استدلال منطقی و عقلی در تعلیم و ارشاد تعالیم اسلامی

فارسی 3617 نمایش |

در این که بحث و کنجکاوی از علل و اسباب حوادث و بیان استدلالی نظریات قابل تردید و شک، یکی از شؤون غریزی و خواص فطری انسان است، تردید نمی توان کرد. انسان (از هر راه که باشد) چیزهایی را درک می کند و اضطرارا به طور جبر می پذیرد و نمی تواند آنها را نادیده انگارد و درک می کند که ادراک هر چیز که علل و اسبابی دارد، منوط به ادراک علل و اسباب او است. از این رو، هر وقت به فکر درک چیزی می افتد، اول به بحث و کنجکاوی از علل و اسباب وی مبادرت می ورزد تا از راه درک آنها، درک آن چیز را نتیجه بگیرد.
انسان با نهاد خدادادی خود، واقع بین است و تا زنده است، لحظه ای از حصار فکر بیرون نمی افتد و هرچه دستگیرش می شود، همان فکر است، ولی در عین حال، هرگز فکر را نخواسته پیوسته از فکر را می خواهد و هیچ گاه به فکر (به اصطلاح خودمان) موضوعیت نداده و آن را مستقل نمی گیرد و دائما در پی واقعیت خارجی مستقل از فکر است. مانند کسی که به صورت خود در آئینه نگاه می کند؛ وی با این که می داند آئینه تصرفاتی در صورت می کند (مانند معکوس نمودن و بزرگتر یا کوچکتر از واقع نشان دادن) باز سر و کارش با صورت خویش است، نه صورت موهومی که در شکم آئینه قرار گرفته است.
به هر حال، انسان فطرتا و غریزتا واقع بین است، حتی اشخاصی که از راه بحث یا به واسطه عوامل دیگری، از این اعتقاد منحرف شده، مسلک سوفسطائیان یا شکاکان را اختیار کرده اند، وقتی که مجموع افکار خود را در یک جمله جمع آوری کرده و می گویند: «در همه چیز شک داریم» یا «در بیرون از خود، تردید داریم» یا «جز فکر و اندیشه های خود چیزی نداریم»، وقتی که در سخنشان دقیق می شویم، می بینیم این جمله ها را به عنوان یک خبر علمی و قطعی به ما می رسانند و به مقصد واقع بینی مطرح می کنند، علاوه بر این که در زندگی روزانه، مانند خود ما، با افکار خویش، معامله واقع نمایی می کنند؛ در جایی که با منافع خارجی شان برخورد می کند، به سوی آن می شتابند و در جایی که با مضار مواجه می شوند، از آن اجتناب می ورزند و هرگز با این موارد، معامله افکار ذهنی خالی از واقعیت نمی کنند و در نتیجه عملا واقع بینی خود را تصدیق می نمایند.
حتی صاحبان مکتب "اصالة العمل" که ارزش واقع نمایی را از افکار سلب کرده و تنها به ارزش عملی آنها قایلند، وقتی که خلاصه نظر خود را به ما اطلاع داده و می گویند: «افکار ارزش عملی دارند» خود این فکر را با ارزش واقعی به ما تلقین می کنند؛ زیرا پر روشن است که اینان می خواهند ما معتقد شویم که واقعا افکار، ارزش عملی دارند و اگر چنانچه ارزش عملی این فکر منظورشان بود، جزء لاادریون و شکاک ها قرار می گرفتند و در این صورت، باز از راه دیگر مانند شکاکان، ارزش واقعی افکار را قولا و فعلا تصدیق می نمودند. پس در هر حال، انسان از واقع بینی گریزی ندارد.
البته نباید اشتباه کرده، از مسأله واقع بینی انسان، این نتیجه را گرفت که هرگونه فکری که به ذهن انسان مرور کند، مطابق واقع می باشد و خطایی در بین نیست و نه این که هرگونه فکر صوابی (حتی از محسوسات) پیش انسان هست، صد در صد مطابق واقع می باشد و بدون این که از جهاز ادراک انسان، تصرفی در وی به عمل آید، عین معلوم خارجی است، بلکه منظور این است که راه میان انسان و جهان خارج به کلی مسدود نیست و فی الجمله واقعیت خارج به ذهن انسان، راه بازی دارد.
این دو مسأله، یعنی مسأله واقع بین بودن انسان و مسأله شعور استدلالی انسان به حسب فطرت و آفرینش، توجه اسلام را که روی اساس آفرینش وضع شده، به خود جلب نموده و در نتیجه چنان که تعلیمات خود را از راه وحی مجرد (راه ارشاد مولوی) بیان نموده، در این مقصد، راه استدلال آزاد را نیز پیموده و پیروان خود را به اتخاذ این طریقه ترغیب نموده و اکیدا توصیه کرده است.
در میان ششهزار و ششصد و اندی آیات کریمه قرآن، آیات زیادی می توان یافت که معارف اعتقادی و عملی اسلام را با سبک استدلال و سلیقه احتجاج عقلی، بیان می نماید. این آیات، مقاصد خود را با دلایل و حجت های کافی، به غریزه واقع بینی و درک استدلالی انسان عرضه می دارد.
هیچ یک از این آیات نمی گوید که مقصد مرا بی چون و چرا بپذیرید و پس از آن به عنوان تفنن یا هدف دیگری به استدلال بپردازید، بلکه می گوید: آزادانه به عقل سلیم خود مراجعه کنید، اگر چنانچه این سخن را به همراه دلایل و شواهدی که ذکر می کنیم، تصدیق نموده و بپذیرید و این همان طرز تفکر فلسفی و استدلال آزاد است.
همچنین در خلال آیات شریفه قرآنی، آیات بسیاری به چشم می خورد که جهل و نادانی و خمود و جمود را مذمت و علم و فهم را مدح می نماید و انسان را به تعقل و تفکر و تدبر و اعتبار و بحث و کنجکاوی در هر گوشه و کنار جهان آفرینش و معرفت آفاق و انفس، امر می کند. (این آیات به اندازه ای زیاد و روشن هستند که به نقل آنها نیازی نمی بینیم) و حتی در مورد عده ای از احکام عملی که امر آنها را به طریق "مولویت" صادر می کنند، امثال این جمله «ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون؛ این برایتان بهتر است اگر بدانید.» (توبه/ 41) پیدا می شود و چنین جمله ای، به انضمام آیات دیگری که امر به تعقل و تفکر و تدبر می فرماید، می رساند که بر هر مسلمانی لازم است که از راه تعقل، مصالح و مفاسد کلیات احکام را درک کند، اگرچه جزئیات و خصوصیات آنها بیرون از حوصله ادراک او است.
در سنت نبوی و بیانات اهل بیت کرام او (ع) صدها روایت در همین معنی که ذکر شد، می توان یافت.

نتایج مستقیم و غیر مستقیم اعتبار طریق تعقل در اسلام
نتیجه ای که از این رویه، عاید تعلیمات عالیه اسلام می شود این است که:
1- تعلیمات اسلامی که در سر راه تعقل و استدلال منطقی آزاد قرار گرفته، نسبت به انسان، با غریزه تفکر فلسفی و تعقل استدلالی که دارد، قابل هضم است.
2- طریقه تعقل، غیر از راه وحی مجرد، پشتوانه دیگری است که تعلیمات اسلامی را برای همیشه و نسبت به همه کس، زنده نگه می دارد و مقاصد این آیین پاک، از دریچه چشم استدلال، پیوسته، تر و تازه است. با باز بودن این راه، بعد از انقطاع وحی و بسته شدن باب نبوت، دیگر تعلیمات دینی هرگز قیافه ابهام و اجمال به خود نمی گیرد و در صف یادگارهای تاریخی و آثار باستانی در موزه ها ذخیره نمی شود.
3- برای این که به نتایج پر اهمیت این روش روشن اسلام، بهتر واقف شده و پی ببریم، باید پی جویی و کنجکاوی بیشتری در اطراف تعلیمات اسلامی انجام دهیم و مخصوصا دو مسأله "لاهوت" و "معادشناسی" اسلام با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- شیعه- صفحه 194-190

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد