دلائل قائلان به نظریه عدم خلود در دوزخ

فارسی 2652 نمایش |

قائلان به نظریه عدم خلود از طریق کتاب و سنت و عقل استدلال نموده اند:

دلایل نقلی منکران

آنها در اثبات ادعای خود دلایلی نقلی را بیان نموده و به سه آیه از قرآن کریم استدلال نموده و سپس به چند مورد از احادیث و روایات استمساک نموده اند:

استدلال با روایات
در این مورد یک رشته روایاتی نیز وارد شده است که مرتکب کبیره را غیر مخلد در آتش معرفی می کند اینک برخی از روایات را در اینجا منعکس می کنیم:
1- ابن ابی عمیر می گوید: «از موسی بن جعفر (ع) شنیدم که فرمود: خداوند کسی را در آتش به طور جاودانی نگه نمی دارد مگر اینکه کافر و منکر حق و گمراه و مشرک باشد.»
2- عمر بن عوان از امام کاظم (ع) نقل می کند: «دوزخیان وارد آتش می شوند و سپس به واسطه عفو الهی از آن بیرون می آیند.»
3- امام هشتم در رساله ای که آن را به عنوان عقائد اسلامی به مامون نوشت، چنین می فرماید: «خدا مومنی را که وعده بهشت داده است، وارد آتش نمی کند و کافری را که وعید دوزخ و خلود در آن داده است، از آتش بیرون نمی آورد ولی گنهکاران اهل توحید وارد آتش می شوند و از آن خارج می شوند و مورد شفاعت قرار می گیرند.»

شفاعت

اصولا روایات شفاعت که به طور متواتر از پیامبر (ص) و جانشینان او نقل شده است، کاملا نظریه خلود در آتش را نفی می کنند. محدثان اسلامی از پیامبر نقل می کنند که فرمود: «انما ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی؛ من شفاعت خود را برای مرتکبان کبیره از امت خود ذخیره کرده ام.»
هدف از تشریع شفاعت، نجات مرتکبان کبیره است و اگر کسی آیات شفاعت را با توجه به شفاعتی که در میان عرب جاهلی و یهود و نصاری وجود داشت، ملاحظه کند اطمینان پیدا می کند که هدف از شفاعت، آمرزش گناهان کبیره است نه ترفیع درجه، آن هم درباره صالحان و پاکان. گذشته از این، از آنجا که گناهان صغیره، به خاطر اجتناب از کبیره به حکم آیه ی «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم؛ اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مى شوید دورى کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو مى کنیم.» (نساء/ 31) خود به خود بخشوده می شوند، طبعا باید آیه را ناظر به آن گروه از گناهان دانست که جز با توبه و شفاعت بخشوده نمی شود و چون فرض این است که توبه نکرده اند، طبعا باید در ضمن شرائطی (در سایه شفاعت) بخشوده شوند.
یکی از نقاطی که معتزله در آنجا به پیشداوری پرداخته، همین آیات و روایات شفاعت است، این گروه به خاطر اینکه مرتکب کبیره را که بدون توبه بمیرد، محکوم به خلود در آتش دانسته اند و معتقد شده اند که برای او راه نجاتی نیست (به خاطر همین اصل) آیات و روایات شفاعت را از محور اصلی منحرف کرده و معتقد شده اند که همگی ناظر به صالحان و پاکان است که در سایه شفاعت پیامبر درجات آنان بالا می رود و در حقیقت با صریح گفتار پیامبر (ص) «انما ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی» مخالفت ورزیده اند.
درباره ی این استدلال همان نکته ای را که در مورد آیات متذکر شدیم، یادآور می شویم و آن اینکه شفاعت یک مساله قطعی است و برای خود شرائطی در «شفیع» و شرائطی در شخص مورد «شفاعت» دارد و بخشی از این شرائط در قرآن و احادیث آمده است طبعا شفاعت مایه بخشویدگی همه کبائر نخواهد بود خصوصا درباره کسی که پیوند معنوی خود را با شفیع قطع کرده است از این جهت نمی توان به حکم آیات و روایات یاد شده درباره همه گناهان کبیره نظر قطعی داد و گفت همه آنان بخشوده می شوند، بلکه باید در این باره آیات و روایاتی را که در رابطه با این مطلب نقش استثناء دارند نیز مورد توجه قرار گیرند چه بسا مرتکبان برخی از کبائر، مانند قتل مومن، یا ترک نماز و سکر مستمر، مشمول شفاعت نگردند. و اگر ما بخواهیم مجموع این آیات و روایات را در برابر دلائل کسانی که بر خلود برخی از مرتکبان کبیره استدلال می کنند، بسنجیم باید بگوییم: مفاد این آیات و روایات مفاد «اصل» یا قاعده و زمینه سازی است، در حالی که دلائل مخالفان حالت «دلیل» را دارند که می توانند بر آیات و روایات پیشین در مقام نتیجه گیری مقدم باشند.

دلیل عقلی منکران

قائلان به عدم خلود، گذشته بر دلائل نقلی مزبور دلیل عقلی نیز دارند که اجمال آن این است که اگر خدا به مومنی که مرتکب گناه کبیره شده و به کافری که به او ایمان نیاورده به یک نظر بنگرد و هر دو را مخلد در عذاب سازد با اصل عدل موافق نخواهد بود. آنچه می توان درباره این دلیل عقلی گفت این است که یکسان نگری برخلاف عقل است ولی هرگز روشن نیست که عذاب این دو گروه (1- کافر 2- مومن مرتکب کبیره) یکسان باشند چه بسا ممکن است در عین خلود از نظر کیفیت با هم یکسان نباشند.
تا اینجا با دلائل نافیان خلود مرتکب کبیره آشنا شدیم و روشن شد که این ادله در بررسی قرار نگرفته است، نمی توان به طور روشن پیرامون آنها داوری نمود. اکنون به بررسی دلائل مخالفان که معتزله و خوارج می باشند، می پردازیم:

دلیل قائلان به خلود در دوزخ

معتزله و هر گروهی که درباره خلود مرتکب کبیره در دوزخ با آنان هم عقیده اند، با یک رشته آیات قرآنی بر مدعای خود استدلال نموده اند، بررسی دلائل این گروه در گرو این است که مجموع آیاتی که به طور مطلق پیرامون خلود سخن می گوید وارد بحث کنیم آنگاه با واقع بینی خاصی به تفسیر آنها بپردازیم. قرآن در آیات مختلف گروههای یاد شده در زیر را مخلد در دوزخ می داند.
اینک اجمال عناوین این گروهها:
1- کافران.
2- مشرکان. (نحل / 29، احزاب/ 64- 65، زمر/ 71- 72، غافر/ 76، تغابن/ 10، بینه/ 6 و آیات دیگر)
3- منافقان. (توبه/ 68، مجادله/ 17)
4- مرتدان. (آل عمران/ 86- 88)
5- تکذیب کنندگان آیات الهی. (اعراف/ 36)
6- دشمنان خدا و پیامبر (ص). (توبه/ 63)
7- عاصیان متمردان امر خدا و پیامبر (ص). (جن/ 22- 23)
8- ظالمان و ستمگران. (یونس/ 52، انعام/ 128- 129)
9- اشقیاء. (هود/ 106- 107)
10- مجرمان. (زخرف/ 74- 75، سجده/ 12- 14)
11- غوطه وران در خطاء. (بقره/ 81)
12- افراد بدکار. (فرقان/ 68- 69)
13- قاتل مومن. (نساء/ 93، فرقان/ 68)
14- رباخواران. (بقره/ 275)
15- روی گردانان از قرآن. (طه/ 100- 101)
16- سبک اعمالان در قیامت. (مومنون / 103- 104)
این عناوین شانزده گانه از نظر قرآن محکوم به خلود در دوزخ می باشند حال آیا همه این عناوین از آن کافران، مشرکان، مرتدان و منافقان است و همگی بیانگر اوصاف این گروههای چهارگانه می باشند، هرچند عبارت آنها با آن عناوین چهارگانه متفاوت است، با این که مفهوم این عناوین گسترده تر از چهار عنوان پیشین است که به اتفاق مسلمانان مخلد در آتش می باشند و در نتیجه همه آنان محکوم به خلود در دوزخ می باشند.
داوری پیرامون این مساله در گرو دو مطلب است:
1- در تحلیل این آیات و عناوین ذهن خود را از آنچه که امروز به آن مثلا مجرم و عاصی گفته می شود خالی سازیم و به نوعی به عصر نزول وحی و قرآن بازگردیم، زیرا چه بسا الفاظ قرآن در محیط نزول وحی معانی داشته ولی در طول این چهارده قرن تطورات مختلف به خود گرفته است و لذا یک مفسر نمی تواند در تفسیر آیات قرآن به معانی موجود در ذهن خود و یا اهل لسان امروز، اکتفاء ورزد، بلکه باید به ریشه شناسی بپردازد و معانی عصر نزول وحی را بدست آورد.
2- باید در تفسیر این مفاهیم سیاق آیات را نیز در نظر گرفت، زیرا چه بسا برخی از این مفاهیم مرتکب کبیره را نیز در بر گیرد اما قرائن موجود در آیات قبل و بعد از وسعت و گستردگی آن بکاهد در نتیجه مرتکب کبیره ای که مومن باشد را شامل نگردد.

منـابـع

جعفر سبحانى- منشور جاوید- جلد 9 صفحه 376

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد