جهان و سازنده آن

فارسی 2709 نمایش |

هر فردی از افراد بشر، درک می کند که خودش آورنده خود نیست و پدید آورنده دگر، آن هم نیست و نیز درک می کند که این موجودات عالم هیچکدام پدید آورنده وی نیستند. پس پدید آورنده وی، کسی است که مانند خودش نباشد. پدید آورنده وی کسی است که از موجودات این جهان نباشد. یعنی پدید آورنده بشر، کسی است که وجودش مانند بشر وجود محدود نباشد. قدرتش مانند قدرت بشر، محدود نباشد. دانشش، مانند دانش بشر محدود نباشد. این سخن از نظر عقل درباره پدید آورنده هر موجودی از موجودات جهان جاری است. پدید آورنده خورشید و ماه و زمین و دریا کسی است که مانند آنها نباشد چون آنها خودشان قدرت بر پدید آوردن خودشان ندارند. پس پدید آورنده خورشید و ماه و زمین و دریا و ستارگان و جانوران و گیاهان کسی است که قدرتش بالاتر از قدرت همه آنها می باشد. او موجودی است که همیشه بوده و همیشه هست و همیشه خواهد بود پس نظیر موجودات جهان ما نیست.
جهان ساخته خود، نمی تواند باشد. چرا؟ زیرا هنگامی که خود را می ساخت یا وجود داشت یا وجود نداشت. اگر هست بود، هستی به هست دادن، نشاید و اگر نیست بود، نیست نمی تواند هست بدهد پس جهان، ساخته کسی می باشد که جهانی نیست و برتر از جهان است. پدید آورنده جهان، کسی، جز او نمی باشد.

جهان، جهانهائی است و عالم عوالمی:
جهان دیدنیها، جهان نادیدنیها، جهان ریزه ها، جهان درشتها؛ ریزه هائی که آنقدر ریزند که اگر هزارهای آنها را در کنار هم گذارند، از سر سوزنی بزرگتر نمی شوند. درشتهائی که آنقدر درشتند که کره زمین با این بزرگی در پیش آنها همچون نارنجی است.
جهان فشرده ها، جهان گسترده، جهان نیروها، جهان ماده ها، جهان سنگها، جهان آبها، جهان خاکها، جهان گیاهان، جهان جانورها، جهان انسانها، جهان بسایط، جهان مرکبات؛ هر بسیطی عالمی دارد و هر مرکبی جهانی و هر یک راهی دارند و به سیر خود ادامه می دهند.
جهان گوهرها، جهان فلزها، جهان خاکیها، جهان آبی ها؛ آیا خاکیان بیشترند یا آبیان؟ بی گمان هر دو از شماره افزون و از احصاء بیرونند. بشر امروزه با جهان مادیها سر و کار دارد و از جهان مجردها آگاه نیست. مجرد، موجودی است که پیراسته از ماده می باشد. جسم و جسمانی نیست، نه زمانی دارد و نه مکانی.
جهان دانش، جهان بینش، جهان اندیشه، جهان خرد، هر کدام جهانهائی هستند که بر سر همه جهان و جهانیان، سایه افکنده اند. جهان، جهانهائی دارد و عالم عوالمی، که به شمار نیایند و هر جهائی، دارای هزاران هزار پدید می باشد. پدیده های گوناگون و بی شمار را در زمانهای نامتناهی از نیستی به هستی آوردن، از قدرت بی نهایت سرچشمه می گیرد و از دانش بی نهایت ریشه و نشانه حکمت بی نهایت می باشد. جز او محال است موجودی دارای قدرت بی نهایت و دانش بی نهایت و بینش بی نهایت باشد.
سازندگی، دانش می خواهد، بینش می خواهد، توانائی می خواهد. سازندگی، جور کردن کارهای گوناگون است برای هدف. سازندگان اگر دانش نداشته باشند، بینش نداشته باشند، توانائی نداشته باشند، نمی توانند سازنده باشند. پارچه ای که بافته می شود، غذائی که پخته می شود، اتوموبیلی که ساخته می شود، آپولوئی که به کره ماه می رود، کارخانه ای که ایجاد می گردد، آسمانخراشی که ابر را می شکافد، هر کدام سازندگانی دارند دانا، بینا، توانا، خردمند و هشیار.
موجودی که فاقد شعور است، سازنده نخواهد بود پس طبیعت نمی تواند سازنده باشد. موجودی که فاقد دانش و بینش است، سازنده نخواهد بود پس طبیعت نمی تواند سازنده باشد. موجودی که قدرتی محدود دارد و تنها بر یک کار توانائی دارد، سازنده نخواهد بود پس طبیعت، نمی تواند سازنده باشد زیرا از طبیعت جز یک کار، ساخته نیست. آتش می سوزاند و بس، سیل بنیان می کند و بس، باد می برد و بس، خورشید گرم می کند و بس. تصادف هم، نمی تواند سازنده باشد زیرا فاقد دانش است، فاقد شعور است، قدرتی ندارد، چون تابع عواملی است که آن را بوجود می آورند. اگر عواملی در کار نباشد، تصادفی رخ نخواهد داد پس به وجود آمدن جهان، تصادفی نیست زیرا عواملی پیش از جهان نبوده تا موجب تصادف گردد. جهان از نیستی به هستی آمده است. جهان دارای سازندگی است و سازندگی آن، از نظر هر بیننده ای پوشیده نیست بلکه این جهان، دارای سازندگیهای بسیار بسیار می باشد چون هر موجودی از موجودات آن دارای سازندگی است.
اینک پرسش: سازنده جهان که می باشد؟! طبیعت نمی تواند سازنده جهان باشد. تصادف نمی تواند سازنده جهان باشد. ماده نمی تواند سازنده جهان، باشد... زیرا فاقد شعور است، فاقد دانش است، فاقد بینش است. ماده و طبیعت توانائی آن را ندارند که خود را هست کنند یعنی خود را از جهان نیستی به جهان هستی بیاورند پس سازنده جهان کیست؟! سازنده جهان، کسی است دارای دانش بی نهایت، دارای بینش بی نهایت، دارای قدرت بی نهایت، دارای مهر بی نهایت. اوست که همه چیز را، از نیستی به هستی آورده است. اوست که به طبیعت، هستی داده، به ماده هستی داده، به همه چیز و همه کس، هستی داده است.

منـابـع

سید رضا صدر- نشانه هایی از او- ج 1 صفحه 128 و 333-332 و ج 2 صفحه 128 و 43-44

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد