لزوم تفکر در شناسایی آخرت
فارسی 1107 نمایش |همین که آدمی در این جهان به خود آمد و خود را دید که دارای عقل و شعوری است و به اقتضای همان عقل و شعورش نیک و بدی را می فهمد و سود و زیانی می شناسد و هم در جبلت و فطرت خود طوری است که از هر چه زیان آور است می گریزد و هرچه سود بخش است می گراید، از طرفی هم به گوشش خورد که سخن از ادیان و مذاهب به میان است، جوامع و امت های بسیاری تحت تأثیر مکتب های خاصی به نام شرایع آسمانی واقع شده اند که عقاید و افکار ویژه ای به جهان عرضه می دارند و هم اجمالا پی برد که بوجود آورندگان و پاسداران این مکتب ها هم مردانی بزرگ و رجالی ممتاز از خردمندان و حکمای بشری (حداقل در نظر گروندگان به آن مکاتب) بوده اند و می باشند و آن بزرگان که عقل و درایت و حکمتشان (صرف نظر از مقام نبوتشان) مورد تصدیق جامعه های مختلف انسان هاست، همه بالاتفاق این ندا را در عالم سر داده و این بانگ را به گوش جهانیان رسانده اند که: به هوش باشید ای خردمندان که جهان هستی به همین مرحله ای از زندگی که نامش «دنیا» و تا حد مرگ و انحلال ترکیب «بدن» نمایشگر حیات انسان است، پایان نمی یابد و انجام نمی پذیرد. در پی این مرحله، مرحله های دیگری در پیش است و پس از این حیات موقت، در عالم دیگر حیات همیشگی و زندگی جاودانه ای در کار است که سعادت و شقاوت شما انسان ها در آن جهان، محصول اعمال و افکار نیک و بد شما در این جهان خواهد بود. اینجا محل کشت و آنجا درو! اینک کاملا بیدار و هشیار اعمال این جایی خود باشید تا آنجا به شقاء دائم مبتلا نگردید. آری، انسان که اجمالا به این معنی پی برد و این ندا به گوشش رسید به طور قطع از نظر عقل دوراندیش و فطرت حاکم به «وجوب دفع ضرر» که در نهادش هست (هر چند آن ضرر در حد احتمال باشد و مخصوصا که آن ضرر محتمل، فوق العاده بزرگ و خطیر باشد) ترسی از شنیدن این ندا براساس منطق عقل و خرد در دلش پیدا می شود و طبعا خود را موظف به تحقیق و تفکر در شناسایی امر «آخرت» که از مسلمات در مکتب پیامبران است می داند تا راه تخلصی از آن زیان عظیم (گرچه زیان احتمالی باشد) به روی عقل و فطرت و وجدان خود بگشاید، زیرا در این حقیقت تردیدی نیست که انسان از نظر مادی در دنیا درست همانند گیاهی است که بر اثر ریزش باران بهار از زمین می روید؛ در ابتدای امر سبز و خرم است و شادابی و بالندگی جالب و گیرا دارد، ولی چندی نمی گذرد که رو به زردی نهاده و خشک می شود و تندباد فصل خزان، پیکرش را درهم شکسته و ریز ریزش می نماید و سپس ذرات از هم پاشیده اش را در فضا پراکنده می سازد. این، یک سرنوشت مسلم و قطعی است که انسان، چه بخواهد و چه نخواهد، بپسندد یا نپسندد، درباره اش بیندیشد یا عمدا خود را به بی عاری زده و اصلا نیندیشد، به هرحال، این سرنوشت قطعی و مسلم، روی جریان طبیعی عالم در سر راه انسان قرار گرفته و حتما بر سرش خواهد تاخت. حال، اگر راستی بناست که انسان در نظریه ها و داوری های خود درباره ی حیات و تطورات حیاتش براساس واقع بینی و حقیقت شناسی فکری کرده و سخنی بگوید، نه روی خیالبافی های شاعرانه و عبارت پردازی های پوچ و بی مغز و خالی از حقیقت و هم اگر جدا نیل به سعادت در سایه ی درک واقعیت های هستی و سپس منطبق ساختن اعمال و برنامه های زندگی با آن واقعیت ها است، نه سرگرم کردن خود با تصورات واهی و آرزوهای سست و بی پایه و دور از منطق عقل وعلم، اگر راستی مطلب این است، پس انسان چاره ای ندارد جز اینکه دائما باید این حقیقت غیر قابل انکار (رو به فنا رفتن زندگی دنیوی اش) را نصب العین خود قرار داده و درباره ی آن پیوسته بیندیشد که: آیا من همین بدنم یا حقیقت دیگری غیر این بدن می باشم و اگر روزی پیکر من بر وفق جریان طبیعی عالم، بسان همان گیاه ها و گل های چمن، رو به زردی و خشکی رفت و تندباد حوادث آن را درهم شکست و هر ذره ای از ذراتش در این فضا به جایی رفت، آیا من در آن موقع باقی هستم یا با فنای بدن نابود خواهم گشت و اگر باقی هستم در کجا هستم و چه وضعی و چه حالی دارم، با چه کسانی و با چه جریاناتی مواجه خواهم بود و با من چه خواهد شد و الان از چه راهی باید بروم و چه کاری باید انجام بدهم تا این نگرانی نسبت به آینده ی حیات از چهره ی جانم برطرف گردد و آرامش و اطمینان خاطر در وجود من پدید آید؟
آری، انسان سلیم العقل و منور الفکر، آن انسانی است که با اهتمامی شدید، سر به گریبان فکر و تأمل فرو برده و جدا در پرتو نور عقل و خرد در عقاید و افکاری که بزرگان جهان در این باب عرضه کرده اند بیندیشند تا راهی به سوی آینده ی خویش به روی خود گشوده و از جریانات بعد از مرگ خود خبری گیرد.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 458 تا 460
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها