اوضاع اجتماعی ایران، پیش از اسلام

فارسی 1255 نمایش |

 آنروز که اسلام آمد، سرتا سر ایران، عرصه کارزار عقاید گوناگون و  روحانیتهای متضاد بود. تباهی همه سو جای کرده بود و قدرت، تباهیها آفریده بود. موبدان و هیربدان نیز در اواخر این عهد به فساد گراییده بودند. کتاب پهلوی «مینوگ خرد» که به حکم قراین در اواخر دوره ساسانی تألیف شده است، یک جا که عیب روحانیان زرتشتی را برمی شمارد می گوید: عیب روحانیان ریاورزی و آزمندی و فراموشکاری و تن آسانی و خرده بینی و بدگرایی است... از قراین برمی آید که در دوره ساسانی، در آیین زرتشت نیز خلاف و اختلاف بسیار بوده است... در قلمرو پهناور حکومت ساسانی، آیین زرتشت با ادیان و مذاهب گوناگون روبرو بود. آیین عیسی و مذاهب کلدانیان و صابئان از جانب غرب با آن در جدال بود. در مشرق آیین بودا و دین دشمنان آن را تهدید می کرد. فلسفة یونان نیز، خاصه از عهد انوشیروان، بعضی اندیشه ها و خاطرها را نگران خویش می داشت... آیین مانی، که در واقع معجونی از عقاید و مذاهب متداول آن عصر بود، نزد مغان بدعتی بزرگ تلقی شد. و چنانکه در تاریخها آورده اند، موبدان برای برانداختن آن جهد بسیار کردند. او را محاکمه کردند و نابود نمودند و پیروانش را نیز سخت عقوبت دادند..... تعصبی که مغان در قتل و طرد مانویان به خرج دادند، باب زندقه را فراز نکرد. چندی برنیامد که مزدک ظهور کرد و سخنانی تازه تر آورد. این مزدک. چنانکه از اخبار برمی آید خود از موبدان بود، و  آیین تازه ای هم که آورد تأویلی از آراء زرتشت به شمار می آمد... موبدان و روحانیان زرتشتی. آیین زروان را نیز، مانند عقاید مانی، نوعی رفض و بدعت می شمرده اند و با آن مخالفت می ورزیده اند...

تا پیش از ظهور اسلام، حکومت ساسانی و بندهای استوار و استخوانسای طبقاتی، کجا روا می دید که یک تن از مردم عادی دست به کتاب زند، و فرزند یک روستایی یا  شهری غیر داخل در طبقه ویژه، راهی مکتب و مدرسه گردد. باید گفت، مکتب و مدرسه ای هم، به آن صورت که در دوران اسلامی تصور می کنیم، وجود نداشت. مشتی آموزش بسته بومی ویژه بود. آنهم در میان موبدان و هیربدان و امیران و امیرزادگان، که به وسیله چند معلم سرخانه، تعلیم داده می شد، و اندکی علم طلب و نجوم، برای تأمین سلامتی شاهان و آینده بینی برای کارهای آنان. اما اینکه در هر محله ای و کوبی و برزنی، چند مسجد ساخته شود، و در هر مسجدی، چند مدرس درس دهند و چند محدث حدیث گویند و چند خطیب آداب و معارف بیاموزند. بجز دیگر مدرسه ها و مکتبها، اینها همه ره آورد اسلام بود و فرهنگ و تربیت اسلامی، وگرنه پیش از اسلام در اوستای جدید، جامعه ایرانی را به سه طبقه تقسیم کرده اند. یکی روحانیان ( آثرون –athravan ). دیگر جنگیان (رث ایشتر Rathaeshtar )، دیگر کشاورزان (واستریو فشوینت Vastryo Fshuyant )..... چون نوبت به ساسانیان رسید، تشکیلات جدید در جامعه پیدا شد، که آن نیز مبتنی بر چهار طبقه بود. تفاوت این شد که طبقه سوم را دبیران قرار دادند و کشاورزان و صنعتگران را در رتبة چهارم گذاشتند....

جامعه ایرانی بر دو رکن قائم بود: مالکیت و خون، بنابر نامه تنسر حدودی بسیار محکم نجبا و اشراف را از عوام الناس جدا می کرد. امتیاز آنان، به لباس و مرکب و سرای و بستان و زن و خدمتگار بود.... در شاهنامه فردوسی. از خسروانی کلاه و زرینه کفش بسیار سخن رفته است که مایه امتیاز اشراف بزرگ بوده است. بعلاوه، طبقات از حیث مراتب اجتماعی درجاتی داشتند. هرکس را در جامعه درجه و مقامی ثابت بود. و از قواعد محکم سیاست ساسانیان یکی این را باید شمرد که هیچ کس نباید خواهان درجه ای باشد فوق آنچه به مقتضای  نسب به او تعلق می گیرد...

قوانین مملکت حافظ پاکی خون خاندانها و حفظ اموال غیر منقول آنان بود... نام خانواده های بزرگ را در دفاتر و دواوین ثبت می کردند. دولت حفظ آن را عهده دار بود، و عامه را از خریدن اموال  اشراف منع می کرد.

در میان طبقات عامه، تفاوتهای بارزی بود. هریک از افراد مقامی ثابت داشت و کسی نمی توانست به حرفه ای مشغول شود مگر آنچه از جانب خدا برای آن آفریده شده بود.. پادشاهان ایران، هیچ کاری را از کارهای دیوانی به مردم پست نژاد نمی سپردند... بطور کلی بالا رفتن از طبقه ای به طبقه دیگر مجاز نبود، ولی گاه استثنا واقع می شد، و آن وقتی بود که یکی از آحاد رعیت اهلیت و هنر خاصی نشان می داد، در این صورت بنا بر «نامه تنسر» آن را بر شهنشاه عرض کنند. بعد تجربت موبدان و هرابذه و طول مشاهدات، تا اگر مستحق دانند به غیر طایفه الحاق فرمایند... 

درباره ممنوعیت تحصیل و قدغن بودن طلب علم و درس خواندن، در ایران پیش از اسلام بهترین شاهد واقعه ای است دردناک که حکیم ابوالقاسم فردوسی، در «شاهنامه» نقل کرده است.

خسرو انوشیروان (خسرو اول ساسانی، 531-579 م)، در یکی از جنگهای خود با رومیان دچار کمبود هزینه می شود، و وضع مالی و خزانه دولت برای تجهیز سپاه کفایت نمی کند. موبد نزد خسرو می آید و او را از کمبود هزینه آگاه می کند. خسرو دژم چهر و غمگین می شود و بوزرجمهر (بزرگمهر)  را می خواهد. بدو می گوید هم اکنون ساربانان را بخواه و شتران بختی ( قوی هیکل دوکوهانه سرخ رنگ) را به راه انداز تا برود و صد گنج از مازندران بیاورند. بوزرجمهر می گوید: از اینجا تا مازنداران راهی بسیار است و سپاه اکنون تهیدست و بی خواربار است. خوب است در این شهرهای نزدیک کسانی مایه دار، از میان بازرگانان و مالکان بجوییم و از آنان وام خواهیم. خسرو رای مرد دانا بوزرجمهر را می پسندد. بوزرجمهر، مردی خردمند و خوب چهر می جوید و می گوید: با شتاب برو کسی از نامداران که به ما وام دهد بیاب و بگو که خواسته و مال او را از گنج دولتی پس خواهیم داد. فرستاده می آید و مردم را گرد می آورد و وامی را که خواسته اند یاد می کند. در این میان کفشگری موزه فروش، گوش تیز می کند و به سخنان مأمور نیک گوش می دهد، و چون چگونگی را در می یابد و آرزوی دیرینه خویش را – آرزوی هر انسان با شعور را  نزدیک به شدن می پندارد، از مبلغ مورد نیاز می پرسد، به او پاسخ می دهند، او می پذیرد که آن هزینه را بپردازد. آنگاه قپان و سنگ می اورد و آن «چهل هزار درم» را می کشد و می دهد. سپس تقاضا می کند که در برابر این مبلغ، بوزرجمهر نزد خسرو پایمردی و شفاعت کند، تا خسرو روا داند و اجازه دهد که فرزند او به طلب علم رود و درس بخواند. فرستاده، گزاردن این خواهش را می پذیرد و به هنگام بازگشت، چون آن هزینه سنگین را نزد بوزرجمهر می برد، خواهش پردازنده را نیز یاد می کند. بوزرجمهر به خسرو می گوید خسرو برمی آشوبد و به حکیم می گوید: دیو چشم خرد تو را کور کرده است. برو آن شتران را بازگردان و آن وام را باز ران. «مبادا کزو سیم خواهیم و در».

آری، در چنین شرایط سختی و نیاز مبرمی، آن وام را ( به جرم اینکه پردازنده که از طبقات پایین است و صنعتگر، نه دبیرزاده و موبد زاده و نه از خاندانهای بزرگ، اجازه درس خواندن برای فرزند خود خواسته است) باز می گردانند، و دوباره به اندیشه وامخواهی از دیگران می افتند (درم خواه وز موزه داران مخواه). و بدینگونه دل مردی را که آرزو داشت فرزندش درس بخواند، پردرد و غم می کند، و مرد کفشگر با آن همت و فداکاری، و لابه و التماس، آرزوی درس خواندن فرزند خویش به خاک می برد.  

منـابـع

محمدرضا حکیمی- دانش مسلمین– از صفحه 35 تا 39

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها