رابطه عدل و مساوات در حکومت امام علی (ع)

فارسی 749 نمایش |
در دوران حکومت امام علی (علیه السلام) گروهی نزد او رفتند و به وی گفتند: چرا بیت المال را در میان مردم یکسان بخش می کنی؟ استدلال این گروه آن بود که اگر امام زورمندان و توانایان را بهره ای بیشتر ببخشد، آنها نیز پشتیبان و یار وی خواهند بود. امام در پاسخ آنان فرمود: اتا مرونی ان اطلب النصر بالجور؟ آیا از من می خواهید که با ستم به پیروزی دست یابم؟

برای دریافت مفهوم این پاسخ ارجمند، باید دانست که در تفکر اسلامی، اموال بر چند دسته اند که از آن میان، به سه دسته اشاره می کنیم. یک دسته از اموال را باید یکسان در میان همه تقسیم کرد. دسته دوم را باید به تفاوت میان افراد بخش کرد. دسته سوم از اموال به طور ویژه و اختصاصی بین برخی تقسیم می شود. مساوات در آنجا جریان داردکه همه نافراد همدوش وهمسان در انجام کاری ایفای وظیفه کردهباشند. مثلا غنائم یک نبرد در میان همه مجاهدانی که یکسان رنج برده اند و همدوش یکدیگر جنگیده اند، یکسان تقسیم می شود.امااگردر اینمیان، برخی رنج بیشتری برده باشند وسهم افزون تری از پیروزی ها و مجاهدات ها از آن ایشان باشد، غنائم بیشتری دریافت می کنند. به همین ترتیب، اگر گروهی از حضور در میدان نبرد شانه خالی کرده باشند، هرگز بهره ای از این دستاوردهای جنگی ندارند. هر سه شکل تقسیم بهره ها واموال دراین مثال نمایان است؛ که عبارتند از: مساوات، تفاوت، و اختصاص.

بااین توضیح، روش می شود که امام علی (علیه السلام) بیت المال را از دسته اول می شمرده و آن را از آن همه افراد جامعه می دانسته است و از اینرو مساوات رادر تفسیم آن مراعات می فرموده است. اکنون دیگر بار به پاسخ بلند وی بنگرید: آیا از من می خواهید که با ستم به پیروزی دست یابم؟ این پاسخ چند درس آموزنده در دل خود دارد.

درس نخست این است که هیچگاه هدف توجیه کننده استفاده از هر وسیله ای نیست. نمی توان برای دستیابی به پیروزی- حتی اگر حاکم پیروز، علی (علیه السلام) باشد- از راهی ناصواب عبور کرد و حق را زیر پا گذاشت. امام حسین (علیه السلام) نیز همین پیام ارزنده را تکرار می فرماید: من حاول امرا بمعصیه الله کان افوت لما یجو و اسرع لمجیء ما یحذر، اگر کسی بکوشد که از راه گناه به مقصد خود دست یابد، پیش از دیگران مقصود را گم می کند و در دام خطر می افتد.

گناه هرگز نمی تواند راهی فراسوی پیروزی باشد، بلکه بیراهه و سبیل الغی است: فسوف یلقون غیا، پس به زودی گمراهی را دیدار بخواهند کرد.

درس دوم را از ادامه سخن امیر (علیه السلام) برداشت می کنیم: ان اعطاء المال فی غیر حق تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فی الدنیا و یضعه فی الاخره و یکرمه فی الناس و یهینه عند الله و لم یضع امرو ماله ف غیر حق و لا عند غیر اهله الا حرمه الله شکرهم و کان لغیره و دهم فان زلت به النعل یوما فاحتاج الی معونتهم فشر خلیل و الام خدین، همانا بخشیدن مال به غیر مستحق ناروا و اسراف است. این کار، بخشنده مال را در دنیا بلند رتبه می سازد و در آخرت خوار می گردارند، یعنی در میان مردم گرامی اش می کند و نزد خدا رسوایش می سازد. هر انسانی که مالش را بیجا مصرف می کند و به غیر مستحق می دهد، خداوند او را از سپاس ایشان بی بهره می سازد و دوستی آنان بهاو معطوف نمی گردد. بدین سان، اگر روزی پیشامد ناگواری برایش رخ دهد و به یاری آنان نیازمند گردد، همانا بدترین همراه و سرزنش کننده ترین دوست او خواهند بود.

پس در بخش کردن اموال، نباید زیاده روزی و گشاده دستی بیجا کرد. تبذیر یعنی پاشیدن بذر در جایی مانند شوره زار که هیچ ثمره ای از آن بر نیاید. امام (علیه السلام) خود، در کنار این صغرای قیاس، کبرا را نیز بیان فرموده است: هر کس مال را در جایی نامناسب بگذارد، نزد مردم گرامی می گردد، اما در پیشگاه خدا خوار می شود.

نتیجه این قیاس آن است که هر کس تبذیر کند و مالی را نابجا مصرف سازد، نزد خداوند رسوا و خوار می شود. این درس پیامد همان درس نخست است. درس نخست این بود که از گمراهه ستم نمی توان به سر منزل پیروزی رسید. اینک تجلی همان حقیقت را می توان مشاهده کرد. ممکن است یک فرمانروا با ستمگری نزد زرومندان احترام یابد، ولی هم نزد خدا فرومایه و پست می شود و هم اگر روزی به همین زورمندان نیازمند گردد، در می یابد که بدترین دوستانند و او را در تنهایی رها می سازند.

راز این مطلب آن است که نظام هستی به دست خداوند می گردد و اگر خداوند نخواهد، انسان در چشم مردم عزت نمی یابد، حتی اگر بخشش بی حد و فراخ دستی کند.

همین پیشوا که بدین صلابت مساوات را جلوه گر می سازد، در جای دیگر نشان می دهد که عدالت با مساوات برابر نیست. همانگونه که گفته شد، بخشش مال دارای گونه هایی است. اینک مثالی از گون سوم- اختصاص- در عملکرد امام (علیه السلام) بیان می گردد. یکی از هواداران آن بزرگوار نزد وی آمد و خواست که بهره ای از دستاوردهای جنگ داشته باشد. گرچه او از دوستان امام (علیه السلام) بود، لیکن چنین پاسخ شنید: ان هذلاالمال لیس لی ولا لک و انما هو فی للمسلمین و جلب اسیافهم فان شرکتهم فی حربهم کان لک مثل حظهم و الا فجناه ایدیهم لا تکون لغیر افواههم، همانان این مال نه از آن تو، بلکهدارایی مسلمانان و رهاورد شمشیرهای آنان است. اگر تو نیز همراه با دیگران در این نبرد شرکت داشتهای، بهره ای خواهی داشت. اما اگر چنین نبوده است، دست چیده های آنان هرگز به دیگران نمی رسد.

در اینجا سخن از اختصاص مال به کسانی است که در راه دستیابی به آن سهمی داشته اند و هرگز مجالی برای طرح شعار مساوات نمی ماند. سرانجام باید گفت که شعار پرهوادار مساوات تنها هنگامی با حق وعدالت برابر است کهسخن از اموال دسته نخست در میان باشد. اری؛ همه در پیشگاه قانون عدل، برابر و مساوی اند اما قانون عدل برای همه یکسان نیست. با عقل و انصاف سازگار نیست که همه افراد،با استعدادها و بهره های متفاوت جسمی و روانی و هوشی، دارای قانون یکسان باشند. نمی توان پذیرفت که اعضای جامعه، با همه تفاوت هایی که در نوع مسوولیت و میزان رنج و تلاش دارند، یکسان پاداش یابند. از اینرو هرگز مساوات با عدالت برابر نیست و در جای آن نمی نشیند.؛ هرچند که توده مردم را خوشایند افتد وعوام را به خود جلب کند.

منـابـع

فلسفه حقوق بشر- آیت الله جوادی آملی، صفحه 216-219

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها