تفسیر آیاتی از سوره هود (ع) درباره گناه قوم حضرت شعیب(ع)

فارسی 1885 نمایش |

خداوند متعال در آیات 85-84 سوره مبارکه هود می فرماید:

«والی مدین أخاهم شعیبا قال یقوم اعبدوا الله  مالکم  من اله غیره ولا تنقصو المکیال والمیزان انی ارئکم بخیر وانی اخاف علیکم  عذاب یوم محیط»

«ویقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولا تبخسوا الناس اشیاء هم ولا تعثوا فی الارض مفسدین»

«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم. او گفت: ای قوم من! «الله» را پرستش کنید که جز او معبودی برای شما نیست! در پیمانه و وزن، ایجاد نقصان ننمائید ]کم فروشی نکنید![ من نظر خیرخواهی به شما دارم و من از عذاب روز فراگیر بر شما می ترسم».
و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت وفا کنید و اشیاء] و متاع[ مردم را  ناقص و کم ارزش نشان ندهید و در زمین فساد نکنید».

حضرت شعیب(ع) هادی قوم مدین

ششمین نفر از انبیا علیهم السلام که قسمتی از داستانشان در سوره ی هود آمده، حضرت شعیب علیه السلام است که هم زمان با حضرت موسای کلیم علیه السلام بوده. حضرت شعیب علیه السلام  از انبیای اولوالعزم و صاحب کتاب و شریعت نیست بلکه تابع شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است. اما حضرت موسی علیه السلام از انبیای اولوالعزم است و قبل از اینکه مبعوث به رسالت شود، در مصر از طرف فرعونیان احساس ناامنی کرد و به فرموده ی قرآن: «فخرج منها خائفا یترقب» (قصص/21«با حالت خوف و نگرانی ]از مصر[ بیرون آمد» و به سمت مدین (محل اقامت حضرت شعیب علیه السلام) رفت. آنجا با دختر حضرت شعیب علیه السلام ازدواج کرد و ده سال هم در خدمت آن حضرت به نگهبانی از گوسفندن وی پرداخت. حضرت شعیب علیه السلام مبعوث به ارشاد و هدایت قوم خود یعنی اهل مدین شد. اهل مدین مردم بت پرست بودند که علاوه بر بت پرستی، گناه بزرگی هم در میانشان شایع بود و آن گناه تطفیف و غش و خیانت در معاملات بود. آیاتی که بعد می خوانیم آنها را (مفسد فی الارض)، افسادگران جامعه معرفی کرده و نشان می دهد که خیانت در معاملات و عدم رعایت حقوق دیگران و به اصطلاح امروز فساد اقتصادی یک فساد کلی در جامعه به وجود می آورد و اساس عدل اجتماعی را درهم می ریزد و سرانجام، آن جامعه محکوم به عذاب می گردند!! اینک می فرماید: «والی مدین أخاهم شعیبا»، «ما به سوی اهل مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم».

بت پرستی در زندگی کنونی ما

خداوند حکیم، از انبیا علیهم السلام تعبیر به «برادر قومشان» می کند، یعنی هر پیامبری که از جانب خدا مبعوث به ارشاد قوم خود می شد، خود را برادر آنها معرفی می کرد و به آنها می فهماند که من ریاست خواه و تفوق طلب نیستم! نمی خواهم بر شما بزرگی کنم! من برای شما همچون برادری ناصح و خیرخواه هستم. من خودم را از شما و شما را از خودم می دانم! من تنها مأموریتی از طرف خالق خودم و شما دارم که شما را به راه سعادت هدایت کنم: «قال یاقوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره»، «گفت: ای قوم من! الله را عبادت کنید که جز او معبودی ندارید». توحید و یگانه پرستی تنها راه نیل به سعادت و شرک و بت پرستی عامل اصلی هرگونه انحراف و منشأ کل مفاسد در زندگی انسان هاست. هم اکنون نیز بت پرستی همچون بیماری مزمن مهلکی بر پیکر زندگی این بشر متمدن راه یافته و او را به گورستان بدبختی دائم می کشاند! بت، تنها جمادات تراشیده ی با دست بشر نادان از چوب و سنگ و فلز یا گاو گوساله و دیگر موجودات از این قبیل نیست. بلکه فرموده اند: «کلما شغلک عن ربک فهو صنمک»، «هرچه تو را از خدایت باز دارد و به خود مشغول سازد، همان بت توست». امروزه عوامل بازدارنده از خدا و مشغول سازنده به خود از حد شماره بیرون است. حب مال و مقام است که دنیا را تبدیل به جهنم سوزان کرده و جنگ و جدال ها و خونریزی ها و چپاولگری های جهانی به وجود آورده است!! اساسا در درون هر یک از ما بت خودخواهی بر تخت فرماندهی نشسته است و افکار و اعمال ما را بر محور فرمان خود می چرخاند. این قرآن است که با کمال صراحت می فرماید: «افرایت من اتخذ الله هواه» (جاثیه/23)  «آیا دیده ای آن را که هوای نفس و دلخواه خود را معبود مطاع خود قرار داده است» و طبق خواسته های دل حرکت می کند و اعتنا به فرمان خدایش نمی کند. آری؛ مادر بت ها، بت نفس شماست. اکنون بت پرستی به مراتب بیش از زمان های گذشته در میان بشر حاکم است و طرز تفکر ابلیسی که بی اعتنایی به فرمان خداست در میان جوامع بشری- حتی جامعه ی به قول خود اسلامی!! بروز و ظهور روشنی دارد.

از حق مردم کم نگذارید!

دنباله ی آیه ی مورد بحث را می خوانیم که جناب شعیب علیه السلام به قوم خود پس از دعوت به توحید و نهی از شرک فرمود: «ولا تنقصو المکیال والمیزان»، «در مکیال و میزان نقص ایجاد نکنید»! در ادای حق مردم کم نگذارید. مکیال یعنی: وسیله ی کیل و پیمانه. میزان یعنی: وسیله ی وزن و سنجش. سی من گندم را مثلا با ترازو می کشند و تحویل می دهند و گاهی با ظرفی که فرضا سه من می گیرد ده بار آن را پر وخالی می کنند و تحویل می دهند. ترازو، میزان و آن ظرف سه منی، مکیال است. آن گندم اگر با ترازو معین شد موزون است و اگر با پیمانه مشخص شد مکیال است. حال این آیه می فرماید: در مکیال و میزان ایجاد نقص نکنید. البته مقصود، ایجاد نقص در مکیل و موزون است. از باب – به اصطلاح – مجاز عقلی اسناد نقص، به مکیال و میزان داده شده ست. در داد وستد مرقب باشید! اداء حق بنمایید. چنین نباشید که موقع دادن حق مردم کم بدهید و موقع گرفتن حق خودتان زیاد بگیرید. آقای بزاز که پارچه را متر می کنی! موقع تحویل دادن؛ آن را محکم نکشی که دو سانت کمتر بدهی و موقع تحویل گرفتن آن را شل نگیری که دو سانت بیشتر بگیری و در نتیجه بهشت خدا را با دو سانت پارچه از دست بدهی! یا زمین فروخته است و می خواهد تحویل بدهد، حساب می کند امروز زمین متری یک میلیون و بیشتر ارزش دارد، از طرق گونگون می کوشد اقلا یک متر و دو متر کمتر تحویل خریدار بدهد! آیا این کار با ایمان به بهشت و جهنم می سازد؟!

سرانجام شوم کم فروشی

در قرآن کریم مستقلا سوره ای درباره ی این گروه جاهل بی ایمان نازل شده به نام سوره مطففین: «ویل للمطففین* الذین اذا کتالوا علی الناس یستوفون* و اذا کالوا اووزنوهم یخسرون»، «وای بر کم فروشان که وقتی می خواهند حق خود را از مردم بگیرند؛ به تمام و کمال می گیرند اما هنگامی که می خواهند حق مردم را بدهند کم می گذارند». وقتی خدا بگوید: وای بر حال کسی..... معلوم می شود آن چنان بدبختی او عمیق است که از تصور ما بیرون است! «الا یظن اولئک انهم مبعوثون* لیوم عظیم* یوم یقوم الناس لرب العالمین» (مطففین/6-1«آیا اینان باور ندارند که در روز بزرگی برانگیخته می شوند؟! آن روزی که مردم در پیشگاه رب العالمین می ایستند». از جمله درکات سخت و سوزان جهنم به نام «ویل» است! حضرت شعیب علیه السلام به قوم خود فرمود: در مکیال و میزان به هنگام داد وستد، کم نگذارید! «انی ارئکم بخیر»، این جمله را می شود به دو صورت معنا کرد: یکی اینکه من شما را در یک زندگی مرفه غرق در نعمت می بینم. از این جهت دلیلی ندارد که چشم به مال دیگران بدوزید و برای به دست آوردن اندکی از مال آنان این چنین تن به ذلت وپستی بدهید و در مکیال و میزان ایجاد نقص بنمایید. طمع، ذلت آور است و قناعت عزت بخش است. اساسا بعضی از مردم خسیس الطبع، هستند تا ناخنکی به مال مردم نزنند آرامش روحی نمی یابند و از اکتفا به مال. خودشان لذتی نمی برند. این یک معنا برای این جمله از آیه.

نگرانی حضرت شعیب علیه السلام از سرانجام قوم خود

و اما معنای دیگر اینکه من به شما با نظر خیرخواهانه می نگرم. می خواهم با ترک گناه کم فروشی و غش در معامله، از جانب خدا خیر و برکت در زندگی شما پدید آید و از هر جهت در امن و امان الهی باشید. «وانی اخاف علیکم  عذاب یوم محیط»، «و] در غیر این صورت[ از عذاب روز فراگیر بر شما می ترسم». من از این نگرانم که شما دست از این گناه بزرگ خیانت در معامله برندارید و سرانجام عذاب فراگیر خدا بر شما نازل گردد. بار دیگر برای نشان دادن بزرگی این گناه، ادامه سخن داده و فرموده است: «و یاقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط»، «ای قوم من! پیمانه و وزن را باعدالت وفا کنید، در ادای حق مردم مسامحه و سهل انگاری ننمایید. «ولا تبخسوا الناس اشیاء هم»، متاع مردم را عبب دار و ناقص نشان ندهید و از ارزش آن در نظر دیگران نکاهید! به قول معروف تو سر جنس و متاع مردم نزنید! مال خود را عالی نشان دادن و مال مردم را ناقص ارائه کردن، ظلم و خیانت است.

فساد اقتصای ما در همه ی مفاسد

«ولا تعثوا فی الارض مفسدین»، «در زمین ایجاد فساد نکنید»! با اینکه «لاتعثوا» یعنی (لاتفسدوا) فساد نکنید، در عین حال برای تذکر هرچه بیشتر کلمه ی «مفسدین» نیز آمده و زیان فوق العاده ی خیانت در معامله را اثبات می کند و اهمیت مسئله ی اقتصاد سالم را در تأمین صلاح جامعه آنچنان بالا برده که آن را در کنار اعتقاد به توحید نشانده و بعد از دعوت به توحید در عبادت، سخن از نقص در مکیال و میزان به میان آورده و آن را گناهی بزرگ و عذاب انگیز ارائه فرموده است و مرتکبین آن گناه را تحت عنوان (مفسدین فی الارض) معرفی کرده و فساد اقتصادی را سبب پیدایش فساد در کل جامعه دانسته است و عجیب اینکه عین همین جمله را در سوره ی شعرا نیز تکرار کرده و فرموده است: «و لا تبخسوا الناس اشیاءهم ولا تعثوا فی الارض مفسدین»، (شعرا/183اینگونه خیانت در معاملات و معاشرات اساس امنیت اجتماعی را منهدم می کند و اعتماد مردم به یکدیگر را در تمام ابعاد زندگی سلب می نماید، طوری می شوند نمی توانند با اطمینان و آرامش خاطر متاعی بخرند و بفروشند، دختر بدهند و دختر بگیرند، پولی قرض بدهند و امانتی بسپارند. این چنین زندگی منحرف از صراط عدل و حق، به طور مسلم دوام نمی آورد و عاقبت درم می ریزد، عوامل ویرانگر انسان های ستمگر جبار را از طرق طبیعی از سیل و زلزله و توفان و دیگر عوامل مرگبار از بین می برد.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره هود – از صفحه407 تا 409 و صفحه 412 تا 415

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها