ماجرای بعثت پیامبر اکرم
فارسی 5802 نمایش |در روزگاری، که بشریت دچار سهمگین ترین بحرانها بود، و زندگی به صورت جهنمی درآمده بود از ستم، اختلاف، قتل، غارت، تجاوز، حق کشی، بی ایمانی و سخیف اندیشی، و جهان چون زورقی بی بادبان بر سر امواج خطرناک اقیانوس توفانی تاریخ، از سویی به سویی می افتاد، و اگر از گردابی برون می آمد، به گردابی دیگر فرو می رفت، مردی در دل کوههای مکه خدا را عبادت می کرد و به سرنوشت تاریخ، انسانیت و ارزشهای والا می اندیشید.
محمد (ص) به آستانه چهل سالگی پا نهاده بود. در این چهل سال، زندگی را از هر نظر آزموده بود: یتیم، شبان، بازرگان جوان، سیاح، عابد، اندیشمند صحرا و داور قوم و امین. او که چهل سال از عمر خویش را در زمان جاهلیت و در میان قبایلی متجاوز و بی فرهنگ گذرانیده بود و «امین» لقب یافته بود، اکنون خویشتن را در آستانه مسئولیتی شگرف می دید.
در اوقات نزدیک بعثت، بیشتر وقتها از شهر و جنجال شهر دور می شد. هر سال یک ماه در «کوه حرا» به عبادت می پرداخت. در آن ماه هر مستمندی نزد او می رفت وی را طعام می داد. و چون یک ماه سپری می شد، پیش از اینکه به خانه خود بازگردد به کعبه می رفت و طواف می کرد. چون سال بعثت رسید، محمد (ص)، به کوه حرا رفت. و به هنگام مبعث، جبرئیل نزد او آمد.
لحظات بعثت از زبان محمد (ص)
من خفته بودم. جبرئیل نزد من آمد، گفت: «بخوان!»
گفتم: «خواندن نمی دانم.»
مرا سخت بفشرد، سپس رها کرد و گفت: «بخوان.»
گفتم «چه بخوانم؟»
گفت: بخوان «اقرأ بأسم ربک الذی خلق؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید.» (علق/ 1)
پس خواندنم. او مرا واگذاشت. گویا در دل من کتابی نوشته شده بود. از غار بیرون آمدم. چون به وسط کوه رسیدم، آوازی از آسمان شنیدم که می گفت: «ای محمد تو رسول خدایی و من جبرئیلم.»
سر به آسمان کردم، جبرئیل را در صورت مردی دیدم، که دو گام خود در افق آسمان نهاده است و می گوید: «ای محمد تو رسول خدایی و من جبرئیلم.»
پس ایستادم و او را می نگریستم. نه پیش می رفتم و نه پس. چون روی خود را از او برمی گرفتم و در آفاق آسمان می نگریستم، در هیچ طرفی نگاه نمی کردم، جز آنکه او را همچنان می دیدم...
بدینگونه پیامبر اکرم (ص) از سوی خداوند، به پیامبری مبعوث گشت و به سوی اجتماعات فرستاد شد، تا بزرگترین تحول فکری و عملی را در زندگی و تاریخ انسان پدید آورد.
ولادت پیامبر اکرم در عام الفیل بود، و بعثت او در روز 27 ماه رجب سال چهلم از عام الفیل، در سن چهل سالگی.
عام الفیل، یعنی سال فیل، و این آن سالی بود که ابرهه (پادشاه مسیحی حبشی الاصل عربستان جنوبی) به قصد ویران کردن خانه کعبه لشکرکشی کرد و موفق نشد. در لشکر او چند فیل بود. از این رو اعراب آن سال را «عام الفیل» نامیدند. تاریخ ولادت پیامبر مطابق است با سال 570 میلادی و تاریخ بعثت با سال 610 میلادی.
هنگامی که پیامبر اکرم (ص)، از کوه حرا بازگشت و پیامبری خود را اعلام کرد، نخست حضرت خدیجه (همسر پیامبر) و علی بن ابیطالب (پسر عموی او) دعوت او را پذیرفتند و به اسلام گرویدند. تا سه سال دعوت پیامبر آشکارا نبود. سپس دعوت آشکارا آغاز شد. پیامبر با شعار «قولوا: لااله الا الله تفلحوا؛ بگویید: لااله الا الله (خدایی نیست جز خدایی یگانه) تا رستگار شوید!»
مردم را به توحید فراخواند و به یکتا پرستی دعوت نمود، و مذاهب گوناگون و جوراجور را منسوخ و باطل شده اعلام کرد. و با تعلیم و آموزش اصل.
«ان اکرمکم عند الله اتقاکم؛ گرامی ترین و عزیزترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.» (حجرات/ 13)
از میان مردم آن روز، انسانهایی آزاده و پاک و بزرگ و قهرمان تربیت کرد. و قومی پراکنده و کینه توز و بی ایمان را به مردان و زنانی فداکار و مومنانی با اخلاص و مجاهد بدل ساخت.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی- صفحه 19-16
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها