غدیریه سبط ابن تعاویذی
فارسی 5004 نمایش |غدیریه
سبط ابن تعاویذی که در سال 519 ه متولد و در سال 584 ه فوت کرده است اشعار زیادی درباره غدیر خم و اهل بیت (ع) دارد که از آن جمله است اشعاری که ذیلا ترجمه می شود:
یا سمی النبی یا بن علی *** قامع الشرک و البتول الطهور
أنت تسمو علی البریة طرا *** بمحل عال و بیت کبیر
عنکم یؤخذ الوفاء و منکم *** یحتذی الناس کل خیر و خیر
کیف أخلفتنی و ما الخلف للم *** یعاد من عادة الموالی الصدور
أنت یا ابن المختار أکرم من أن *** تنظر فی أمر مستفاد حقیر
أنت أولیتنیه منک ابتداء *** غیر ما مکره و لا مجبور
و أخو الفضل من یساعد فی الش *** دة لا فی الرخاء و المیسور
أی عذر ینوب عنک و ما نا *** بک وجه الصواب بالمعذور
و متی ما استمر خلفک للوع *** - د و لم تعتذر عن التأخیر
صرت من جملة النواصب لا آ *** کل غیر الجری و الجرجیر
و تغسلت و اکتحلت ثلاثا *** و طبخت الحبوب فی عاشور
و طویت الأحزان فیه و لم أب *** د سرورا فی یوم عید الغدیر
و تبدلت من مبیتی فی مش *** هد موسی بجامع المنصور
و تطهرت من إناء یه *** - ودی و فضلته علی الخنزیر
و رآنی أهل التشیع فی الکر *** خ بتاموسة و ذیل قصیر
زائرا قبر مصعب بعد ما کن *** ت أوالی دفین قبر النذور
و تخیرت أن یکون الزبیدی *** رفیقی فی العرض یوم النشور
و ترانی فی الحشر فاطمة الطه *** ر و کفی فی کفه المبتور
و تکون المسؤول أنت عن مؤمن أل *** قیته غدا فی سواء السعیر
ترجمه
«ای همنام پیامبر، و ای پسر علی، که از بین برنده شرک بود! و ای پسر فاطمه پاک! تو بر همه انسان ها به جهت مقام عالی و اصالت خانوادگی برتری داری. درس وفاداری از شما گرفته می شود و مردم در هر کار خیری از شما پیروی و به شما اقتداء می کنند. چگونه با من خلف وعده می کنی در صورتی که خلف وعده از عادت موالی بزرگوار نیست؟! سوای پسر «مختار» بزرگتر از آنی که چنین کار نادرستی را انجام دهی، زیرا تو از روز نخست بدون هیچ گونه اکراه و اجباری مرا به آن وعده داده بودی. و انسان با فضیلت کسی است که در گرفتاری ها دست آدمی را بگیرد نه در خوشی ها و مواقع آسایش. چه عذری مانع تو می شود در صورتی که امور غیر مقدور نباید تو را از انجام امور شایسته (مقدور) باز دارد؟ مادامی که خلف وعده تو ادامه دارد و عذری برای تأخیر آن نداری، من از جمله «نواصب» خواهم بود و جز مار ماهی و ترتیزک نخواهم خورد، و نظافت خواهم کرد و تا سه روز سرمه خواهم کشید و در روز عاشورا غذا خواهم پخت. و بساط حزن و اندوه را در آن روز (عاشورا) خواهم بر چید و در روز «عید غدیر» دیگر اظهار سرور و شادمانی نخواهم کرد و بعد از این به جای «مشهد موسی بن جعفر» (ع)، در مسجد جامع منصور، بیتوته خواهم کرد و ظرف یهودی را پاک می دانم و آن را از خوک ترجیح می دهم و بعد از این شیعه مرا در «کرخ» در «تاموسه» و در کنار «قصیر» خواهند دید که قبر «مصعب» را زیارت می کنم در صورتی که پیش از این «قبرالنذور» را دوست می داشتم و زیارت می کردم: و میل دارم زبیدی (ابن ملجم) در روز قیامت رفیقم باشد! و فاطمه در روز حشر مرا ببیند که دستم در میان دست قطع شده او (ابن ملجم) قرار دارد. و مسئول این بدبینیم شما هستید که انسان مؤمنین را (به خاطر خلف وعده ات) جهنمی ساختید!!»
این ابیاتی که ترجمه اش را در اینجا آوردیم، از دیوان خطی تعاویذی نقل کردیم که آن را برای نقیب کوفه «سید محمد بن مختار علوی» نوشته و او را به عدم وفاء به وعده ای که به او داده بوده سرزنش نموده است و این ابیات به سبک «تتریه» «ابن منیر» است و برای هر دوی آنها اشباه و نظائری است که در جلد چهارم صفحه 329- 331 به آنها اشاره شده است.
تعاویذی کیست؟
او ابوالفتح محمد بن عبیدالله (در بعضی مصادر «عبدالله» آمده است) بغدادی معروف به «ابن تعاویذی» و «سبط بن تعاویذی» است. و این شهرت به خاطر جد مادریش «ابی محمد مبارک جوهری معروف به ابن تعاویذی» است که در سال 496 ه در کرخ متولد شده و در جمادی الاول سال 553 ه فوت کرده و در مقبره «شونیزیة» دفن شده است. تعاویذی در زمره شعرای طراز اول شیعه و نویسندگان چیره دست این طائفه قرار دارد و عراق با شعر عالی و ادبیات نورانیش احساس غرور می کند، چنانکه کتاب ها از گفتار نورانیش منور و با عبارات خوشبویش معطر است و همه کتب تراجم و رجال او را ستوده و فضائل آشکار و آثار فراوانش را یاد آور شده اند. در «معجم الادباء» جلد 7 صفحه 31 آمده است که: او در زمانش شاعر معروف عراق بوده و در دیوان اقطاع در بغداد نویسنده بوده است و زمانی که عماد کاتب اصفهانی در عراق بوده مدتی با او همنشینی داشته وقتی که به شام رفت و به سلطان «صلاح الدین یوسف بن ایوب» پیوست، ابن تعاویذی با او مکاتبه داشت و میان آنها مراسلاتی صورت گرفت که برخی از آنها را «عماد» در «الخریده» آورده است.
ابوالفتح تعاویذی در آخر عمرش سال 579 ه کور شد و برای او در این باره اشعار زیادی است که در آن از دوران بینائی و جوانیش یاد می کند. او با سه قصیده سلطان صلاح الدین را ستوده و آنها را از بغداد به سویش فرستاد و در یکی از آنها با قصیده ابی منصور علی بن حسن معروف به «صردر» که اولش این است: «ا کذا یجازی ود کل قرین...؟» معارضه کرده است. او در دیوان، حقوق ماهانه ای داشت، وقتی که کور شد خواست که آن را به نام فرزندانش قرار بدهد، آنگاه این قصیده را نوشت و پیش خلیفه «الناصر» فرستاد و از او خواست: تا زمانی که زنده است حقوق ماهانه اش را به او بدهند که اول آن قصیده چنین است: «خلیفه خدا تو به دین و دنیا و امر اسلام آگاهی!»، سپس حموی درباره او می گوید: «تمام اشعار او عالی و نیکو است و دیوانش بزرگ و در دو مجلد است که خودش پیش از اینکه چشمش آسیب ببیند آن را جمع آوری کرده بود، و آن را با خطبه ای بسیار عالی آغاز کرد و چهار باب برایش قرار داد و آنچه را که بعد از کوری سروده آن را «زیادی» خوانده است که بعضی از دیوان های موجود آنها را دارند و بعضی دیگر فاقدند. و برای او کتابی است که آن را «الحجبة و الحجاب» نامیده و در یک مجلد بزرگ است و نسخه اش بسیار کم است. او در دهم رجب سال 519 ه متولد و در دوم شوال سال 583 ه در بغداد فوت کرد و در مقبره باب «أبرز» دفن گردید.»
در تاریخ ابن خلکان جلد 2 صفحه 123 آمده است که: «ابوالفتح ابن تعاویذی منسوب به جد مادریش «ابومحمد مبارک» است که کفالت و تربیتش را به عهده داشته است. و این ابوالفتح تعاویذی، شاعر بی نظیر زمانش بوده اشعارش بسیار شیرین و جذاب و پر معنی و در نهایت زیبائی و لطف است و به عقیده من تا دویست سال پیش از او چنین اشعاری وجود ندارد، و کسی در این گفته مرا مؤاخذه نکند، زیرا طبایع مختلف است چنانکه گفته اند: «و للناس فیما یعشقون مذاهب؛ مردم در چیزهائی که دوست دارند مختلفند». او در دیوان مقاطعات کاتب بوده و در اواخر عمرش سال 597 ه کور شد.»
آنگاه نظیر آنچه که از معجم الادباء نقل کردیم ابن خلکان نیز نقل کرد و بیش از هفتاد بیت از اشعارش را آورد و افزود: «این مقدار از اشعارش را به خاطر آنکه بسیار جذاب و عالی بوده آورده ام و اما آن قسمت از قصائدش که درباره مدح و ذم است فوق العاده عالی و جالب است. و او کتابی به نام «الحجبة و الحجاب» دارد. عماد اصفهانی در کتاب «الخریده» از او یاد کرده و او را چنین ستوده است: او جوانی است که دارای فضائل و آداب و ریاست و کیاست و جوانمردی است، من و او را صدق عقیده در پیوند صداقت با هم جمع کرده است، من وسیله او اخلاق نیک و رفتار پسندیده را تکمیل کردم.»
ولادت و وفات
ولادت او در دهم رجب روز جمعه سال 519 ه بوده و در دوم شوال سال 583 ه یا 84 در بغداد فوت کرد و در باب «أبرز» دفن گردید. و ابن نجار گفته است: تولد او روز جمعه و وفاتش روز شنبه 18 شوال بوده است. ابوالفداء در تاریخش جلد 3 صفحه 8 و ابن شحنة در «روض المناظر» و ابن کثیر در تاریخش جلد 12 صفحه 329 و صاحب «شذرات الذهب» جلد 4 صفحه 281 و مؤلف «نسمة السحر» جلد 3 از او چنین یاد کرده اند. و ما هیچ گونه خلافی درباره تاریخ ولادتش نیافتیم مگر آنکه عبدالحی در شذراتش آن را سال 510 ه نوشته که مدرکی برای آن ندیدیم. و یافعی در دو موضع از کتاب «مرآة الجنان» جلد 2 صفحه 304 و 429 از او یاد کرده و در موضع اول گفته است: بعضی از مورخان، مرگش را در سال 553 ه ذکر کرده اند و بعضی دیگر در سال 584 ه گفته اند در صورتی که سال 553 ه تاریخ وفات جد اوست که معروف به ابن تعاویذی بوده است و نوه اش در همان وقت درباره اش شعر گفته است، و برخی از مورخان مرگ جدش را با او به خاطر آنکه هر دو معروف به ابن تعاویذی بوده اند، اشتباه کرده اند.
در تاریخ «آداب اللغة العربیة» درباره او چنین آمده است: «او در سال 538 ه فوت کرده است. و من گمان می کنم که اصلش 583 ه بوده که تصحیف شده است.» فرید وجدی در دائرة المعارف جلد 6 صفحه 777 گفته است: او در سال 516 ه متولد و در سال 583 ه یا 596 ه وفات کرده است که هر دو تاریخ تصحیف شده است. کسی که دیوان ابن تعاویذی را دیده باشد به خوبی می داند که وفاتش در چه زمانی واقع شده است، زیرا در قصائدش تاریخ نظم آنها موجود است و اکثر آنها از سال 70 تا 84 بوده است. و در دیوانش قصیده ای که درباره جدش «مبارک» متوفی در سال 553 ه گفته دارای همان تاریخ نیز هست، او دارای دو قصیده است که در سال 583 ه سروده یکی در مدح الناصر لدین الله ابی العباس احمد است و دیگری در مدح وزیر جلال الدین ابی المظفر عبیدالله بن یوسف است که او را در مورد وزارتش تهنیت گفته و آن را در عید قربان سال 583 ه سروده است. بنابراین وقتی که مسلم باشد او در ماه شوال وفات کرده است بدون اشکال باید فوت او در سال 584 ه واقع شده باشد البته خدا داناتر است. او اشعار مفصلی نیز درباره مرثیه ابی عبدالله الحسین (ع) سروده که به خاطر اختصار از نقل آنها خودداری می کنیم.
منـابـع
عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 5 صفحه 607، جلد 10 صفحه 287
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها