وظایف خطیب

فارسی 4971 نمایش |

روایتی از "امام رضا (ع)" درباره خطابه نماز جمعه نقل شده است که وظیفه خطیب را در سه قسمت بیان می کند، در قسمت اول می فرماید: «انما جعلت الخطبة یوم الجمعة لان الجمعة مشهد عام فاراد ان یکون لللامیر سبب الی موعظتهم و ترغیبهم فی الطاعة و ترهیبهم من المعصیة»؛ یعنی در روز جمعه همه حاضر می شوند و یک مجمع عمومی از مسلمانان تشکیل می گردد. اسلام یگانه مکتب انسانیت می خواهد که این برای پیشوا و زعیم مسلمین وسیله ای باشد که مردم را موعظه کند، به طاعت خدا تشویق و از گناهان بر حذر دارد. یکی از وظائف خطابه و منبر، موعظه است. موعظه کلامی است که به دل نرمی و رقت می دهد، قسوت را از دل می برد، خشم و شهوت را فرو می نشاند، هواهای نفسانی را تسکین می دهد، به دل صفا و جلا می دهد. هیچکس نیست که از موعظه بی نیاز باشد و هیچ جامعه ای هم نیست که احتیاج به موعظه نداشته باشد. موعظه واقعی که در دل اثر کند جز به وسیله دین ممکن نیست. مواعظ دین است که می تواند بر روی دلها اثر بگذارد و به دلها خشوع بدهد. البته گذشته از اینکه موعظه باید از زبان دین گفته شود خود واعظ نیز باید از سخنان خود متأثر باشد و از دل موعظه کند. هیچ فردی از موعظه بی نیاز نیست. ممکن است فردی از تعلیم شخص دیگری بی نیاز باشد اما از موعظه او بی نیاز نیست. زیرا دانستن، یک مطلب است و متذکر شدن و تحت تأثیر تلقین یک نفر واعظ مؤمن متقی قرار گرفتن، مطلب دیگر است.
می گویند "امام علی (ع)"به یکی از اصحابش می فرمود: «عظنی؛ مرا موعظه کن» و می فرمود در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست. باید همیشه گروهی شایسته مردم را موعظه کنند، به یاد خدا بیاورند، از غفلتی که از مرگ دارند بیرون بیاورند، مردم را متوجه آثار گناهانشان بکنند، از قبر و قیامت به مردم بگویند، مردم را به عدل الهی متوجه نمایند. این امری است لازم و ضروری و هیچوقت جامعه از این بی نیاز نیست. در گذشته ما وعاظ خوبی داشته ایم، حالا هم بحمدالله داریم، و هر چه بیشتر وعاظ جامع الشرایط که صلاحیت موعظه داشته باشند داشته باشیم بهتر است. این یک کاری است که در خطابه ها و منابر باید انجام شود.

در قسمت دوم حضرت می فرماید: «و توقیفهم علی ما اراد من مصلحة دینهم و دنیاهم»؛ یعنی خطیب مردم را آگاه گرداند به مصالح دین و مصالح دنیوی آنها، که در حال حاضر چه جور عمل کنند که هم خیر و مصلحت دین آنهاست و هم خیر و مصلحت دنیای آنها. این کار بزرگی است، از موعظه کردن خیلی مشکلتر است. موعظه، اگر خود شخص اهل عمل باشد، صفای قلبی داشته باشد، ایمانی داشته باشد و چند کلمه از مواعظ بداند می تواند موعظه کند و موعظه اش تا همان حد مفید باشد. در موعظه اگر خود شخص اهل عمل باشد و اخلاصی داشته باشد همان بازگو کردن کلمات بزرگان کافی است، و اما اینکه شخص بخواهد مصالح عالیه دینی و دنیائی مردم را بگوید و آنها را به آن مصالح آگاه کند خیلی مشکل است. این وظیفه یعنی آگاه کردن مردم از مصالح دین و دنیای آنها دو شرط دارد یکی علم و اطلاع آن در دو قسمت، هم درباره خود دین که واقعا اسلام شناس باشد و هم درباره اوضاع دنیا و جریانهای اجتماعی و سیر و تحولی که طبعا در علم هست، دیگر اینکه اخلاص بسیار لازم است که آنچه را از مصالح عالیه دینی و دنیائی می فهمد همانها را به مردم بگوید.

قسمت سوم دستور امام رضا (ع) این است: «و یخبرهم بما ورد علیهم من الافاق من الاحوال التی فیها المضره و المنفعة»؛ یعنی آنها را آگاه کند به جریانهای خوب یا بدی که در آفاق دور دست برای عالم اسلام اتفاق می افتد. آفاق جمع افق است، مقصود نقطه دور دست است. جریانهایی در نقاط دوردست جامعه اسلامی واقع می شود و مردم بی خبرند و نمی دانند چه گذشته است، خطیب باید آنها را به مردم بگوید. خلاصه کلام، اوضاع خارجی و داخلی دوردست را به مردم بگوید. آیا شما اطلاع دارید که در دنیا بر سر مسلمانان چه می آید؟ آیا از سیاست خارجی عالم اسلام یک کلمه باخبرید؟ همه اینها را باید خطیب به مردم بگوید. مثلا حادثه الجزایر پیش آمده، این حادثه را اولین بار خطبا باید به اطلاع مردم برسانند، نه اینکه خطبا سکوت کنند یا اگر هم بگویند بعد از این باشد که دنیا را پر کرده و روزنامه ها هر روز می نویسند. آنها باید نماینده مخصوص به الجزایر بفرستند و اخبار دست اول را بگیرند. لااقل آنها باید خبرهای دست اول را از خبرگزاریها بگیرند. جنایات ارتش سری فرانسه را بگویند. ارتش سری مثل لشگر یزید است، چه فرق می کند؟ جنایات لشگر یزید را که می گویند جنایات اینها را هم باید بگویند. اینها در شقاوت از آنها کمتر نیستند. اینها هم بر هیچ چیزی ابقا نکردند، به زن و بچه ابقا نکردند، کتاب و کتابخانه آتش زدند، آبادیها را ویران کردند، کشتها را از بین بردند، نسل را از بین بردند، همان طوری که قرآن کریم درباره بعضی ها فرمود: «و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل؛ و چون پشت کند کوشش می کند که در زمین فساد کند و زراعت و نسل را نابود سازد» (بقره- 205).
داستان امام حسین (ع) که ما باید آن را زنده نگه داریم، در حقیقت هوشیاری و بیدار باشی است که آه! دیدی چه بر سر اسلام آمد! ما باید در اثر تجدید یاد بود این قضیه همیشه هوشیار باشیم که مبادا دیگر از این مصیبتها بر اسلام وارد شود و ما برعکس چنین استفاده ای نکرده ایم. مصیبتهای بزرگتر از الجزایر بر اسلام وارد شده و احدی از ما "آخ" نگفته است. باید در منابر، اینگونه قضایا به اطلاع مردم رسانده شود. آیا الان شما می دانید که بر سر برادران مسلمان شما در شهرهائی که سابقا جزء ایران بود و امروز جزء کشورهای کمونیسمی است چه می گذرد؟ آیا می دانید در ترکستان شرقی بر مسلمانان چه می گذرد؟ آیا می دانید وضع مسلمین در کشمیر چگونه است؟ آیا از آوارگان فلسطین اطلاعی دارید؟ آیا می دانید که اسرائیل امروز چه خطر بزرگی برای عالم اسلام است.
ما امروز دو خطر بزرگ داریم، دو خطر بزرگ متوجه عالم اسلام است. قضیه الجزائر با همه اهمیتی که دارد جنبه محلی دارد، اما این دو خطر که عرض می کنم عمومی است و از لحاظ سیاست خارجی عالم اسلام فوق العاده اهمیت دارد. آن دو خطر یکی کمونیسم است و دیگر صهیونیسم یعنی خطر جهود، یکی کفر صریح است و دیگری نفاق. این دو در تمام کشورهای اسلامی بساط جاسوسی خود را پهن کرده اند. خدا می داند که در سال چند میلیون دلار برای این کار صرف می شود. این دو تا شاهرگ اسلام را می زنند، مثل دو تیغه قیچی به کار افتاده اند که ریشه اسلام را ببرند. مسلمانان باید کاملا هوشیار باشند و به این دو خطر توجه داشته باشند. شما می شنوید در کشورهای عربی روابط فلان دولت با فلان دولت چه شد، سوریه با مصر چطور، اردن با سوریه چطور، عربستان سعودی چطور، بدانید که در همه این قضایا انگشت اسرائیل در کار است. این خطر را باید به مردم گفت. باید مردم را هوشیار و آگاه کرد. کی باید بگوید؟ آیا دولت باید بگوید؟ دولت که وظیفه خود نمی داند. آیا احزاب سیاسی بگویند؟ آنها که چنین چیزها در مرامنامه ها و اساسنامه هاشان نیست. اینها را باید خطبا بگویند، آنهائی باید بگویند که سخنگوی اسلام به شمار می روند. هر دولتی و مقامی سخنگوئی دارد. می گویند امروز سخنگوی دولت چنین و چنان گفت، یا سخنگوی کاخ سفید این طور گفت. دین اسلام هم باید سخنگو داشته باشد. سخنگوی دین، خطبا و اهل منبرند.
امام رضا فرمود: «و یخبرهم بما ورد علیهم من الافاق من الاحوال التی فیها المضره والمنفعة»؛ آنچه در نقاط دور دست، آنچه در زیر پرده می گذرد به مردم بگویند. کلام امام رضا جدی است. ما باید بدانیم ماتریالیسم چه فعالیتها دارد، صهیونیسم چه فعالیتها دارد. اطلاع و آگاهی از اینها و گفتن و بازگو کردن اینها واجب است.
کرسی حسین بن علی (ع) اگر اینطور باشد می تواند حافظ اسلام باشد. فلسفه عزاداری حسین بن علی اینها است و الا چه فایده ای به حال حسین بن علی که برایش گریه بکنیم؟ او چه احتیاجی دارد به گریه ما و شما. حسین بن علی می خواهد نام او، مکتب او زنده باشد، در مکتب او با هر باطلی بجنگیم، با کمونیسم بجنگیم، با ظلم، با بی عدالتی، با فساد، با فحشاء، با قمار، با مسکرات مبارزه کنیم.«اشهد انک قد اقمت الصلاة، و آتیت الزکاة، و امرت بالمعروف، و نهیت عن المنکر، و جاهدت فی الله حق جهاده...؛ گواهی می دهم که تو نماز را به پا داشتی، زکات را دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و در راه خدا آنگونه که شایسته او است جهاد کردی...» باز هم مگر ذکر تو و نام تو و یاد تو ما را به حرکت در آورد. «یا لیتنا کنا معکم، فنفوز معکم؛ ای کاش ما با شما بودیم تا همراه شما رستگار می شدیم». آرزوی شرکت در حادثه ای که از آن هزار و سیصد و بیست سال گذشته، معنی ندارد، اینها برای اینست که ما همیشه به خودمان تلقین کنیم و حسین بن علی را به صورت یک مکتب زنده حفظ کنیم. اگر شخص حسین بن علی مرد، مکتب او زنده است، در مکتب حسین و در زیر لوای حسین مبارزه کنیم، در سایه حسین در راه حق قدم برداریم.

منـابـع

مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 262-260 و 273-271 و 276-274

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد