مطالبی در ارتباط با فرهنگ پذیری

فارسی 3211 نمایش |

امروز اصطلاح فرهنگ پذیری در زبان ها و نوشته ها بسیار رایج شده است. و در این زمان پدیده ها و فعالیت های مخالف دین و اخلاق عالی انسانی به نام فرهنگ در حال ورود و سرایت به جوامع دینی و اخلاقی است لذا نوعی وحشت و هراس انسان های شریف و باحیثیت را در خود فرو برده است.
برای تحقیق پیرامون فرهنگ پذیری و عوالم آن مطالبی را مورد بحث قرار می دهیم:
مطلب اول- آیا فرهنگ پذیری به طور مطلق غلط است، یا به طور مطلق صحیح است؛ منظور از مفهوم و عناصر فرهنگی که مورد پذیرش قرار می گیرد چیست؟
بدیهی است که صورت سوم مساله صحیح و دو صورت اول و دوم غلط است یعنی نخست باید دید منظور از فرهنگی که مورد پذیرش قرار می گیرد چیست؟ اگر منظور همان کیفیت یا شیوه ی بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیت های حیات مادی و معنوی انسانهاست که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات برین آنها در حیات معقول است. قطعی است که چنین فرهنگی به جهت استعداد کمال جویی که در بشر وجود دارد در هر زمان و مکان مطلوب همه ی جوامع بوده و بلکه استقبال شدید انسان ها از این فرهنگ در سرتاسر تاریخ به خوبی مشاهده می شود. آشکارترین مصداق این قاعده نهضت بسیار باعظمت و شگفت انگیز مسلمانان در قرن سوم، چهارم و پنجم هجری است که در جوشش ذاتی برای ایجاد تمدن و فرهنگ و پذیرش قسمت بایسته ها و شایسته های آن از دیگر اقوام و ملل دنیا بزرگ ترین گام را برداشتند. آنها با تلاشی که از سواحل دریای خزر تا کرانه های آتلانتیک ادامه داشت، انجام دادند، موفق شدند فرهنگ اصیل تکاملی و علوم را در جامعه ی خود از توقف و سقوط نجات بدهند. قطعی است که این یکه تازان میدان فرهنگ و تمدن در مسیری که پیش گرفته بودند به هر پدیده کثیف و ضد اصول اخلاق انسانی و ضد دین الهی که به نام فرهنگ بود می رسیدند آنها را طرد نموده و حقایقی را به نام علم و فرهنگ می گرفتند که به سود عوامل مادی و معنوی حیات معقول انسانها بوده باشد.
مطلب دوم- منظور از پذیرش فرهنگ پویا و هدفدار (تکاملی) که عملی واجب و لازم است آن نیست که فرهنگ وارد شده از اقوام و ملل دیگر بدون تحقیق و تصفیه و تنها از روی تقلید باید پذیرفته شود. در قبح تقلید و ناشایستگی آن در صورتی که امکان تحقیق باشد هیچ تفاوتی مابین خوبی و بدی مورد تقلید وجود ندارد زیرا در هر دو صورت آدم مقلد از مورد تقلید بیگانه است. تنها فرقی که دارد این است که اگر مورد تقلید یک حقیقت خوب باشد اثر طبیعی خود را اگرچه مقلد از آن آگاه نباشد می گذارد. این معنا در فرهنگ ادبی ما با کمال وضوح منعکس شده است:

خداخوان تا خدادان فرق دارد *** که حیوان تا به انسان فرق دارد
بدین سان از خدادان تا خدایاب *** زدانش تا به عرفان فرق دارد
مه تابان خور تابان یکی نیست *** که تابان تا به تابان فرق دارد
محقق را مقلد کی توان گفت *** که دانا تا به نادان فرق دارد


اگر در جوامع ما اصل عدم جواز تقلید در موضوعات و مسائلی که تحقیق در آنها امکان پذیر است به طور جدی مراعات می شد این همه نوسانات و تغییرپذیری نظریات و آراء علمی در علوم انسانی و معارف فلسفی و دیگر عناصر فرهنگی برای مردم پیش نمی آمد. توضیح این که در دوره های اخیر فرضیات و نظریاتی به ظاهر علمی در مسائل علوم انسانی از مغرب زمین به جوامع اسلامی وارد شده که مردم نا آگاه آن نظریات را به عنوان مسائل علمی که کشف از واقعیت ها می کند از روی تقلید پذیرفته اند.
مطلب سوم- انتقال فرهنگ ها از جوامع به جوامعی دیگر.

منـابـع

محمدتقی جعفری- فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو- صفحه 205-201

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها