جاودانه های دوزخ (تکذیب کنندگان آیات خدا)

فارسی 3727 نمایش |

عمل صالح

از جمله مواد برنامه اى که پروردگار از آغاز به منظور تعلیم و تربیت سلسله بشر مقرر و به وسیله آدم نخستین پیامبر و بناگذار مکتب خداپرستى در جهان آن را به جامعه بشر اعلام فرموده و دائر به ارشاد به حکم فطرت است همانا ارکان توحید بود و از جمله آن است که پیامبرانى از نوع بشر از جانب پروردگار به سوى بشر اعزام خواهند شد و نیز احکام چندى که مبنى بر اصلاح اجتماعات و انتظام زندگى بشرى است دسترس مردم خواهند گذارد؛ راه رستگارى در ایمان آوردن به خدایى است که سرنوشتهاى مردم به دست او است، و در پیروى کردن از رسالتها و رهبریهاى مکتبى، و در عمل کردن به برنامه رستگارى که در آیات قرآن مندرج است و دوزخیان که آنها را به پس پشت خویش افکنده اند گرفتار خسران و زیان خواهند شد. چه دردناک است که اجل به سر آید و ما برگ و توشه اى از عمل صالح براى آخرت نیندوخته باشیم.
پس باید براى فرارسیدن آن زمان تغییر ناپذیر و حتمى آماده بود و این آمادگى میسر نشود مگر با پذیرفتن رسالات الهى. بر شما واجب است که این رسولان را اجابت کنید، زیرا آنان هر چیزى را به روشنى برایتان بیان مى کنند. بیمى بر آنها نیست به سبب اعمال صالح آنها و اینان از رسیدن اجل خود و پایان یافتن مهلت خویش نمى ترسند که حسابشان پاک است و از محاسبه شان باکى نیست. بر گذشته خود اندوهگین نیستند، زیرا عمر خویش در اعمال صالح صرف کرده اند و در آن ایام خود را براى چنین روزى آماده مى کرده اند. چه بسا وقتى قرآن مى گوید: «پرهیزگارى کنند» مراد جنبه نفسى است و چون مى گوید «به صلاح آیند» جنبه عملى را در نظر دارد.
خوف و اندوه بهره کافرانى است که آیات خدا را تکذیب مى کنند در حالى که حقیقت از خلال آیات آشکار است ولى خود فریفتگى و پیروى هواها و هوسها دیدگان حقیقت بینشان را کور کرده است.
«و الذین کذبوا بآیاتنا و استکبروا عنها؛ و آنان که آیات ما را به دروغ نسبت داده و از آن سرتافته اند.» (اعراف/ 40) جزایشان آتش است و دست به گریبان شدن با سرنوشت شوم خود که از آن هم رهاییشان نیست. «أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ ایشان اهل جهنمند، و جاودانه در آن خواهند بود.» (اعراف/ 36) جاودانه بودن ایشان در آتش، جزاى مناسب کینه توزى و گردنکشى آنهاست، کینه توزیى که امید به اصلاح آن نبود و گردنکشى که دلهایشان را چونان صندوقچه اى آهنین کرده بود که نمى گذاشت حتى خردک پرتوى از نور هدایت بر آن تابد.

گروه بازنده ها!

در سوره ی تغابن، قرآن صورتى از گروه مغبون را در اختیار ما قرار مى دهد، و چه غبن و خسارتى بالاتر از جاودانه در عذاب آتش بودن است؟!! «و الذین کفروا و کذبوا بایاتنا أولئک أصحاب النار خالدین فیها و بئس المصیر؛ و کسانی که کفر ورزیده، و آیات ما را تکذیب کرده اند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود و چه بد سرانجامی است.» (تغابن/ 10) لفظ «کذبوا» نشان مى دهد که کفر آنها از روی عناد بوده است نه از روى جهالت. در اینجا نیز، عامل بدبختى دو چیز شمرده شده است: "کفر" و "تکذیب آیات الهى" که ضد "ایمان" و "عمل صالح" است، و در نتیجه در آنجا سخن از بهشت جاویدان است و در اینجا از دوزخ همیشگى، آنجا فوز عظیم است و اینجا بئس المصیر و سرانجام مرگبار! تنها تفاوتى که در میان بهشتیان، و دوزخیان در این دو آیه دیده مى شود، یکى این است که در مورد بهشتیان، عفو از گناهان، قبل از هر چیز ذکر شده که در مورد دوزخیان مطرح نیست، دیگر اینکه در آنجا خلود در بهشت با کلمه "ابدا" نیز تاکید شده، ولى در مورد دوزخیان تنها به مساله خلود و جاودانگى اکتفاء گردیده است. این تفاوت تعبیر ممکن است از این جهت باشد که در میان دوزخیان کافرانى باشند که مساله ایمان و کفر را به هم آمیخته اند و به خاطر ایمانشان سرانجام از عذاب رهایى یابند، یا اشاره به غلبه رحمت او بر غضب است. ولى بعضى از مفسران معتقدند که ابدا در جمله دوم حذف شده به خاطر اینکه در جمله اول آمده است.
البته باید گفت که تکذیب آیات الهى شامل می شود تکذیب قرآن ولو یک آیه او، و تکذیب ائمه طاهرین و لو یک نفر آنها، و تکذیب معجزات انبیاء و لو یک معجزه آنها زیرا تمام آیات الهى هستند حتى تکذیب شئونات آنها مثل انکار عصمت و طهارت آنها و صفاتى که در امامت شرط است از حیث حسب و نسب و سایر شئونات.

رونمائی از رفیقان دوزخی

جزاى عادلانه کسانى که کتاب و احکامى را که خداوند به پیامبران خود وحى کرده تکذیب کردند در انتظار آنان است. «الذین کذبوا بالکتاب و بما أرسلنا به رسلنا؛ کسانى که این کتاب را دروغ انگاشتند و آنچه را به وسیله پیامبران خود فرستاده ایم تکذیب کردند.» شاید ذکر «پیامبران» در اینجا براى دلالت بر ضرورت تسلیم به حق و نیز به شخصى است که نمایانگر حق و همان پیامبر و امام است. این از آن روست که تمام وحى به تفصیل و با جزئیات در کتاب نیامده بلکه بخشى از آن را پیامبر در رفتار خود (سنت) بیان مى کند، و کسى که یک پیامبر یا کتاب آسمانى را تکذیب کند گویى تمام کتابهاى آسمانى و تمام پیامبران را تکذیب کرده است. «فسوف یعلمون؛ به زودى خواهند دانست.» (مؤمن/ 70) و مى دانند با چه عذاب سختى کیفر مى یابند. در این آیه معرفى می نماید آنهایى را که از حق اعراض نموده و به سیر قهقرایى رو به باطل می روند و اینها آن کسانى هستند که تکذیب قرآن را نمودند و کسانى بودند که کتابهاى آسمانى پیش را تکذیب نمودند و سخنان انبیاء را دروغ پنداشتند و نیز به آنچه به توسط پیامبران به آنها امر نمودیم انکار نمودند چنین مردمانى به زودى در قیامت و پس از مرگ وقتى عذاب را معاینه می نمایند خواهند دانست که چه به سر خود آورده اند.
آنان را با غلهایى که بر گردنشان مى افکنند و زنجیرهایى که آنان را بدانها مى بندند، مى کشانند: «إذ الأغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون؛ آن گاه که غلها را به گردنشان اندازند و با زنجیرها بکشانندشان.» (مؤمن/ 71) چه خوارى و ذلتى! بدین سان خداوند پس از آن که در دنیا به آنان آزادى داده و آنها از آن استفاده نکرده اند، بلکه خود را به غلهاى شهوات و زنجیرهاى نظامهاى شرک آمیز مقید کرده اند، آنان را در بند مى کشد. ولى... در کدام دره اى آنها را مى کشانند؟ «فی الحمیم ثم فی النار یسجرون؛ در آب جوشان، سپس در آتش افروخته شوند.» (مؤمن/ 72) آنها را در آبى داغ و جوشان مى کشانند، سپس به آتشى مى رسند که در آن افکنده مى شوند تا پیکرهایشان همچون هیمه اى که به تنور مى افکنند بسوزد و زبانه آتش از آنها برخیزد. تمام اینها (چنان که پیداست) روز قیامت به سر آنان مى آید، و پیش از آن که آنها را به آتش دوزخ افکنند حکمى را که در حقشان صادر شده و جرمى را که بر اثر آن سزاوار چنان حکمى شده اند بر آنان مى خوانند.
«ثم قیل لهم أین ما کنتم تشرکون من دون الله؛ آن گاه به آنها گفته شود آن شریکان که براى خدا مى پنداشتید کجا هستند؟» (مؤمن/ 73) آنان به طاغوت ایمان آورده، به اجتماع فاسد سرسپرده اند، و به آلودگان به فساد و مدعیان دانش و دین تسلیم شده اند، و پنداشته اند که پناهندگى آنها بدان خدایان دروغین آنها را از عذاب الهى نجات مى دهد، از این رو درباره آنها از ایشان مى پرسند. «قالوا ضلوا عنا؛ مى گویند آنها را از دست داده و گم کرده ایم.» و هیچ اثرى از آنها نمى یابیم. آرى، آنان خود به پشتگرمى آنها در دنیا گم و گمراه شدند، ولى امروز به قیامت، آنها از دست اینان رفته و گم شده اند. «بل لم نکن ندعوا من قبل شیئا؛ بلکه پیش از این چیزى را به خدایى نمى خوانده ایم.» آیا آنها پس از آن که سختى جزا و شدت توبیخ و خوارى سرزنش را دریافتند دروغ گفتن در محضر پروردگارشان را آغاز کردند، یا حقیقتى را که در دنیا پنهان مى داشتند آشکار ساختند که عبارت از این است که کافران جز نامها را نمى پرستند و به راستى آن خدایان دروغین همه خیالات و پندارهایند. «کذلک یضل الله الکافرین؛ خدا کافران را بدین گونه گمراه مى کند.» (مؤمن/ 74) تا آنجا که تنها پندارها را مى پرستند، زیرا آنان به آیات خدا کفر ورزیدند و بدین گونه کوشش آنان در زندگى دنیا بر باد رفت و در آخرت سودى از آن نمى برند.

جاودانگی دوزخ پاداش غرور!

پاکیزگیهاى خود را در دنیا از بین بردند و به سوى لذتهاى زودگذر بدون هدفهایى والا شتافتند و کوشیدند: «ذلکم بما کنتم تفرحون فی الأرض بغیر الحق و بما کنتم تمرحون؛ این بدان سبب است که به ناحق در زمین شادمانى مى کردید و به ناز مى خرامیدید (و بزرگى مى فروختید).» (مؤمن/ 75) کسى که به حساب کشى ایمان ندارد انباشته از غرور و خود فریفتگى مى شود، و در زمین به باطل مى کوشد و مى دود، بى هیچ قاعده و ضابطه اى، و بى آن که به آینده زندگى و سرانجام کارهایش بیندیشد، و شاید این همان معناى آیه باشد. هنگامى که غرور و خود فریفتگى انسان گسترش یابد آدمى به ناز مى خرامد، و در پیروى از شهوتها به تکاپو و فعالیت درمى آید و در سرگرمى باطل و طرب زیاده روى مى کند و وسایلى تازه براى وقت گذرانى پدید مى آورد.
پاداش این همراهى و هماهنگى با جریان بادهاى شهوات و خوشگذرانى در لذتها همان آب جوشان و سوختن به آتش و توبیخ و جاودان ماندن در دوزخ است: «ادخلوا أبواب جهنم خالدین فیها؛ از درهاى جهنم داخل شوید، همواره در آن بمانید.» چرا از یک در داخل نشوند؟ آیا به سبب فزونى شماره آنها یا گوناگونى جرمهایشان است که هر دسته اى از درى جدا از دسته دیگر وارد شود؟ تمام اینها جایز است، و بر ما واجب است بکوشیم و تمام جهد خود را به کار بریم تا تمام درهاى جهنم به روى ما بسته بماند، و این با اجتناب از تمام راههاى گمراهى و فساد میسر مى شود. «فبئس مثوى المتکبرین؛ و جایگاه سرکشان چه بد جایگاهى است.» (مؤمن/ 76) و به تحقیق ریشه دیگر مفاسد همان کبر و بزرگ خویشتنى است که بشر بر اثر آن از سنتها و قوانین خدا خود را بالاتر مى خواهد و فراتر مى شمارد، و پاداش متکبران جاودانى بودن در جهنم است که سرنوشتى است بسیار وخیم و بد.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 469

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏24 صفحه 196

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏6 صفحه 309

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏3 صفحه 269

عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏13 صفحه 41

علی‌اکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد ‏11 صفحه 194

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد