سعادت در احادیث اسلامی
فارسی 3402 نمایش |سعادت؛ که گم شده همه انسانها است و هر کس آن را در چیزى مى جوید و در جائى مى طلبد، به طور خلاصه عبارتست از؛ فراهم بودن اسباب تکامل براى یک فرد یا یک جامعه، و نقطه مقابل آن شقاوت و بدبختى است که همه از آن متنفرند و آن عبارت از؛ نامساعد بودن شرائط پیروزى و پیشرفت و تکامل است. بنابر این هر کس از نظر شرائط روحى، جسمى، خانوادگى، محیط و فرهنگ، اسباب بیشترى براى رسیدن به هدفهاى والا در اختیار داشته باشد، به سعادت نزدیکتر یا به تعبیر دیگر سعادتمندتر است. و هر کس گرفتار کمبودها، نارسائیها، از جهات بالا بوده باشد، شقاوتمند و بى بهره از سعادت خواهد بود. ولى باید توجه داشت که پایه اصلى سعادت و شقاوت، اراده و خواست خود انسان است، او است که مى تواند وسائل لازم را براى ساختن خویش و حتى جامعه اش فراهم سازد، و او است که مى تواند با عوامل بدبختى و شقاوت به مبارزه برخیزد و یا تسلیم آن شود. در منطق انبیاء سعادت و شقاوت چیزى نیست که در درون ذات انسان باشد، و حتى نارسائیهاى محیط خانوادگى و وراثت در برابر تصمیم و اراده خود انسان، قابل تغییر و دگرگونى است، مگر اینکه ما اصل اراده و آزادى انسان را انکار کنیم و او را محکوم شرائط جبرى بدانیم و سعادت و شقاوتش را ذاتى و یا مولود جبرى محیط و مانند آن بدانیم که این نظر بطور قطع در مکتب انبیاء و همچنین مکتب عقل محکوم است.
جالب اینکه در روایاتى که از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اهلبیت (ع) نقل شده، انگشت روى مسائل مختلفى به عنوان اسباب سعادت یا اسباب شقاوت گذارده شده که مطالعه آنها انسان را به طرز تفکر اسلامى در این مسأله مهم، آشنا مى سازد و بجاى اینکه براى رسیدن به سعادت و فرار از شقاوت به دنبال مسائل خرافى و پندارها و سنتهاى غلطى که در بسیارى از اجتماعات وجود دارد، و مسائل بى اساسى را اسباب سعادت و شقاوت مى پندارند، به دنبال واقعیات عینى و اسباب حقیقى سعادت خواهد رفت. به عنوان نمونه:
1- امام صادق (ع) از جدش امام علی (ع) چنین نقل مى کند: «حقیقة السعادة ان یختم للرجل عمله بالسعادة و حقیقة الشقاوة ان یختم للمرء عمله بالشقاوة؛ حقیقت سعادت این است که آخرین مرحله زندگى انسان با عمل سعادتمندانه اى پایان پذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه اى خاتمه یابد». این روایت با صراحت مى گوید مرحله نهائى عمر انسان و اعمال او در این مرحله بیانگر سعادت و شقاوت او است و به این ترتیب سعادت و شقاوت ذاتى را به کلى نفى مى کند و انسان را در گرو اعمالش مى گذارد و راه بازگشت را در تمام مراحل تا پایان عمر براى او باز مى داند.
2- در حدیث دیگرى از على (ع) مى خوانیم: «السعید من وعظ بغیره و الشقى من انخدع لهواه و غروره؛ سعادتمند کسى است که از سرنوشت دیگران پند گیرد و شقاوتمند کسى است که فریب هواى نفس و غرورش را بخورد». این سخن على (ع) نیز تأکید مجددى است بر اختیارى بودن سعادت و شقاوت و بعضى از اسباب مهم این دو را بیان مى کند.
3- پیامبر اسلام (ص) مى فرماید: «اربع من اسباب السعادة و اربع من الشقاوة فا لا ربع التى من السعادة المرئة الصالحة و المسکن الواسع، و الجار الصالح، و المرکب البهىء و الاربع التى من الشقاوة الجار السوء و المرئة السوء و المسکن الضیق و المرکب السوء؛ چهار چیز است که از اسباب سعادت و چهار چیز است از اسباب شقاوت است: اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است. و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است». با توجه به اینکه این چهار موضوع در زندگى مادى و معنوى هر کس نقش مؤثرى دارد و از عوامل پیروزى یا شکست مى تواند باشد، وسعت مفهوم سعادت و شقاوت در منطق اسلام روشن مى شود. یک همسر خوب انسان را به انواع نیکیها تشویق مى کند، یک خانه وسیع روح و فکر انسان را آرامش مى بخشد، و آماده فعالیت بیشتر مى نماید، همسایه بد بلا آفرین و همسایه خوب کمک مؤثرى به آسایش و حتى پیشرفت هدفهاى انسان مى کند، یک مرکب بدردخور براى رسیدن به کارها و وظائف اجتماعى عامل مؤثرى است، در حالى که مرکب قراضه و زوار در رفته یک عامل عقب ماندگى است، چرا که کمتر مى تواند صاحبش را به مقصد برساند.
4- و نیز از پیامبر (ص) این حدیث نقل شده است: «من علامات الشقاء جمود العینین، و قسوة القلب، و شدة الحرص فى طلب الرزق، و الاصرار على الذنب؛ از نشانه هاى شقاوت آنست که هرگز قطره اشکى از چشم انسان نریزد، و نیز از علامات آن سنگ دلى، و حرص شدید در تحصیل روزى، و اصرار بر گناه است». این امور چهارگانه که در حدیث فوق آمده، امورى است اختیارى که از اعمال و اخلاق اکتسابى خود انسان سرچشمه مى گیرد و به این ترتیب دور کردن این اسباب شقاوت در اختیار خود انسانها است. اگر اسبابى را که براى سعادت و شقاوت در احادیث بالا ذکر شده با توجه بر عینیت همه آنها و نقش مؤثرشان در زندگى بشر با اسباب و نشانه هاى خرافى که حتى در عصر ما، عصر اتم و فضا گروه زیادى به آن پایبندند، مقایسه کنیم به این واقعیت مى رسیم که تعلیمات اسلام تا چه حد منطقى و حساب شده است.
هنوز بسیارند کسانى که نعل اسب را سبب خوشبختى، روز سیزده را سبب بدبختى. پریدن از روى آتش را در بعضى از شبهاى سال سبب خوشبختى، و آواز خواندن مرغ را سبب بدبختى. پاشیدن آب را پشت سر مسافر سبب خوشبختى و رد شدن زیر نردبان را سبب بدبختى، و حتى آویزان کردن خرمهره را به خود یا به وسیله نقلیه سبب خوشبختى و عطسه را نشانه بدبختى در انجام کار مورد نظر مى دانند و امثال این خرافات که در شرق و غرب در میان اقوام و ملل مختلف فراوان است. و چه بسیار انسانهائى که بر اثر گرفتار شدن به این خرافات از فعالیت در زندگى باز مانده اند و گرفتار مصیبتهاى فراوانى شده اند. اسلام بر تمام این پندارهاى خرافى قلم سرخ کشیده و سعادت و شقاوت انسان را در فعالیتهاى مثبت و منفى و نقاط قوت و ضعف اخلاقى و برنامه هاى عملى و طرز تفکر و عقیده هر کس مى داند.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج9 صفحه 250-253
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها