قصیده طالع طوس علامه حکیمی (قصیده)

فارسی 3360 نمایش |

علامه محمدرضا حکیمی، قصیده «طالع طوس» را درباره مکتب قرآنی و اوصیای اهل بیت (ع)، مکتب تفکیک سروده است که در زیر می خوانید:
بهر هر کس به جهان بهره وحیانی نیست *** این گهر جز به کف عالم ربانی نیست
وحی از بهر نبی پرده اسرار گشود *** این سخن جز قبس طور نبی خوانی نیست
چون گدایان به در خانه اغیار مرو *** ای مسلمان! مگرت غیرت ایمانی نیست؟
حکمت از فلسفه ها می طلبی و عرفان؟ *** حکمت ار هست به جز حکمت قرآنی نیست
نعمتی را که خدا از تو بپرسد فردا *** جز طریق سره عترت زندانی نیست
فلسفه ی فکری و عرفان ریاضت بنیاد *** قابل عرضه بر آیت فرقانی نیست
وهم با عقل تند در نظر اهل نظر *** پس یقین زاده هر داده برهانی نیست
سالها بر دو نقیض عرضه برهان کردند *** ما هوی بعد وجودی که به پنهانی نیست
کشف کی ماخذ برهان قیاسی است بگو؟ *** ای بسا کشف که جز خاطر شیطانی نیست
کشف هرگز دگری را نرساند به مراد *** عرصه عقل مقام دم کشفانی نیست
اجتهادی بنگر در همه عقلیات *** کار عقل است جدل بازی و جولانی نیست
از خردمند سزد کار خردبانی محض *** مغلطه هیچ ره و رسم خردبانی نیست
ید بیضا و دم عیسی و آوای زبور *** رونقیشان به بر تابش فارانی نیست
در مقامی که کلیم از ید بیضا افتد *** راه بر فلسفه و مشرب عرفانی نیست
قدر قرآن بندانستی و رفتی هر سوی *** حاصل اینهمه ات غیر پریشانی نیست
چشم خود بازکن و دست ز تقلید بدار *** کار تقلید سزای ره عقلانی نیست
ابن سینا که به سینای معارف برود *** جز به جان شیفته مرشد عمرانی نیست
شیخ اشراق چه گوید سخن از ظلمت و نور *** مگر گوش به آن سید همدانی نیست؟
معرفت هاست به نزد علی و آل علی *** که نشان زانهمه در مکتب یونانی نیست
تو برو ادعیه را معرفت اندوز بخوان *** تا بدانی که نه لعل آنچه بدخشانی نیست
فلسفه مکتب نقد است نه نقل و تقلید *** ای بسا نکته که جز داده وهمانی نیست
خود بزرگان همه شادند که ما نقد کنیم *** نظری را که به حق ثابت و وجدانی نیست
ای دو صد آه از آن در که همی بسته بماند *** چون چهی کاب در آن به فراوانی نیست
آب چون بحر در آن موج زند لیکن وای *** که کسی در پی این چشمه حیوانی نیست
گر یقین است گرانتر ز همه حاصل عمر *** این گران زین سو و آن سو به کس ارزانی نیست
رو به راه طلب اندر پی عصمت سمتان *** راه این است و جز این حکمت حقانی نیست
عقل را از پدر عقل تو بشناس؛ علی *** آنکه در هستیش آثار هیولانی نیست
جز علی کی سخن از عقل دفاین گفتند؟ *** عقل سطحی ثمرش جز غم حیرانی نیست
رو بخوان قول علی را ز حدیث صادق *** که مرا علم همی پایه پایانی نیست
علم از سر سراپرده مستاثر عام *** عین فیضی است که در جلوه اعیانی نیست
گر خرد ورز حکیمی مطلب جز این علم *** ای بسا علم که جز مایه نادانی نیست
اصطلاحات خلافی که بدان خو کردند *** جز که در یم معارف چو نمی فانی نیست
عقل در مکتب تفکیک به نص معصوم *** حجت باطنه باشد که ورا ثانی نیست
ترک رفتار به دستور حدیث ثقلین *** عقل خود گوید کایین مسلمانی نیست
آیه ذکر و حدیث ثقلین اند دلیل *** که در اسلام جز این هر دو گهر کانی نیست
این بود علم نبی و نبی و ال نبی *** تو ز معصوم طلب آنچه که امکانی نیست
راز قرآن و طلب از در هند و یونان؟ *** این گدایی به جهان در خور سلطانی نیست
کوس سلطان معارف ز در مکه زدند *** خلق را راه طلب جز که به دربانی نیست
از فلوطین و فلاطون و ارسطو مطلب *** آنچه جز شعشعه مطلع وحیانی نیست
آن رواقی که بلند است به تابشگه وحی***جز که در مرو به حجت به در افشانی نیست
از در طوس طلب معرفه الله صحیح *** از ره کعبه برو ره ره تورانی نیست
مطلع جلوه حق در افق طالع طوس *** جز که اسرار معارف بر او دانی نیست
سر ذرات بسائط به حروف ابجاد *** نزد وی مرتبه ای غیر جهانبانی نیست
پور موسی و سراپرده طور اسرار *** شمه ای جز ز نهانخانه رحمانی نیست
به عیونش نگر و عین حقایق را بین *** سوی هر در که روی غیر پشیمانی نیست
مخزن علم معارف ولی معصوم است *** که وصولی به جز از مطلع سبحانی نیست
نور خورشید از این روی بتابد به جهان *** که به جز روزنی از ماه خراسانی نیست
معرفت گشت خور آسان به خراسان ای دوست *** چونکه جز پرتوی از فر سلیمانی نیست
حشمه الله سلیمانی اسرار آنجاست *** این بلند است که در مرتبت دانی نیست
غرب نو نیز ندارد سخن جامع و نغز *** در معارف که معارف به سخندانی نیست
این همه در پی عقلند ولی ابزاری *** که رهش هیچ به یک مسلک بنیانی نیست
علم را از چه ز اولاد علی نگرفتند؟ *** این مگر گفته پیغمبر عدنانی نیست؟
علم قرآنی میراث نبی را هشتند *** رو نهادند به سامی که نریمانی نیست
علی و آل علی مشعل جاوید علوم *** وای کامروز جهان جز شب ظلمانی نیست
کیفر هر که ننوشید ز آب حیوان *** جز فرو ماندگی از رتبت انسانی نیست
آب حیوان بطلب خضر رهی پیدا کن *** که رسیدن به حقیقت به تن آسانی نیست
عقل آباد سوی وحی تو را راه برد *** راه ها هرچه دگر جز که به ویرانی نیست
فلسفه فن و صناعت بود ار خواهی خوان*** گرتو اهلی ولی این حکمت یزدانی نیست
گفت مولا به کمیل بن زیاد نخعی *** به بیانی که ورا حاجت تبیانی نیست
جز ز ما هیچ میاموز که از ما باشی *** ره و رسم دگران جز به دگر سانی نیست
ما به تکریم بزرگان همه خود معترفیم *** لیک در راه طلب شرط فرومانی نیست
راه قرآن پی معصوم به حکم خود عقل *** بهترین راه و جز این راه دگر دانی نیست
 

منـابـع

محمدرضا حکیمی- الهیات الهی و الهیات بشری- صفحه 402-410

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد