجیت کلیسا، این نهاد اعتقاد و عمل صحیح را تبیین می کرد و علاوه بر این، مجری شعائر، و بدین طریق واسطه رسیدن فیض به مردم بود. بنابراین کلیسا نه تنها عقاید و اعمال صحیح را تبیین می کرد و نه تنها مجری شعائر دینی بود، بلکه موجودی الاهی و واسطه فیض خداوندی بود: «مسیحیان قلمرو اسقف، او را دارای قدرتی تقریبا الاهی می پنداشتند. اسقف از مردمش حمایت می کرد و آنها را پرورش می داد. او کشیش پایین تر از خود را نصب می کرد و بلکه کار مهمتر او این بود که از طریق رسولان انتقال دهنده فیض به مومنین به وسیله اجرای شعائر و تعیین کشیشانی برای اجرای آنها بود.»
تبدیل حجیت کلیسا به آموزه تفوق دستگاه پاپی
امروزه حجیت کلیسا به تدریج به آموزه تفوق دستگاه پاپی تبدیل شده است. بر اساس این عقیده، پاپ رم، برتر از بقیه اسقف ها و حاکم بر آنان است. آنان مدعی بودند که اولین اسقف رم از جانب پطرس نصب شده و براساس عهد جدید حضرت عیسی این مقام را به او عطا کرده است: «هر چند اعتقاد به اساس حواری کلیسای رم مدت ها در میان مسیحیان امپراطوری یک سنت بود، اما آموزه تفوق دستگاه پاپی به صورت کامل در قرن پنجم، به وسیله پاپ تئوی بزرگ، آشکار شد. او اندیشه مأموریت تمدن بخشی رم را با امتیاز اسقف نشین حواری بودن متحد کرد اما مهمتر این بود که مدعی شد خداوند (مسیح) به او، به عنوان پاپ، مراقبت تمام کلیساها را سپرده است، چون او وارث پطرس قدیس است. آموزه تفوق دستگاه پاپی، به تمام معنا با کاربرد نص پطرسی و تصریح به اینکه مومن باید در پاپ اعتبار و اقتدار پطرس را ببیند، اعلام شد. او می گفت که کلید آسمان به شاگردان عموما و به پطرس خصوصا سپرده شده و بنابراین رم تفوق دارد و از طریق پطرس به مسیح می رسد. بنابراین اعتقاد کلیسای کاتولیک این شد که اسقف رم (پاپ) دارای مقام جانشینی پطرس و مسیح است و همان حجیت را دارد. یکی از اختلافات کلیسای ارتدوکس شرقی، که بعدا از کاتولیک رم جدا شد، با این کلیسا همین آموزه تفوق پاپ رم بود. کلیسای ارتدوکس حجیت کلیسا را قبول دارد؛ اما برتری اسقف رم را قبول ندارد و همه اسقف ها را برابر می داند. اسقف رم جانشین پطرس است و پطرس با دیگر حواریون مقامی مساوی داشته است.»
دو نکته دیگر
در کنار آموزه حجیت کلیسا، به دو نکته دیگر باید اشاره شود: اول اینکه حضرت عیسی غیر از آنچه در کتاب مقدس آمده، تعالیم شفاهی دیگری نیز داشته، که به حواریون سپرده و از این طریق به اسقف ها منتقل شده است و در همان سده های نخست به صورت هایی مکتوب گشته است. این آثار و نوشته ها مانند کتاب مقدس حجیت دارند؛ ثانیا از آنجا که روح القدس کلیسا را پرورش می دهد و احیا می کند و آن را تقدیس و تطهیر می نماید، این نهاد عصمت دارد.
منـابـع
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 19-38
توماس میشل- کلام مسیحی- ترجمه حسین توفیقی- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- چاپ اول 1377
و.م.میلر- تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران- ترجمه علی نخستین- تهران- انتشارات حیات ابدی- 1981
جوان أ.گریدی- مسیحیت و بدعت ها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- قم- موسسه فرهنگی طه- چ اول 1377
ارل کرنز- سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ- ترجمه آرمان رشدی- آموزشگاه کتاب مقدس- 1994
جان بی ناس- تارخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- تهران- انتشارات آموزش انقلاب اسلامی- چ پنجم- 1372
عبدالکریم شهرستانی- الملل و النحل- جلد 1- قم- منشورات الشریف الرضی- چ دوم- 1367
عبدالرحمن بدوی- تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام- ترجمه حسین صابری- مشهد- بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی- چ اول 1374
جعفر سبحانی- فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی- قم- انتشارات توحید- جلد 2- چ اول 1371
سید محمدحسین طباطبایی- شیعه در اسلام- تهران- انتشارات کتابخانه بزرگ اسلامی- چ ششم 1354
ویلیام جی، وین رایت- مقاله زمینه های بحث فلسفی در مسیحیت- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- فصلنامه هفت آسمان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها