کلام روایات اسلامی درباره لزوم یقین در مکاشفات روحانی
فارسی 1845 نمایش |تعبیراتی در روایات وارد شده که روشن می سازد هر قدر ایمان و یقین انسان بالا رود، و حجابهائی که بر اثر گناهان و روحیات و صفات زشت، اطراف دل را می گیرد کنار زده شود، حقائق بیشتری از جهان هستی برای انسان مکشوف می گردد. قلب و روح آدمی همچون آینه ای است که گاه بر اثر غبار معصیت و زنگار اخلاق سوء، هیچ حقیقتی را منعکس نمی کند، ولی هنگامی که با آب توبه این گرد و غبار شسته شد، و زنگارها به وسیله تهذیب نفس زدوده گشت و دل صیقل یافت، حقیقت در آن پرتو افکن می شود، و صاحب آن محرم اسرار الهی می گردد، و پیامهائی را که گوش نامحران از شنیدن آن محروم است می شنود. احادیث زیر می تواند گواهی بر این معنی باشد:
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) می خوانیم: "لولا أن الشیاطین یحومون الی قلوب بنی آدم لنظر الی الملکوت"، «اگر شیاطین دلهای فرزندان آدم را احاطه نکنند می توانند به جهان ملکوت نظر افکنند».
2- در خبر دیگری از همان حضرت (ص) آمده است: "لیس العلم بکثره التعلم، و إنما العلم نور یقذفه الله فی قلب من یحب ، فینفتح له، و یشاهد الغیب، وینشرح صدره فیتحمل البلا، قیل یا رسول الله و هل لذالک من علامه؟ قال (ع) الجافی عن دار الغرور، والأنابه الی دار الخلود، و الاستعداد للموت قبل نزوله"، «علم (حقیقی) به کثرت تعلم نیست، بلکه نوری است که خداوند در قلب کسانی که دوست دارد می افکند، و به دنبال آن درهای قلب گشوده می شود، و غیب را می بیند، سینه او گشاده می گردد، و در برابر بلا و آزمون الهی مقاوم می شود، کسی گفت: ای رسول خدا! این نشانه دارد؟ فرمود: نشانه اش بی اعتنائی به دنیا، و توجه به آخرت، و آمادگی برای مردن ( با اعمال صالح) قبل از نزول آن است».
3- در نهج البلاغه در توصیف کسانی که حجت خدا بر مردم در زمینند چنین آمده است: "هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین، و استلانوا مااستعوره المترفون، و انسو بما استوحش منه الجاهلون ، وصحبوا الدنیا بابدان أرواحها معلقه بالمحل الاعلی ، اولئک خلفاء الله فی أرضه و الدعاه الی دینه"، «علم و دانش با حقیقت بینائی به آنها روی آورد، و روح یقین را لمس کرده اند، و آنچه را دنیا پرستان هوسباز مشکل می شمرند بر آنها آسان است، آنها به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفته اند، و در دنیا با بدنهائی زندگی می کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوند دارد، آنها خلفای الهی در زمینند و دعوت کنندگان به سوی دین خدا».
4- در حدیث دیگری در نهج البلاغه در داستان معروف «ذعلب یمانی» آن مرد سخنور و هوشیار از یاران علی (ع) آمده است که روزی از آن حضرت این سوال عجیب را کرد: "هل رایت ربک یا امیر المومنین"؟، «آیا هرگز پروردگارت را دیده ای ای امیر مومنان»؟! امام فرمود: "أفا عبد مالا أری"، «آیا پرستش کنم چیزی را که نمی بینم»؟ عرض کرد: "و کیف تراه"، «چگونه او را می بینی»؟! امام فرمود: "لا تدرکه العیون بمشاهده العیان، ولکن تدریکه القلوب بحقائق الایمان"، «چشمهای ظاهر با مشاهده حسی او را درک نمی کنند، ولکن دلها با حقایق ایمان او را درک می کنند» (و می بینند) سپس افزود: "قریب من الاشیاء غیر ملابس بعید منها غیر مباین"، «به همه چیز نزدیک است اما نه آنگونه که به آنها چسبیده باشد، و از همه چیز دور است اما نه آنچنان که از آنها بیگانه باشد» .روشن است منظور امام (ع) پی بردن به وجود پاک خداوند از روی دلائل عقلی نیست، چرا که این مقام برای همه خدا پرستان حاصل است، حتی آن پیرزن با استدلال معروفش که از چرخ نخ ریسی برای اثبات وجود خدا از چرخ عظیم آسمانها نیز همین راه را پیمود. پس منظور درک و دیدی است ما فوق آن و شهودی است از درون ، آنچنان روشن که گوئی با چشم او را می بیند( دقت کنید).
5- در حدیث معروف دیگری از امام امیرمومنان (ع) آمده است که فرمود: "لو کشف الغطائ لما ازددت یقینا"، «اگر پرده ها کنار رود ایمان من افزود نخواهد شد»! یعنی همه حقایق را هم اکنون از پشت پرده غیب با شهود درونی می بینم، و چشم بصیرتم پرده ها را می شکافد و به پشت پرده های غیب نفوذ می کند.
6- امام علی بن الحسین (ع) می فرماید: "الاإن للعبد أربع اعین: عینان یبصر بهما أمردینه و دنیاه، و عینان یبصر بهما امر آخرته ، فاذا اراد الله بعبد خیرا فتح له العینین اللتین فی قلبه، فابصر بهما الغیب وامر آخرته"، «بدانید برای هر بنده ای چهار چشم است: دو چشم که با آن کار دین و دنیا را می نگرد، و دو چشم که با آن کار آخرتش را می بیند، هنگامی که خداوند بخواهد به بنده ای نیکی کند دو چشم درون قلب او را می گشاید تا با آن غیب و امر آخرت را ببیند». شبیه همین معنی در روایت دیگری درباره شیعیان حقیقی وارد شده است.
7- در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که پیامبر(ص) با یکی از یارانش به نام حارثه روبرو شد فرمود: حالت چطور است ای حارثه! عرض کرد: "یارسول الله مومن حقا"، «ای رسول خدا من به راستی مومنم»! فرمود: "لکل شیی حقیقه و ما حقیقه قولک؟"، «هرچیزی واقعیت و نشانه ای دارد، واقعیت و نشانه این سخن تو چیست»؟عرض کرد: «نشانه اش این است که من نسبت به دنیا بی اعتنا هستم، شب بیدار می مانم ( و عبادت می کنم) و در گرمای سخت تشنه ام ( و روزه می گیرم) گوئی می بینم عرش پروردگارم برای حساب، آماده است، و گوئی اهل بهشت را می بینم که در بهشت با یکدیگر ملاقات می کنند، و گوئی صدا و ناله فریاد اهل دوزخ را در دوزخ می شنوم». رسول خدا (ص) فرمود: "عبد نور الله قلبه، ابصرت فاثبت"، «این بنده ای است که خداوند قلبش را نورانی ساخته، حقیقت را دیده ای ثابت قدم باش»! عرض کرد: "یا رسول الله ادع الله لی ان یرزقنی الشهاده معک"، «ای رسول خدا از خدا برای من بخواه که در طریق یاری تو شهید شوم». فرمود: "اللهم ارزق حارثه الشهاده"، «خداوندا شهادت را روزی حارثه کن». سپس چند روزی بیشتر نگذشت که پیامبر (ص) گروهی را به یکی از جنگها فرستاد که «حارثه» در میان آنها بود، و پیکار کرد و 9 یا 8 نفر از دشمنان را کشت و سپس شهید شد.
8- درحدیثی از پیامبر اکرم (ص) در کتب اهل سنت آمده است: "لولا تکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسیمعتم ما اسمع"، «اگر زیاده روی در سخنان شما و آزادی دلهایتان در برابر فساد نبوده، آنچه را من می بینم مشاهده می کردید، و آنچه را من می شنوم شما هم می شنیدید».
این احادیث و احادیث دیگری از این قبیل ، رابطه مکاشفات روحانی را با ایمان و یقین روشن می سازد، و نشان می دهد با تکامل معنوی انسان امکان دارد این درک و دید برای او حاصل شود، درک و دیدی که اطلاع زیادی از آن نداریم همین اندازه می دانیم هست.
منـابـع
آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- از صفحه 273 تا278
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها