گوشه ای از نظام اقتصادی عصر جاهلیت
فارسی 6123 نمایش |بهره کشی ظالمانه
واژه ی «استعمار» و «استثمار» از مقدس ترین لغات زبان عربی است ولی متأسفانه به مرور زمان از معنای واقعی خود بیگانه گشته و مفاد خود را در بر گرفته است. استعمار از «عمران» به معنای تلاش برای آبادی و «استعمار» از «ثمر» به معنای میوه دهی واحد طبیعی و سود آوری یک واحد صناعی است.
قرآن درباره ی واژه ی نخست می گوید: «هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها؛ اوست که شما را از زمین (خاک) آفرید و عمران و آبادی آن را از شما طلبید.» (هود/ 61) و درباره ی واژه ی دوم می فرماید: «کلوا من ثمره إذا أثمر و ءاتوا حقه یوم حصاده و لا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین؛ از میوه ی آن هنگامی که به ثمر می نشیند، بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید و اسراف مورزید، خداوند اسرافگران را دوست نمی دارد.» (انعام/ 141)
ولی امروز، از بخت بد، هر دو واژه معنای بس بدی یه خود گرفته؛ لفظ استعمار به معنای بردگی و نوکری و تسلط مستکبر بر دارایی مستضعف و به غارت بردن آن، و واژه ی «استثمار» به معنی سودجویی ظالمانه و بهره کشی بی حد و مرز انسانی از انسان دیگر به کار می رود.
در هر حال، رباخواری به حق، مصداق روشن این اصل است؛ رباخواران ثروت خدادادی را در یک قطب گرد می آورند و تمام زیانهای اقتصادی را متوجه طرف دیگر می سازند؛ زیرا سرملایه ی رباخور شب و روز دسترنج طبقه ی مستمند را می بلعد خواه گیرنده ی وام سود ببرد خواه زیان. نظام رباخواری، ستون فقرات اقتصاد عرب جاهلی را تشکیل می داد و شدید ترین مبارزه ی قرآن با آداب و رسوم عرب جاهلی، متوجه این شیوه از نظام اقتصادی آنان است؛ ما برای نمونه یک آیه را یادآور می شویم: «یأیها الذین ءامنوا اتقوا الله و ذروا ما بقى من الربوا إن کنتم مؤمنین* فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله و رسوله و إن تبتم فلکم رءوس أموالکم لا تظلمون و لاتظلمون؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر [واقعا] مؤمنید از خدا بترسید و باقى مانده ى ربا را واگذارید. و اگر [این کار را] نکنید، پس به جنگى از جانب خدا و رسولش آگاه باشید، و اگر توبه کردید اصل مال از آن شماست [که بدین ترتیب] نه ستم مى کنید و نه ستم مى بینید.» (بقره/ 278- 279)
شگفت اینجا است که این گروه برای تحلیل ربا منطق خاصی داشتند و می گفتند «إنما البیع مثل الربوا؛ بیع و ربا مانند هم هستند.» (بقره/ 275) اگر داد و ستد حلال است، بهره کشی از پول نیز حلال است، بهره کشی از پول نیز حلال می باشد. قرآن در کوبیدن منطق آنان می فرماید: «و أحل الله البیع و حرم الربوا؛ نه. چنین نیست. خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام شمرده است.» (بقره/ 275) در داد و ستد، طرفین به صورت یکسان وارد میدان کار می شوند و احتمال سود و زیان بر هر دو به طور یکسان حاکم است در حالی که در نظام رباخواری، رباخوار هیچ گاه ضرر نمی بیند و پیوسته ضررها متوجه طرف دیگر است و به خاطر همین روش نامتعادل، مؤسسات رباخواری هر روز بر وسعت ثروت خود می افزایند و در حالی که طرف مقابل به زحمت، قوت لایموتی به دست می آورد و به زندگی ادامه می دهد.
امت دور از تعالیم آسمانی
پیامبر گرامی در میان امتی مبعوث به رسالت گردید که از تعالیم الهی پیامبران، کاملا به دور بودند، و از زمان اسماعیل تا آن روز در میان آنان پیامبری برانگیخته نشده بود، قرآن در این باره می فرماید: «ولکن رحمة من ربک لتنذر قوما ما آتیهم من نذیر من قبلک لعلهم یتذکرون؛ این رحمتی از طرف پروردگار تو بود، تا قومی را که پیش از تو بیم دهنده ای برای آنان نیامده است بترسانی، شاید متذکر شوند.» (قصص/ 46)
در آیه ی دیگر می فرماید: «ام یقولون افتریه بل هو الحق من ربک لتنذر قوما ما آتیهم من نذیر من قبلک لعلهم یهتدون؛ آیا می گویند که این قرآن به دروغ به خدا بسته است؟ بلکه آن کتاب حقی است که از طرف پروردگار تو فرو فرستاده شده است تو گروهی را بیم دهی که پیش از تو بیم دهنده ای برای آنان نیامده، شاید که هدایت شوند.» (سجده/ 3)
در آیه ی سوم می فرماید: «لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون؛ تا قومی را بیم دهی که نیاکان آنان بیم داده نشده اند، در حالی که غافل و بی خبرند.» (یس/ 6)
این آیات حاکی است که قومی که پیامبر بر انذار آنان مبعوث گردیده، گروهی بودند که در میان آنان پیامبری مبعوث نشده بود. و این گروه جز قریش و تیره های نزدیک به آن کس دیگری نبود، و هرگز مقصود «عرب عدنانی» نیست، تا چه رسد به «عرب قحطانی»؛ زیرا در زمانهای پیشین میان گروه عرب زبان، پیامبرانی مانند هود و صالح و شعیب برانگیخته شده و در اعصار پسین، افرادی مانند «خالد بن سنان» و «حنظله» به عنوان نبی و هادی برانگیخته شده اند؛ بنابراین هرگز نمی توان گفت در میان گروه عرب زبان هیچ منذری برانگیخته نشده بود. بلکه مقصود، قریش و قبائل نزدیک به آنان است که در طول زمان، هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامده بود و این فترت سبب شده بود که قوم پیامبر از تعالیم شرایع آسمانی به دور باشند و فقط افراد انگشت شماری به نام «حنیف» از آیین ابراهیم پیروی کنند.
قرآن وضع این جامعه ی دور افتاده از تعالیم پیامبران را چنین تشریح می کند: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم على شفا حفرة من النار فأنقذکم منها کذالک یبین الله لکم ءایاته لعلکم تهتدون؛ همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت های خدا را بر خود به یاد آورید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، میان قلبهای شما الفت بخشید و در پرتو نعمت او برادر شدید، و بر لب حفره ای از آتش بودید شما را از آن نجات داد، اینچنین خدا آیات خود را بیان می کند تا شاید شما هدایت یابید.» (آل عمران/ 103) این آیه زندگی عرب را به گونه ای بس وحشناک ترسیم می کند که ما برخی را توضیح می دهیم:
اولا: با جمله ی «واعتصموا بحبل الله» وضع عرب جاهلی را مانند کسی می داند که در قعر چاه افتاده و با چنگ زدن به ریسمان محکمی که از بالا به درون چاه روانه می شود، نجات یابد. این گروه نیز در چاه نادانی فرو رفته بودند، و با چنگ زدن به ریسمان محکم قرآن و ایمان، از آن زندگی شقاوت بار نجات یافتند.
ثانیا: جمله ی «و کنتم علی شفا حفرة من النار فأنقذکم منها» حاکی از آن است که زندگی آنان بسان کسی بود که بر لب حفره ی آتش قرار گرفته باشد و پیوسته زیر «شیفر» خالی گردد و چیزی نگذرد که به درون حفره فرو رود. ممکن است مقصود از این حفره ی آتش که عرب جاهلی بر لب آن قرار گرفته بودند علاوه بر دوزخ، همان نزاعها و کشمکشهای قبیله ای خانمان برانداز آنان باشد که سالیان درازی در میان آنان شعله ور بود، ولی در سایه ی اسلام، اخوت جای عداوت، و برادری جای دشمنی را گرفت و همگان به حکم آیه «انما المؤمنون إخوه؛ برادر و برابر شدند.» (حجرات/ 10)
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 36
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها