تفاوت اسلام و اعلامیه حقوق بشر درباره حق طبیعی انسانها
English فارسی 5525 نمایش |از نظر قرآن کریم طبیعت در مقابل آدمی عکس العمل نشان می دهد: «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض؛ اگر مردم قریه ها و جمعها اهل ایمان و تقوا باشند و بشوند، ما میگشاییم برکتهایی را از آسمان و زمین» (اعراف/ 96). رابطه جهان و انسان این چنین است که اگر انسان در آن مسیر کمالی و انسانی خودش قرار بگیرد، طبیعت با انسان هماهنگ تر سر آشتی میگیرد حال چه روابط مرموزی مابین طبیعت و انسان هست، بسا هست که ما بتواینم به دست آوریم، بسا هم هست که نتوانیم بدست آوریم، ولی چنین چیزی هست، و اگر انسان بر ضد مسیر خاص طبیعت قرار بگیرد یعنی بر ضد مسیر تکامل قرار بگیرد، کشیده بشود به سوی فسق و فجور و آن چیزهایی که انسان برای آنها نیست، کمال انسان نیست و ضد انسان است، آنگاه طبیعت مثل بدنی که جزء بیگانه را از خود دفع و رد میکند، یک عکس العمل اینچنینی نشان میدهد که این عکس العملها است که به نام عذابها و این جور چیزها گفته شده است.
از نظر اسلام، رابطه انسان و جهان از نوع رابطه زندانی و زندان و چاه و در چاه افتاده نیست، بلکه از نوع رابطه کشاورز است با مزرعه: «الدنیا مزرعه الاخره» (حدیث نبوی)، و یا اسب دونده با میدان مسابقه «الاوان الیوم المضمار و غدا السباق»، و یا سوداگر با بازار تجارت «لدنیا... متجر اولیاء الله»، و یا عابد با معبد است «الدنیا... مسجد احباء الله». دنیا از نظر اسلام مدرسه انسان و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل اوست. بنابراین رابطه انسان با جهان از نوع رابطه کشاورز با مزرعه و بازرگان با بازار و عابد با معبد است به همین جهت انسان نمیتواند نسبت به جهان، بیگانه، پیوندهایش همه بریده، و روابطش همه منفی بوده باشد، در هر میلی طبیعی در انسان غایتی و هدفی و مصلحتی و حکمتی نهفته است، آدمی در این جهان نه به زرق آمده است تا به ملامت برود. بطور کلی میل و کشش و جاذبه، سراسر جهان را فرا گرفته است. ذرات جهان با حساب معینی به سوی یکدیگر کشیده میشوند و یکدیگر را جذب میکنند، این جذب و انجذابها بر اساس هدفهایی بسیار حکیمانه است. منحصر به انسان نیست، هیچ ذره ای، از میل یا میلهایی خالی نیست.
چیزی که هست انسان بر خلاف سایر اشیاء به میلهای خویش آگاهی دارد. پس از دیدگاه اسلام نه جهان بیهوده آفریده شده و نه انسان به غلط آمده است و نه علائق طبیعی و فطری انسان اموری نبایستنی است. یگانه مرجع صلاحیتدار برای شناسائی حقوق واقعی انسانها، کتاب آفرینش است. در اجتماع مدنی جنبه های قراردادی و در اجتماع خانوادگی جنبه های طبیعی غلبه دارد. روح و اساس اعلامیه حقوق بشر اینست که انسان از یک نوع حیثیت و شخصیت ذاتی قابل احترام برخوردار است و در متن خلقت و آفرینش، یک سلسله حقوق و آزادیها به او داده شده است که به هیچ نحو قابل سلب و انتقال نمیباشند. و این روح و اساس مورد تأیید اسلام و فلسفه های شرقی است و آنچه با روح و اساس این اعلامیه ناسازگار است و آنرا بی پایه جلوه میدهد همانا تفسیرهائی است که در بسیاری از سیستمهای فلسفی غرب درباره انسان و تار و پود هستیش میشود. بدیهی است که یگانه مرجع صلاحیت دار برای شناسائی حقوق واقعی انسانها کتاب پر ارزش آفرینش است، با رجوع به صفحات و سطور این کتاب عظیم، حقوق واقعی مشترک انسانها و وضع حقوقی زن و مرد در مقابل یکدیگر مشخص میگردد. عجیب اینست که بعضی از ساده دلان به هیچ وجه حاضر نیستند این مرجع عظیم را به رسمیت بشناسند. از نظر اینها یگانه مرجع صلاحیت دار گروهی از افراد بشر هستند که دست در کار تنظیم این اعلامیه بوده اند و امروز بر همه جهان سیادت و حکمرانی دارند.
هر چند خودشان عملا چندان پایبند مواد این اعلامیه نیستند، دیگران را نرسد در آنچه آنها میگویند چون و چرا کنند. ولی ما بنام همان حقوق بشر برای خود حق چون و چرا قائل هستیم، دستگاه با عظمت آفرینش را که کتاب گویای الهی است یگانه مرجع صلاحیتدار میدانیم. حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است سوق میدهد. هر استعداد طبیعی مبنای یک حق طبیعی است و یک سند طبیعی برای آن بشمار می آید. مثلا فرزند انسان حق درس خواندن و مدرسه رفتن دارد، اما بچه گوسفند چنین حقی ندارد. چرا؟ برای اینکه استعداد درس خواندن و دانا شدن، در فرزند انسان هست، اما در گوسفند نیست. دستگاه خلقت این سند طلبکاری را در وجود انسان قرار داده و در وجود گوسفند قرار نداده است. همچنین است حق فکر کردن و رأی دادن و اراده آزاد داشتن.
بعضی خیال میکنند فرضیه حقوق طبیعی و اینکه خلقت و آفرینش انسان را به نوعی از حقوق ممتاز ساخته است یک ادعای پوچ و خودخواهانه است و باید آن را دور افکند، هیچ فرقی میان انسان و غیر انسان از لحاظ حقوق نیست. خیر، اینطور نیست. استعدادهای طبیعی مختلف است، دستگاه خلقت هر نوعی از انواع موجودات را در مداری مخصوص بخود او قرار داده است و سعادت او را هم در این قرار داده که در مدار طبیعی خودش حرکت کند. دستگاه آفرینش در این کار خود هدف دارد و این سندها را بصورت تصادف و از روی بی خبری و ناآگاهی به دست مخلوقات نداده است. ریشه و اساس حقوق خانوادگی را، مانند سایر حقوق طبیعی در طبیعت باید جستجو کرد. از استعدادهای طبیعی زن و مرد و انواع سندهایی که خلقت بدست آنها سپرده است می توانیم بفهمیم آیا زن و مرد دارای حقوق و تکالیف مشابهی هستند یا نه؟ فراموش نکنید، مسئله مورد بحث حقوق خانوادگی زن و مرد است نه تساوی حقوق آنها.
منـابـع
مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 144-145
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 270-266
مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها