عظمت و جایگاه انسان از منظر آیات و روایات

فارسی 5798 نمایش |

قرآن کریم انسان را مدحها و ستایشها کرده و هم مذمتها و نکوهشها نموده است. عالی‏ترین مدحها و بزرگترین مذمتهای قرآن درباره انسان است، او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهار پایان پست‏تر شمرده است. از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد، و هم می ‏تواند به‏ "اسفل سافلین" سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید.

ارزشهای انسان در قرآن
انسان خلیفه خدا در زمین است. روزی که خواست او را بیافریند، اراده خویش را به فرشتگان اعلام‏ کرد. آنها گفتند: آیا موجودی می ‏آفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت؟ او گفت: من چیزی می‏ دانم که شما نمی‏ دانید. (بقره/ 30) اوست که شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه‏ هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد. (انعام/ 165) ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیتهایی است که یک مخلوق ممکن است‏ داشته باشد. تمام اسماء را به آدم آموخت ( او را به همه حقایق آشنا ساخت). آنگاه از فرشتگان (موجودات ملکوتی) پرسید: نامهای اینها را بگویید چیست. گفتند: ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموخته ‏ای نمی ‏دانیم. (آنچه‏ را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت) خدا به آدم گفت: ای آدم! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده. همینکه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم که من از نهانهای آسمانها و زمین آگاهم (می‏ دانم چیزی را که حتما نمی ‏دانید) و هم می ‏دانم آنچه را شما اظهار می‏ کنید و آنچه را پنهان‏ می‏ دارید؟ (بقره/ 31- 33)
او فطرتی خدا آشنا دارد، به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی‏ دارد. همه انکارها و تردیدها، بیماریها و انحرافهایی است از سرشت‏ اصلی انسان. هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده (و هستند و خواهند بود) خداوند (با زبان آفرینش) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند. (اعراف/ 172) چهره خود را به سوی دین نگه‏دار، همان که سرشت خدایی است و همه مردم را بر آن سرشته است. (روم/ 43) در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد، عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد. انسان ترکیبی است از طبیعت و ماورای طبیعت، از ماده و معنی، از جسم و جان. آن که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، سپس نسل او را از شیره کشیده ‏ای که آبی پست است قرارداد، آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید. (سجده/ 7- 9)
آفرینش انسان، آفرینشی حساب شده است، تصادفی نیست. انسان‏ موجودی انتخاب شده و برگزیده است. خداوند آدم را برگزید و توبه‏ اش را پذیرفت و او را هدایت کرد. (طه/ 121) او شخصیتی مستقل و آزاد دارد، امانتدار خداست، رسالت و مسؤولیت دارد، از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند. «همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوه‏ها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند، اما انسان بار امانت‏ را به دوش کشید و آن را پذیرفت. همانا او ستمگر و نادان بود.» (احزاب/ 72)
او از یک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی بر خوردار است، خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است. او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساس‏ می‏ کند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستیها و دنائتها و اسارتها و شهوترانیها بشمارد. از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف‏ خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتی و نیمه مادی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسؤول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهم به خیر و شر، و جودش از ضعف و ناتوانی آغاز می ‏شود و به سوی قوت و کمال سیر می‏ کند و بالا می ‏رود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی ‏گیرد، ظرفیت‏ علمی و عملی‏ش نامحدود است، از شرافت و کرامتی ذاتی بر خوردار است‏، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد، حق بهره گیری‏ مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است.

مقام با عظمت انسان در جهان هستى
خداوند در قرآن می فرماید: «و لقد مکناکم فى الأرض و جعلنا لکم فیها معیش قلیلا ما تشکرون؛ و ما تسلط و مالکیت و حکومت بر زمین را براى شما قرار دادیم و انواع وسایل زندگى را براى شما فراهم ساختیم اما کمتر شکرگزارى مى کنید.» (اعراف/ 10) و این همه موهبت را به جا مصرف نمى نمائید. در این آیه و آیات بعد، انسان و عظمت و اهمیت مقام او و چگونگى آفرینش این نوع و افتخاراتى که خداوند به او داده، و پیمانهائى که در برابر این همه نعمت از او گرفته است، مورد بحث قرار مى گیرد، تا از این راه پایه هاى تربیت و تکامل او محکمتر گردد. خداوند در این آیه مى گوید: ما مالکیت و حکومت، و تسلط شما را بر زمین، مقرر داشتیم (و لقد مکناکم فى الارض) و انواع وسائل زندگى را براى شما در آن قرار دادیم (و جعلنا لکم فیها معایش) اما با این حال کمتر شکر این همه نعمت و موهبت را به جاى مى آورید. (قلیلا ما تشکرون)
تمکین، تنها به این معنا نیست که شخصى را در محلى جاى دهند، بلکه به این معنى است که تمام وسائل کار را در اختیار او بگذارند، به او قدرت و توانائى بخشند، ابزار کار را فراهم کنند و موانع را برطرف سازند، به مجموع اینها کلمه تمکین اطلاق مى شود، درباره یوسف در قرآن مجید مى خوانیم: «وکذلک مکنا لیوسف فى الارض؛ این چنین یوسف را در سرزمین مصر تمکین بخشیدیم.» (یوسف/ 21) و همه گونه قدرت در اختیار او قرار دادیم. این آیه مانند بعضى دیگر از آیات قرآن، پس از ذکر نعمتهاى پروردگار، مردم را دعوت به شکرگزارى مى کند، و ناسپاسى آنها را نکوهش مى نماید.
خداوند در جای دیگر می فرماید: «و لقد کرمنا بنى ادم و حملنهم فى البر و البحر و رزقنهم من الطیبت و فضلنهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا* یوم ندعوا کل أناس بإممهم فمن أوتى کتبه بیمینه فأولئک یقرءون کتبهم و لا یظلمون فتیلا* و من کان فى هذه أعمى فهو فى الاخرة أعمى و أضل سبیلا؛ ما بنى آدم را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم، و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنها روزى دادیم، و بر بسیارى از خلق خود برترى بخشیدیم. به یاد آورید روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مى خوانیم، آنها که نامه عملشان به دست راستشان است آن را (با شادى و سرور) مى خوانند و سر سوزنى به آنها ظلم و ستم نمى شود. اما آنها که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بودند در آنجا نیز نابینا هستند و گمراه تر.» (اسراء/ 70- 72)

انسان گل سر سبد موجودات
از آنجا که یکى از طرق تربیت و هدایت، همان دادن شخصیت به افراد است، قرآن مجید در اینجا به بیان شخصیت والاى نوع بشر و مواهب الهى نسبت به او مى پردازد، تا با توجه به این ارزش فوق العاده به آسانى گوهر خود را نیالاید و خویش را به بهاى ناچیزى نفروشد، مى فرماید: ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم (و لقد کرمنا بنى آدم) سپس به سه قسمت از مواهب الهى، نسبت به انسانها اشاره کرده مى گوید: ما آنها را با مرکبهاى مختلفى که در اختیارشان قرار داده ایم در خشکى و دریا حمل کردیم (و حملناهم فى البر و البحر) دیگر اینکه آنها را از طیبات روزى دادیم (و رزقناهم من الطیبات) با توجه به وسعت مفهوم کلمه طیب که هر موجود پاکیزه اى را شامل مى شود، گستردگى این نعمت بزرگ الهى آشکار مى گردد. سوم اینکه ما آنها را بر بسیارى از مخلوقات خود فضیلت و برترى دادیم.  (و فضلناهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا.)

مرکب، نخستین نعمت انسان
در اینجا این نکته جلب توجه مى کند که چرا خداوند از میان تمام مواهبى که به انسان بخشیده نخست به مساله حرکت او در خشکى و دریا اشاره مى کند؟ این ممکن است به آن جهت باشد که بهره گیرى از طیبات و انواع روزی ها بدون حرکت امکان پذیر نیست و حرکت انسان بر صفحه زمین نیاز به مرکب راهوار دارد، آرى حرکت مقدمه هر گونه برکت است. و یا به این جهت که مى خواهد سلطه او را بر کل پهناى زمین، اعم از دریا و صحرا مشخص کند چرا که هر یک از انواع موجودات بر قسمتى از محدوده زمین سلطه دارند، تنها انسان است که بر کل این کره خاکى حکومت مى کند، بر دریا، صحرا، و فراز هوا.

گرامیداشت انسان از سوى خداوند
در اینکه خداوند انسان را به چه چیز گرامى داشته که در آیه فوق به طور سربسته مى گوید ما انسان را گرامى داشتیم، در میان مفسران گفتگو است، بعضى به خاطر اعطاى قوه عقل و نطق و استعدادهاى مختلف و آزادى اراده مى دانند. بعضى اندام موزون و قامت راست. بعضى موهبت انگشتان که انسان با آن بسیار کارهاى ظریف و دقیق را مى تواند انجام دهد و همچنین قدرت بر نوشتن دارد. بعضى به اینکه انسان تقریبا تنها موجودى است که مى تواند غذاى خود را با دست بخورد. بعضى به خاطر سلطه او بر تمام موجودات روى زمین. و بعضى به خاطر شناخت خدا و قدرت بر اطاعت فرمان او مى دانند. ولى روشن است که این مواهب در انسان جمع است، و هیچگونه تضادى با هم ندارند، بنابراین گرامیداشت خدا نسبت به این مخلوق بزرگ با همه این مواهب و غیر این مواهب است. خلاصه اینکه انسان امتیازات فراوانى بر مخلوقات دیگر دارد که هر یک از دیگرى جالبتر و والاتر است. و روح انسان علاوه بر امتیازات جسمى مجموعه اى است از استعدادهاى عالى و توانائى بسیار براى پیمودن مسیر تکامل به طور نامحدود.

تفاوت کرمنا و فضلنا
در اینکه میان این دو چه تفاوتى است نظرات گوناگونى اظهار شده است. بعضى گفته اند کرمنا اشاره به مواهبى است که خدا ذاتا به انسان داده است، و فضلنا اشاره به فضائلى است که انسان به توفیق الهى، اکتساب مى کند. این احتمال نیز بسیار نزدیک به نظر مى رسد که جمله کرمنا به جنبه هاى مادى اشاره مى کند و فضلنا به مواهب معنوى، زیرا کلمه فضلنا غالبا در قرآن به همین معنى آمده است. قرآن گاهی می ‏گوید که اصلا این آسمان آیه است، زمین‏ آیه است، یعنی این مجموع دستگاه را به منزله یک آیه تلقی می‏ کند، ولی‏ گاهی می ‏گوید در این آسمان آیات است، می ‏خواهد بگوید این جنبه‏هایی دارد، معناهایی دارد، از جنبه‏ های مختلف می‏ شود پی برد. در این آیه «ان فی السموات و الارض لایات للمؤمنین؛ همانا در آسمان و زمین آیاتی است برای مومنین.» (جاثیه/ 4) یک نگاه‏ جمعی کلی به همه عالم کرده است، ولی بعد به طور خصوصی بعضی موضوعات را که مهمتر بوده ذکر کرده است و کلمه ‏ای بالاتر از کلمه "مؤمنین" یعنی‏ درجه کاملی از ایمان را هم برایش ذکر فرموده: «و فی خلقکم و ما یبث من دابة آیات لقوم یوقنون؛ در خلقت شما انسانها و در آنچه که‏ خدا می ‏پراکند یعنی متفرق و پخش می‏ کند و به حرکت وا می ‏دارد از جنبنده ‏ها آیه‏ هایی برای اهل یقین است.» (جاثیه/ 5)
در اینجا انسان مطرح است بالخصوص و سایر جنبنده‏ ها، یعنی از میان همه مخلوقات عجالتا جنبنده ‏ها انتخاب شده‏ است و از جنبنده ‏ها انسان به طور خصوصی انتخاب شده است. این برای آن‏ است که انسان یک آیه مخصوص و خیلی عجیب و پر معنایی است. مسلم آیه بودن گیاهها از آیه‏ بودن جمادها بیشتر است چون وجود کاملتری است، آیه بودن حیوانها از آیه‏ بودن گیاهها بیشتر است و آیه بودن انسان از آیه بودن هر موجود دیگری‏ بیشتر است و مضاعف است.
این است که در قرآن کریم راجع به آیه بودن‏ خود انسان یک عنایت خاصی هست، یعنی حساب این (موجود) را جدا می‏ کند، مثل اینکه در سوره "و الذاریات" می‏ فرماید: «و فی الارض ایات‏ للموقنین؛ در زمین آیه ‏هایی هست برای اهل یقین.» (ذاریات/ 20) انسان هم جزو موجوداتی است که در زمین هستند، ولی او را یک امر جداگانه ذکر می‏ کند: «و فی انفسکم افلا تبصرون؛ و در خود شما، نمی بینید؟» (ذاریات/ 21) این‏ در خود شما حسابش جداگانه است، با کلمه «افلا تبصرون» هم‏ ذکر شده: و در خود شما، آیا نمی بینید؟ یا در آیه سوره فصلت: «سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق؛ به زودى نشانه‏ هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى ‏دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟!» (فصلت/ 53) همه چیز را به نام "آفاق" نام برده است ولی برای انسان یک حساب‏ جدا باز کرده، با اینکه انسان هم به یک اعتبار جزو موجودات آفاقی است. این برای این است که آیه بودن انسان از هر موجود دیگری بیشتر است. قرآن درباره انسان می ‏فرماید: «و نفخت فیه من روحی؛ این‏ مظهری از روح الهی است.» (ص/ 72) چیزی در انسان هست که در غیر انسان وجود ندارد. این خودش یک منطقی است در قرآن که «و فی انفسکم». بزرگترین‏ آیتهای الهی در جان و روح آدمی است، یا بگوییم بزرگترین آئینه‏ های الهی‏ خود انسان است.
 

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 12 صفحه 204-196

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6 صفحه 95

مرتضی مطهری- انسان در قرآن- صفحه 13-7

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 5 صفحه 165-166

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد