موضع ابن حزم درباره تعامل منطق و فلسفه در مباحث کلامی

English فارسی 2969 نمایش |

مناظره

یکی از مباحث مهم در خصوص کلام روی اعتبار منطق به عنوان وسیله ای برای رسیدن به حقیقت دور می زند. این [امر] به واسطه مناظره مشهوری که میان منطق دان مسیحی ابوبشر متی بن یونس (م. 328/ 940) و لغت شناس مسلمان ابوسعید سیرافی (م. 368/ 979) در آغاز قرن چهارم/ نهم در بغداد رخ داده گزارش شده است. لب مناظره این است که آیا منطق وسیله عمومی بیان است و با وسیله ای است که محدود به زبان یونان است. بسیاری از علمای سنت بر این باورند که منطق حاصل زبان یونانی است و در زبان تازی جائی و برای اسلام اعتباری ندارد. این نظر منتهی به این نتیجه افراطی شد که منطق منجر به بی ایمان می شود و به این صورت بیان شد که «من تمنطق تزندق». از سوی دیگر، این اعتقاد پدید آمد که منطق وسیله یا صناعت مهمی است که قوانین درست اندیشیدن را فراهم می آورد و در رسیدن به حقیقت امکان کارآیی دارد.
یکی از عالمانی که کوشید منطق را در دفاع از عقاید سنت به کار گیرد ابن حزم اندلسی (م 456/ 1064) است. ابن حزم با اینکه ظاهری بود و از این روی به سختی مورد انتقاد سایر علمای سنی واقع شد، بسیاری از علمای اهل سنت نظراتش را در خصوص پیدایش فرق نقل کردند و برای مثال، ابن حجر در مقدمه اش به کتاب التوحید بخاری به الفصل فی الملل و الاهواء و الحل اشاره می کند. آنچه در بحث ما اهمیت دارد بیان این امر است که ابن حزم از نیاز به منطق دفاع کرده و برای آن در رابطه با وحی وظیفه سودمندی قائل شده است.

طریق به کار گیری عقل و استدلال از نظر ابن حزم

ابن حزم اولا ادعا می کند که «منابع اولیه علم انسان حواس درست به کار رفته [حواس سالم] و شهدهای عقل [بدیهیات، اوائل عقل] است، که همراه با فهم درست زبان است». طالب علم فقط وقتی که می تواند دلیل درست را از نادرست تشخیص دهد می تواند به واقعیت اشیاء برسد و کذب را بدون اندک شبهه ای بشناسد. طالب علم در این حال بدون ارتکاب دور می تواند از گفته های قرآن دفاع نماید. ابن حزم می گوید که انسان باید وحی را باور کند و در عین حال آماده باشد که با دلیل های برهانی و استدلال معتبر به دفاع از آن پردازد. اما ابن حزم برای تحکیم این روش مجبور بود مخالفان منطق را رد کند. او وقتی با این استدلال روبرو می شود که نسل های نخستین مسلمان ها نه به منطق پرداختند و نه نیازی به آن داشتند، چنین پاسخ می دهد که آنها به وحی دسترسی مستقیم داشتند و ایمانشان با نظرات نادرست تباه نشده بود. او به کارگیری منطق را با نیاز به کتاب های قواعد [نحو] و لغت می سنجد. وقتی که زبان عربی رو به تباهی گذاشت علما کتاب هایی پدید آوردند تا پاکی آن را حفظ نمایند. همچنین مسلمان های متاخر به منطق نیاز یافتند تا وحی خدا به پیامبر را به درستی دریابد. بنابراین منطق در نظر ابن حزم وسیله فهم وحی است.

مخالفت ابن حزم، افراط در بکارگیری منطق و فلسفه

به عنوان وسیله نیل به حقیقت جایگزین وحی باشد. آن فقط می تواند برای دفاع از آنچه خدا وحی کرده [از وحی] به کار آید. او این [وظیفه] را با عقیده به طبیعت یگانه و سنجش ناپذیر خدا و با رد هر کوششی برای نسبت دادن به خدا نتایجی را که درباره جهان قابل ادراک به وسیله منطق فراهم آمده انجام می دهد. برای مثال، اگر کس نسبت میان علت و معلول را بنابر مشاهدات این عالم ضروری می داند، نمی تواند این نسبت را درباره خدا پیشنهاد نماید. گفتن این سخنان عقیده توحید را تباه می کند، چرا که میان خدای خالق و مخلوقش نسبتی ضروری برقرار می سازد. همچنین حاکمیت مطلقه خدا را، که او به حسب مشیت خود هرچه را هر وقت می خواهد انجام می دهد، نقض می کند. به نظر ابن حزم، میان آنچه به عنوان مخلوق خدا در زمان موجود است [زمانیات] و ازلیت خداوند فاصله غیر قابل عبوری وجود دارد. ابن حزم مابعدالطبیعه پذیرفته شده ارسطو را، آن طور که به وسیله مسلمانان شرح شده بود، رد می کند. خدا با مخلوق مطلقا غیر قابل مقایسه است. بنابراین انسان نه می تواند درباره خدا بیندیشد و نه حقایقی را که او در قرآن وحی فرموده نقض کند.

انتقاد ابن حزم بر موضع معتزله در بحث اراده آزاد

منازعه دیگری که مربوط به صفات خداست موضوع اراده آزاد است. ابن حزم بار دیگر در دفاع از مواضع اهل سنت منطق را به کار می گیرد. او علیه ادعای معتزله که [می گویند] احکام اخلاقی باید مبتنی بر عقل باشد، ولو به صرف نظر کردن آیات قرآن بینجامد، استدلال می کند. یعنی، اگر عقل دستور می دهد که فعل بخصوصی خوب یا بد است، در این صورت آن حکم باید مطلقا معتبر باشد، حتی اگر افعال خدا را محدود سازد. اما طبق نظر ابن حزم مقوله های خوب و بد، پاداش و کیفر، ضروری نیستند و افعال خدا را محدود نمی سازند. او استدلال می کند اگر خدا بخواهد می تواند به فعل شر پاداش و به فعل خیر کیفر دهد. همچنین ابن حزم ادعا می کند که اگر نفس شهوانی انسان را با هوس هایش رها کنیم به شر سفارش خواهد کرد، و با عقل تنها بدون کمک وحی رستگاری نباشد. بنابراین، ابن حزم در مقابل معتزله می پذیرد که انسان ها در رسیدن به رفتار خوب و پاداش به طور کامل نیازمند عنایت الهی هستند. عقل تنها ما را دچار شک خواهد کرد. ابن حزم در بیان این مطلب درنگ نمی کند که همه امور، یعنی سرنوشت هر شخصی وابسته به رحمت الهی است. او نظر معتزله را در خصوص اراده آزاد که آنچه نیکو است از جانب خداست و آنچه بد است از جانب انسان است «ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک؛ آنچه از نيكيها به تو مي ‏رسد از ناحيه خدا است و آنچه از بدي به تو مي رسد از ناحيه خود تو است.» (نساء/ 79) مردود می داند. ابن حزم خاطر نشان می سازد که خداوند نخست می فرماید که همه امور از سوی او است «اقل کل من عندالله» بنابراین هر شری که به ما می رسد از سوی خداوند است. زیرا «ما سزاوار کیفر آن شر اخلاقی هستیم که ظاهرا از ما صادر می شود» افعال خداوند مبتنی بر حکمت و عدل اوست، چیزی که ما از فهم آن عاجزیم. ابن حزم درباره طبیعت خیر و شر معتقد به حاکمیت کامل خدا و اراده وقدرت او بر همه اشیاء است.

کوشش ابن حزم در پیوند عقل و وحی

ابن حزم می کوشد تا حالت انسان را در ارتباط با آنچه خداوند وحی فرموده و آنچه خود انسان اندیشیده توصیف و تعریف کند. به نظر وی آن باید از طریق اسلام و منطق انجام یابد. تاکید وی بر ارتباط همه علوم دلالت بر این می کند که او به وحدت همه اشیاء تحت اراده و هدایت خداوند عقیده دارد. وحی قرآن و سنت نبوی برای عقیده و رفتار اخلاقی، اصولی هدایت کننده را فراهم می آورند. خداوند به ما می گوید که او کیست، قصد ما چیست و ما باید چه راهی بپیمائیم تا به وی او برگردیم. فلسفه، یعنی، مطالعه جهان طبعت و ماطلعه اندیشه منطقی، ما را برای فهم خلقت خدا و قوای عقلانی، ما را برای بهره بردن از آنچه آفریده شده آماده می سازد. با این حال، ابن حزم با ادیان مهم و نحله های فلسفی عصری برخوردهای خصومت آمیز داشت، که منجر به انزوای وی در جامعه مومنین شد. تعهد کامل مذهب مالک همراه با این واقعیت که ابن حزم از اندلس بیرون نرفت انتقاد از نوشته ها و عقاید وی را هموار و آسان کرد. از این روی، نوع پیوندی [پیوند میان وحی و عقل] که او در تکاپویش بود مورد قبول واقع نشد تا اینکه غزالی عقاید همانندی را در داخل [اصول] قابل قبول اسلام سنی تنظیم کرد. با وجود این، سهم کامل ابن حزم در حرکت عقلانی کم ارزیابی شده و شایسته توجه بیشتری است.

منـابـع

سیدحسین نصر- تاریخ فلسفه دکتر نصر- صفحه 200- 192

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها