رسول اکرم(ص) صاحب دو کرسی رسالت و ولایت با توجه به آیات قرآن
فارسی 1987 نمایش |خداوند متعال در آیه 35 سوره مبارکه نحل از مشرکان نقل می کند: «و قال الذین اشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباونا ولا حرمنا من دونه من شیء کذلک فعل الذین من قلبهم فهل علی الرسل الا البلاغ المبین». این آیه ی مبارکه، با دو آیه ی بعدش در میان مفسران مورد بحث قرار گرفته، مفسران جبری مسلک مثل فخر رازی طوری تفسیر و مفسران تفویضی مسلک، طور دیگری توجیه می کنند. نقل اقوال آنها نفعی به حال ما ندارد. آن طور که با استفاده از بیانات مفسران می توان تفسیر کرد این است که آیه ی شریفه، استدلال سخیف مشرکان را در مقام تکذیب رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کند و سپس آن را مورد تخطئه قرار می دهد. این مقدمه را قبلا عرض می کنیم که مشرکان خالقیت الله- جل جلاله- را منکر نیستند واو را خالق عالم می دانند، چنان که خدا می فرماید: «ولئن سالتهم من خلق السماوات و الارض وسخر الشمس والقمر لیقولن الله فانی یوفکون» (عنکبوت/61)، اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق و خورشید و ماه را مسخر نموده است؟ به طور حتم می گویند «الله» است که خالق آسمان ها و زمین و مسخر کننده ی خورشید و ماه است. منتهی آنها «الله» را معبود خود نمی دانند و او را عبادت نمی کنند، بلکه بت ها را- اعم از جاندار و بیجان موثر در سرنوشت و زندگی خود می دانند! از این نظر آنها را می پرستیدند. آنگاه پیامبر آمده و می گوید: من از طرف «الله» که خالقش می دانید آمده ام شما را از بت پرستی به الله پرستی دعوت کنم و از حلال و حرام او آگاهتان سازم. آنها می گفتند: ما «الله» را خالق عالم می دانیم ولی تو را که ادعای رسالت از جانب او داری تصدیق نمی کنیم و صادق در ادعا نمی کنیم، زیرا ما معتقدیم خالق عالم اراده اش به هر چه تعلق بگیرد، تخلف پذیر نمی باشد و حتما آنچه که اراده اش به آن تعلق گرفته تحقق می یابد، بنابراین اگر تو از جانب او رسالت داری و می گویی که او خواسته است ما بت ها را نپرستیم و از پیش خود چیزی را حلال و حرام ندانیم، پس باید تو هم حامل اراده و مشیت او باشی و ما را تکوینا از بت پرستی حلال و حرام بازداری و از این که تو نمی توانی چنین تغییری در سرنوشت ما ایجاد کنی، معلوم می شود در ادعای رسالت از جانب او صادق و راستگو نمی باشی و او تکوینا خواسته است ما بت پرست باشیم و از پیش خود حلال و حرام بسازیم و پدران ما نیز چنین بوده اند. از این سنخ افکار ناپخته و خام، در برخی اذهان مردم عوام پیدا می شود که اگر خدا خواسته بود مثلا ما از این راه نرویم؛ نمی رفتیم، اگر خدا خواسته بود ما گناه نکنیم، گناه نمی کردیم! پس خدا خواسته است که ما گناهکار باشیم و گنهکار شده ایم! اگر خدا می خواست ما مسجدی باشیم، همه اش مسجدی بودیم!! اگر خدا خواسته بود ما سینمایی نباشیم، اصلا نمی توانستیم به سینما برویم!
تفاوت اراده ی تکوینی خدا با اراده ی تشریعی
نحوه ی استدلال مشرکان نیز چنین بود. به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می گفتند: اگر تو راستی از جانب خالق رسالت داری و می گویی من حامل امر و نهی خالقم، پس باید امر و نهی تو هم مانند امر و نهی خالق تکوینا اثر گذار و تخلف ناپذیر باشد و ما نتوانیم بت ها را بپرستیم و در مقابلشان خم و راست بشویم و نتوانیم چیزی را حلال و حرام کنیم و.... از این که می توانیم امر و نهی تو را اطاعت نکنیم، معلوم می شود تو در ادعای رسالت از جانب خالق و حمل امر و نهی او صادق نمی باشی و این یک نوع استدلال غلطی بود، زیرا اولا خداوند دارای دو نوع اراده است؛ اراده ی تکوینی و اراده ی تشریعی. «اراده ی تکوینی» یعنی بخواهد چیزی تحقق پیدا کند این اراده تخلف ناپذیر است و آن چیز به طور حتم تحقق پیدا می کند، اما «اراده ی تشریعی» یعنی خدا بخواهد که انسان موظف باشد طبق مقررات شرع مقدس نماز بخواند، روزه بگیرد، دروغ نگوید و.... این اراده تخلف پذیر است، چنان که می بینیم برخی از انسان ها مطیع مقررات شرعند و بعضی دیگر متخلفند. رسول مبعوث از جانب خدا نیز به امر خدا ممکن است دارای اراده ی تشریعی باشد، یعنی از بندگان خدا بخواهد طبق او عمل کنند و بت ها را پرستش نکنند و از پیش خود حلال و حرام نسازید. این اراده البته تخلف پذیر است. گروهی مطیع و گروهی متخلف می شوند و همچنین ممکن است پیامبر مبعوث از جانب خدا به اذن خدا دارای اراده ی تکوینی باشد و هرچه را که خواست ایجاد و هرچه را که خواست افناء نماید و هرگز تخلف به خواست او راه نیابد.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم صاحب دو کرسی رسالت و ولایت
به بیان دیگر رسول خدا به امر خدا صاحب دو کرسی می باشد؛ کرسی رسالت و کرسی ولایت. وقتی بر سر کرسی رسالت نشست، در آن موقع هیچ وظیفه ای جز ابلاغ پیام خدا به بندگان خدا راجع به مقررات در شرع مقدس ندارد، چنان که می فرماید: «فهل علی الرسل الا البلاغ المبین»، پس آیا رسولان وظیفه ای جز ابلاغ پیام آشکار دارند که پیامشان همراه با معجزات و خوارق عادات باشد تا صدق ادعای رسالتشان را به اثبات رساند؟
الف: کرسی رسالت
در سر این کرسی است که به او گفته می شود: «قل انما بشر مثلکم یوحی الی انما الهلکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا» (کهف/110)، «بگو: من ]که در این کرسی نشسته ام[ مانند شما بشری هستم که فقط وحی از خدا می گیرم و به شما ابلاغ می کنم». در این کرسی به او گفته می شود: «قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا» (اسراء /93)، در این کرسی به او گفته می شود: «قل لا اقول لکم عندی خزائن الله ولا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک» (انعام/ 50)، بگو: من در این کرسی نشسته ام فقط حامل پیامم. من الان هیچ نمی گویم که خزائن خدا نزد من است، من الان هیچ نمی گویم که علم غیب دارم، من نمی گویم که من ملکم، من بشرم، من رسولی حامل پیامم. در این کرسی به او گفته می شود: «فذکر انما مذکر* لست علیهم بمصیطر»(غاشیه/22-21). «انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء» (قصص/56)، و خلاصه در این کرسی است که گفته می شود: «فهل علی الرسل الا البلاغ المبین»، آیا رسولان جز ابلاغ پیام روشن به بندگان خدا وظیفه ای دارند؟
ب: کرسی ولایت
اما همین رسول وقتی نشست بر سر کرسی ولایت، آنجاست که می گوید: «انی اخلق لکم من الطین کهیئه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا بإذن الله وابری الاکمه والابرص واحی الموتی بإذن الله» (آل عمران/49)، من از گل به شکل پرنده ای می سازم و در آن می دمم و آن به اذن خدا پرنده ای می شود. من به اذن خدا نابینا و بیمار را شفا می دهم و مرده ها را زنده می کنم... آری پیامبران و امامان علیهم السلام وقتی به اذن خدا بر کرسی ولایت وامامت نشستند، متصرف در عالم می شوند و متصدی اجرای فرمان خدا می گردند، چنان که فرموده است: «و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا» (انبیاء/73)، «ما آنها را امامانی قرار داده ایم که به سبب امر ما هدایت می کنند». همان امری که: «انما امره اذا اراده شیئا ان یقول له کن فیکون» (یس/82)، همانا امر و فرمان خدا این است: هر چه را اراده کند، به او می گوید: باش، او هم وجود پیدا می کند.
منشأ اشتباه مشرکان
امامان مأذون از جانب خدا نیز مجریان فرمان خدا و مالک امر عالم می باشند. اما همانها وقتی بر کرسی رسالت یا تبیین احکام شریعت نشستند، هیچ کاری جز ابلاغ رسالت خدا به بندگان خدا ندارند. در این مقام است که فرموده است «فهل علی الرسل الا البلاغ المبین»، خدا نیز از آن نظر که خالق است اراده اش تخلف ناپذیر است، اما از آن نظر که شارع است و قانونگذار، اراده اش تخلف پذیر است و لذا مشرکان که می گفتند: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباونا ولا حرمنا من دونه من شیء»، اگر خدا خواسته بود (که ما بت نپرستیم و چیزی را حرام نکنیم) نمی توانستیم بت پرست باشیم و نمی توانستیم چیزی را حرام کنیم. ولی از این که می بینیم بت را می پرستیم و اشیاء را حرام می کنیم، معلوم می شود که خدا خواسته است این چنین باشیم و نمی توانیم چنین نباشیم. اینها اشتباهشان در خلط میان اراده ی تکوینی و تشریعی خدا بوده است و توجه نکرده اند که مسأله ی نهی از بت پرستی و نهی از تحریم اشیاء مسأله ی تشریعی است نه تکوینی که تخلف ناپذیر باشد. خدا رسولان خود را فرستاده است که بندگان را تشریعا نهی از بت پرستی و نهی از تحریم اشیاء بنمایند و مشرکان از اطاعت نهی تشریعی خدا و رسولان تخلف ورزیده اند. «فهل علی الرسل الا البلاغ المبین»، حال توجه دارید که آیه ی مورد بحث (35 نحل) نشان می دهد که مشرکان اعتقاد به «الله» داشته و می گفته اند: اگر او مشیتش تعلق به این گرفته که ما بت پرست نباشیم، اکنون ما بت پرستی نبودیم؛ منتهی چنان که گفتیم، اشتباهشان در خلط میان اراده ی تکوینی و تشریعی بوده است و رسولان خدا را هم حامل اراده ی تکوینی خدا می دانسته اند، از این رو رسالتشان را تکذیب می کرده اند.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره نحل – از صفحه 149 تا 154
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها