سیر تکامل و پیدایش دین از نظر جامعه شناسان و علمای تاریخ ادیان
فارسی 12404 نمایش |جامعه شناسان مانند امیل دورکهیم، اگوست کنت، و برخی از علمای تاریخ ادیان مانند تیلور و جیمز فرازر دین را فطری بشر نمی دانند و آنها برای دین و ادیان مراحل تکاملی دیگری را بیان می کنند. آنها بیشتر روی ادیان ابتدایی تحقیق نموده اند و گفته اند که به طور کلی دوران زندگی انسان را از نظر تکامل از آغاز تا کنون می توان به چهار مرحله تقسیم نمود:
مرحله جنگل نشینی
مرحله غارنشینی
مرحله چادرنشینی
مرحله کشاورزی و شهرنشینی
آنها می گویند: جهان بینی انسان در مسیر تکامل خود مراحل زیر را طی نموده است تا به حرکت کنونی رسیده است.
مرحله ادیان ابتدایی
مرحله ادیان قدیم و چندخدایی
مرحله ادیان متکامل و یک خدایی.
مقیاس آنها برای این مراحل، همانا سادگى و رشد و تعالى فکرى و روحى انسانها می باشد آنها صفات عمومى انسانهاى ابتدایى را به گونه زیر ترسیم نموده اند: وابستگی به جامعه و قبیله خود، زودباورى و ساده لوحى، تعصب بیش از حد در مورد آداب و رسوم قومى و قبیلگى، غالبا عقاید و آداب و رسوم آنان از نیازهاى جسمانى و روانى آنها سرچشمه میگیرد. از این رو، نیازهاى جسمانى و روانى، مانند گرسنگى، عشق، ترس از درد یا مرگ، میل به تعدى و تجاوز به دیگران و غیره در رسوم و آداب آنان مؤثر می باشد. با توجه به این ویژگیها، محققان مراحل فوق را اینگونه تشریح می کنند:
در مرحله ادیان ابتدایی، انسان ماقبل تاریخ که از اواخر مرحله غارنشینی شروع میشود، ابتدا می خواست از راه سحر و جادو بر طبیعت مسلط شود که اشکال بر دیوارهای غارها از جانور افتاده و زخم خورده از این نمونه است. در دوره چادرنشینی به طبیعت پرستی و تقدیس حیوانات یا همان توتمیسم (Totemism) پرداخت و به یک نیروی نامرئی بنام مانا در طبیعت و موجودات قائل شد و تصور کرد که منشأ همه حرکات و حوادث در طبیعت همان نیروی نامشخص است. توتم کلمه اى است از زبان بومیان آمریکا و معناى آن نشانه یا علامت است. این علامت را بومیان آمریکا براى نمایاندن حیوان یا نباتى که خیال میکردند روح حامى قبیله در آن سکونت دارد به کار میبردند. توتم معمولا یک جانور قابل خوردن، بى آزار و یا خطرناک و هول انگیز و به ندرت نیز یک گیاه و یا یکى از قواى طبیعت، مانند باران و آب است که داراى رابطه خاصى با تمام عشیرهاست. توتم ابتدا جد اصلى و نخستین قبیله و بعد روح محافظ و کمک کار آن به شمار میرود که به آنها حکمت و حل معماها و مشکلات را الهام میکند، و در مواقع خطر، کودکان خود را میشناسد و آنها را پناه میدهد. از این رو، فرزندان یک توتم یا توتمها به عنوان یک وظیفه مقدس باید توتم خود را نکشند و یا در صورتى که حیوان نباشد نابودش نکنند، و از خوردن گوشت آن و یا هر گونه استفاده دیگرى اجتناب کنند، در غیر این صورت، توتم، آنها را سخت کیفر خواهد کرد.
و مانا یک نیروى روحانى غیبى است که اعتقاد به آن نزد اقوام بدوى عمومیت داشت، البته در هر ناحیه و اقلیم، رسوم و آداب و واکنشهاى خاصى داشته است، همه مردم بدوى معتقدند که یک قدرت ساکت و نامعلوم در هر شىء موجود است و شبیه به یک قوه مافوق طبیعى است که به خودى خود داراى فعالیت و مافوق قوه حیاتى موجود در اشیاء است. از این رو، نسلهاى متوالى این اقوام درباره مانا به خواص و آثار سحرى شگفت انگیز معتقد شده اند.
و سپس در مرحله بعد به فتیشیسم (Fetishism) روی آورد. فتیش شىء یا اشیایى است مانند مهره ها، سنگریزه ها، سنگهاى فرود آمده از آسمان، استخوانها، چوبهاى عجیب و نادر و امثال آن که مورد پرستش بدوى ها بوده است، و از همان لحظه که این اشیاء به دست آنها میرسد، در آن نیروى عظیمى را مخفى میدانند که براى یابنده و دوستانش مفید و براى دشمنانش زیانبخش است. در مرحله بعد گروههایی از قبایل اولیه به عللی معتقد شدند که همه اشیاء و موجودات مانند انسان دارای روح هستند و در همه جا از آن ارواح آزاد وجود دارد. آنها همه حوادث خوب و بد را به آن ارواح نسبت داند و شروع کردند به پرستش و تقدیس ارواح که این گونه شیوه پرستش را آنیمیسم (Animisme) یا جاندارانگارى طبیعت خوانده اند.
بنابراین نزد امتهاى بدوى یک نوع حس پرستش ارواح متداول بوده است، یعنى معتقد بودند که تمام موجودات، اعم از متحرک یا ساکن، مرده یا زنده، داراى روحى هستند که درون آنها مخفى و مستور است، نزد آنان ارواح داراى شکل و صورت و احساسات و عواطفند و از نیروى اراده و قصد برخوردارند، و اگر به خشم آیند، بى اندازه خطرناک خواهند بود، و براى جلب توجه آنها باید از در چاپلوسى وارد شد و به آنها ابراز وفادارى و اخلاص کرد. به همین جهت انسان اولیه چون اشیاى طبیعت را داراى روح میدانست، و اشیاى طبیعت را مرده احساس نمیکرد ،میان خود و طبیعت به نوعى اتحاد رسید.
و سپس به تابوئیزم (Tabuism) روی آورد. کلمه تابو به معناى ممنوع و حرام است و تقریبا مترادف کلمه عربی حرام عربی می باشد. عدد تابوها نزد مردم بدوى از حد شمارش بیرون است تا آن جا که اشیاى مختلف و اقدام به بعضى کارها و حتى بر زبان آوردن بعضى کلمات و نامها و قدم نهادن در اماکنى خاص، تابو به حساب مى آید. رییس گروه یا بزرگ قبیله، تا وقتى داراى قدرت و رهبرى است، غالبا تابو است و به اعتقاد آنان، دست زدن به دنیا، جامه و اثاث او و حتى فرش و جایى که بر آن گام نهاده، خطرناک است. میتوان گفت تابو، حرامهایى است که جنبه مرموزى دارد و علت آن از نظر منطقى خودآگاهى عقلى و دینى روشن نیست، و این وجه تمایز محرمات ادیان توحیدى با تابو در ادیان بدوى است.
و در مرحله بعد به پرستش طبیعت پرداخت که مظاهر گوناگونى داشته است، از جمله سنگ پرستى، گیاه پرستى، جانورپرستى و پرستش عناصر عالم وجود، مانند خاک، باد، آتش و آب، و به همین جهت انسان وارد مرحله بت پرستی شد. در مرحله چندخدایی و شرک در اثر گسترش و رشد فکری انسان، ذهنش از طبیعت گذشته به خدایان متوجه و معتقد شده و تحول عمیقی در جهان بینی او بوجود آمد. و در مرحله ادیان متکامل یا یک خدایی و توحید، به وسیله ظهور پیامبران همه عقاید دینی درباره خدایان متعدد منسوخ شد و به موازات تکامل بینش دینی بشر، پیامبران دینهای متکامل و مبتنی بر توحید را تشریح نمودند.
به همین جهت نتیجه می گیرند: در طول تاریخ بشر، دین از زندگى او جدا نبوده است و به همین جهت دین ریشه دارترین عامل در فرهنگ بشرى است و دین در آغاز پیدایش حالت ساده و ابتدایى داشته و رفته رفته به ادیان پیشرفته مبدل شده است. جامعه شناسان و علمای ادیان می گویند: دین انسانها به صورت تکاملی رشد نموده است و از طبیعت پرستی شروع شده تا به بت پرستی و در آخر به خداپرستی رسیده است. آنها دین را فطری بشر نمی دانند و بیان می کنند: جهان بینی انسان به موازات رشد و تکامل فرهنگ معنوی و بینش او دائما در حال تحول و تکامل بوده است و در مسیر تکامل خود مراحلی را طی نموده است تا به حرکت کنونی رسیده است. الف: مرحله ادیان ابتدایی ب: مرحله ادیان قدیم و چندخدایی ج: مرحله ادیان متکامل و یک خدایی.
منـابـع
یوسف فضایی- بنیانهای اجتماعی دین- صفحه 69-60
رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- صفحه 14 به بعد
حسین توفیقی- ادیان بزرگ جهان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها