مبدأ فاعلی (اجتماع خلق و امر در هستی انسان)

فارسی 2720 نمایش |

خداوند متعال در قرآن کریم، کار خود را به دو بخش، تقسیم و هر دو را زیر پوشش و احاطه علم و قدرت خویش، اعلام فرموده است. بر اساس این تقسیم، بخشی از کارها را که مربوط به طبیعت است به صورت زمانمند انجام می دهد. مثلا ارزاق بشر را در فصل های چهارگانه تأمین می کند: «و قدر فیها أقواتها فی أربعة أیام؛ مواد خوراكى آن را در چهار روز اندازه‏ گيرى كرد.» (فصلت/ 10) اگر این زمانمندی نبود و تمام ایام سال، یکسره پاییز یا زمستان یا بهار و یا تابستان بود، مواد غذایی بشر، تأمین نمی شد. همچنین است آفرینش نظام کیهانی که قرآن درباره زمان آن سخن از شش روز (البته نه روز به معنای دوازده ساعت یا به معنای شبانه روز) دارد و می فرماید: «ألله الذی خلق السموات و الأرض و ما بینهما فی ستة أیام؛ خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد.» (سجده/ 4) نیز دوران بارداری و شیرخوارگی را گرچه قرآن به لحاظ جنبه فاعلی و ایجادی، به خدا نسبت می دهد، اما آن را امری زمان دار و مربوط به سی ماه، می شمارد «و حمله و فصاله ثلثون شهرا؛ باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است.» (احقاف/ 15) آفرینش تن انسان هم از این گونه کارهای زمانمند و مربوط به "عالم خلق" است. چه در آدم (ع) که مسیر تراب و طین و حماء مسنون و صلصال را پیموده است و چه در بنی آدم که سلسله ی نطفه، علقه، مضغه، عظام و... را پشت سرگذاشته اند.
بخش دوم از کارهای خداوند، اموری است مجرد از زمان که به "عالم امر"، باز می گردد و به اصطلاح با "کن فیکون"، تحقق می یابد که: «إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون؛ چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى‏ گويد باش پس [بى ‏درنگ] موجود مى ‏شود.» (یس/ 82) خلقت روح الهی انسان، مربوط به همین عالم امر و جدای از زمان است و این حقیقت در جدال احسن قرآن با مسیحیان درباره خلقت عیسای مسیح نیز مطرح است که می فرماید: «إن مثل عیسی عند الله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون؛ مثل عیسی نزد خداوند، مانند آدم است که او را از خاک آفرید. سپس با فرمان "کن" (موجود شو)، آدم به وجود آمد.» (آل عمران/ 59) این فرمان، پس از خلقت بدن است و مسلما امر به موجود شدن، (پس از بدن آفرینی) به ایجاد روح باز می گردد و زمان در آن نقشی ندارد. اما به هر روی چه کارهای زمان بندی شده ی خدا مثل خلقت تن و چه امور مجرد از زمان، مانند آفرینش روح انسان همگی تحت احاطه ی علم و قدرت اوست که: «لتعلموا أن الله علی کل شیء قدیر و أن الله قد أحاط بکل شیء علما؛ (طلاق/ 12) چنین نیست که خداوند بر بعضی از اشیا، احاطه ی علمی بیشتری داشته باشد و بر بعضی کمتر. یا نسبت به برخی از امور قدرت بیشتری داشته باشد و نسبت به بعضی کمتر. اختلاف امور از جهـت دوری و نـزدیکـی به خـداوند، مربوط به قابلیت قابل ها است و ربطی به علم یا قدرت خدای سبحان ندارد. عمیق ترین مطالب، همتای بدیهی ترین علوم، نزد علم مطلق الهی یکسان ساده است و دشوار ترین کار جهان امکان هـمسان سبک ترین کارهای عالم نزد قدرت بیکران خدا یکسان آسان است.

عطای دو دست حق
خداوند درباره ی آفرینش انسان، گاه تعبیرهایی به کار می برد که درباره ی خلقت هیچ یک از موجودات جهان امکان حتی فرشتگان، مطرح نفرموده است. از جمله این که انسان را "محصول دو دست خویش" معرفی کرده و شیطان را به جهت ترک سجده برای آدم، این گونه ملامت می کند که: «قال یا إبلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی؛ گفت ای ابلیس چه چیز تو را از سجده برای موجودی که با دو دستم آفریدم، باز داشت.» (ص/ 75) روشن است که دست ظاهر به موجود جسمانی باز می گردد و خدا، منزه از جرم و جسم است. از این رو قرآن می فرماید که هیچ چشمی قادر به دیدن او نیست: «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر؛ چشمها او را درنمى‏ يابند و اوست كه ديدگان را درمى ‏يابد و او لطيف آگاه است.» (انعام/ 103) وقتی امکان دیدن او نبود، یعنی جسم نیست و دست و پا و سایر اعضای ظاهری نیز برای او بی معناست.
بنابراین مواردی که از "دست خدا" سخن رفته است، اشاره به صفات جلال و قدرت و فیض بخشی و یا تشبیه و تنزیه و...، است. اگر دست خدا را بالای همه ی دست ها اعلام می کند، که: «یدالله فوق أیدیهم» (فتح/ 10) قدرت خداوند را که فوق همه قدرت هاست، بیان می نماید و اگـر دو دست خدا را گشاده می خواند، که: «بل یداه مبسوطتان؛ بلكه هر دو دست او گشاده است.» (مائده/ 64) به عطا و بخشش های بـی منت او اشاره می فرماید.
اما مقصود از این سخن که: "انسان را با دو دستم آفریدم"، چیست؟ چه بسا برخی این تعبیر را ناظر به دو بخش طبیعی و فرا طبیعی انسان بدانند. یعنی خداوند با عبارت: "خلقت بیدی" (ص/ 75) اشاره می کند به اینکه جسم طبیعی آدم را از نشئه ای و روح مجرد او را از نشئه ای دیگر آفریدم. اما این سخن، صحیح نیست؛ زیرا خدای سبحان، جنیان را نیز این گونه آفریده و علت خلق آنها را همچون انسان، عبادت دانسته و فرموده است: «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» (ذاریات/ 56)
اگر جن هم برای عبادت، آفریده شده است پس او نیز مسئول است و معرفتی دارد و محبتی و عمل صالحی و حسابی و کتابی و بهشتی و دوزخی و ادراک این همه، نیازمند روحی است فرا طبیعی و مجرد که البته به مرتبه ی "تجرد تام عقلی " همچون انسان متکامل نمی رسد. اما بخش طبیعی جن، از آیاتی روشن می شود که جنس ابتدایی او را آتش، اعلام می کند همانند: «و الجان خلقناه من قبل من نار السموم؛ و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى ‏دود خلق كرديم.» (حجر/ 27) «و خلق الجان من مارج من نار؛ (الرحمن/ 15) شیطان نیز که خود از برجستگان جن است، که: «إلا إبلیس کان من الجن؛ پس [همه] جز ابليس سجده كردند كه از [گروه] جن بود.» (کهف/ 50) دلیل سجده نکردن برای آدم را چنین مطرح می کند که من از او بهترم؛ چون مرا از آتش آفریدی و او را از گل: «قال أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین؛ گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى.» (اعراف/ 12؛ ص/ 76) بنابراین جن هم تلفیقی است از طبیعت و فرا طبیعت. با این حال درباره خلقت او سخن از دو دست، نیست. از این رو در انسان باید حقیقتی فراتر از تلفیق مذکور باشد که خداوند از سویی او را محصول دو دست خویش بداند و از طرفی خود را نسبت به این موجود "أحسن الخالقین" بخواند و آن حقیقت، همان جنبه کمال فرا طبیعی انسان و تجرد تام او در میان همه ی هستی امکانی است.
تذکر: گرچه بحث کیفیت آفرینش و پیدایش و پرورش اصل و نسل جن از محور کلام کنونی بیرون است، لیکن می توان گفت که خود ابلیس از آتش خلق شد و نسل او از نطفه، نظیر اینکه خود آدم (ع) از گل آفریده شد و نسل او از نطفـه.

وساطت انسان در خطاب های الهی
خدای سبحان در قرآن کریم، هم انسان را مورد خطاب قرار داده و با او گفتگو می کند و هم فرشتگان و آب و آتش و مجموعه ی آسمان و زمین و موجودات بین آنها را. سنخ این خطاب ها و تفاوت میان آنها چیست؟ سخن گفتن خدا با انسان به سه راه، منحصر شده است. یکی وحی بی واسطه، دوم از ورای حجاب و سوم با فرستادن پیک الهی: «و ما کان لبشر أن یکلمه الله إلا وحیا أو من ورای ی حجاب أو یرسل رسولا فیوحی بإذنه مایشاء إنه علی حکیم؛ و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه] وحى يا از فراسوى حجابى يا فرستاده ‏اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد آرى اوست بلندمرتبه سنجيده‏ كار.» (شوری/ 51)
اما درباره غیر انسان، سخن از سه گونه تکلم خداوند، نیست. آیا فرشتگان نیز بدون واسطه، کلام خدا را می شنوند یا از آن رو که انسان کامل، معلم آنهاست و به وسیله آن معلم از اسماء الهی مستحضرند، توسط او نیز مخاطب کلام خدا واقع می شوند؟ اگر چه این مطلب را به صراحت در قرآن کریم نمی یابیم، اما ظاهر امر چنین است؛ زیرا درباره انسان فرمود که بعضی از افراد بدون واسطه، خطاب خداوند را تلقی می کنند. ولی درباره ی فرشتگان، چنین تصریحی نیامده است. پس انسان کامل اگر "ظاهر اول" یا "صادر اول" است، دیگران هر که هستند وهر چه هستند، صدور و ظهورشان با وساطت او یعنی انسان کامل خواهد بود. وقتی فرشتگان با واسطه ی معلم خویش چنین اند، جنیان و آب و آتش و زمین و آسمان به طریق اولی نیازمند وساطت انسان در خطابات الهی هستند. این سخن، البته با احاطه ی ذات اقدس ربوبی و نزدیک تر بودن او به همه چیز از خود آنها منافاتی ندارد. خداوند به همه اشیا، نزدیک و بدون حلول، اتحاد و امتزاج، با آنهاست. اما چنین نیست که همه اشیا هم به طور مساوی به خدا نزدیک باشند تا بتوانند او را مشاهده کنند یا خطاب او را شفاها بشنوند و تمام حجاب های نوری را خرق نمایند.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 14 صفحه 53

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد