در تفسیر علی بن إبراهیم درباره آیه 56 سوره نساء «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب إن الله کان عزیزا حکیما؛ به زودی آنها را به آتشی درآوریم که هربار پوستشان پخته شود، پوستی دیگر برجایش نهیم تا عذاب را (به طور کامل) بچشند. بی شک خداوند شکست ناپذیر حکیم است.»، وارد است که از حضرت صادق (ع) پرسیدند: چگونه پوست های بدن را خداوند تبدیل می کند؟! حضرت فرمود: آیا ندیده ای وقتی را که یک خشت خام را برداری و پاره و خرد کنی و آن را خاک بنمائی، و سپس آن را در قالب بریزی و دوباره خشت کنی؟! این همان خشت است که اصلش واحد است، و حدث و تغیری در او پیدا شده است.
نیز در همین تفسیر درباره آیه 49 سوره ابراهیم: «مقرنین فی الاصفاد؛ با هم در زنجيرها بسته شده اند.» وارد است که: یعنی بعضی از جهنمیان را با بعضی دیگر به یک قید و زنجیر می بندند و درباره آیه 50 همان سوره «سرابیلهم من قطران؛ جامه هایشان از مس گداخته (یا قیر) است.» وارد است که: مراد از «سرابیل» پیراهن است. و در روایت أبوالجارود از حضرت باقر (ع) وارد است که: «قطران» مس گرم و گداخته است، یعنی حرارت آن به حد اشد رسیده است. و خداوند که می فرماید: «و تغشی وجوههم النار؛ یعنی آن پیراهنی که از مس گداخته است جهنمی ها بر تن می کنند، و از شدت گرمی آن، صورت هایشان را آتش می پوشاند.» (ابراهیم/ 50) و نیز در همین تفسیر درباره آیه 16 همان سوره «من ورآئه جهنم و یسقی من مآء صدید؛ آشامیدنی هائی که به جهنمی ها خورانده می شود که صدید است، آن مایعی است که از فروج زنهای زناکار بیرون می آید.»
درباره آیه 17 همان سوره «یتجرعه و لایکاد یسیغه و و یأتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت؛ آن را جرعه جرعه مى نوشد و نمى تواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبى به سويش مى آيد ولى نمى ميرد.»
نیز در همین تفسیر درباره آیه: «فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار یصب من فوق رءوسهم الحمیم* یصهر به ما فی بطونهم و الجلود* و لهم مقامع من حدید* کلمآ أرادوا أن یخرجوا منها من غم أعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق؛ درباره پروردگارشان با هم ستيزه مى كنند و كسانى كه كفر ورزيدند جامه هايى از آتش برايشان بريده شده است [و] از بالاى سرشان آب جوشان ريخته مى شود. آنچه در شكم آنهاست با پوست بدنشان بدان گداخته مى گردد. و براى [وارد كردن ضربت بر سر] آنان گرزهايى آهنين است. هر بار بخواهند از [شدت] غم از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مى شوند [كه هان] بچشيد عذاب آتش سوزان را.» (حج/ 19- 22) وارد است که مراد از کفار در اینجا بنی امیه هستند. و آتش آنطور آنان را فرا گیرد مانند لباسی که در بر کنند، و در این صورت از شدت آن، لب های زیرین آنها سست شود و استرخاء پیدا کند تا به ناف آنان برسد، و لب های زبرین آنها کشیده شود تا به سر آنان برسد. و هر وقت اراده خروج کنند، با مقامع حدید یعنی گرزهای آهنین زده شوند تا با آن گرزها دوباره در دوزخ بازگشت نمایند.
باید دانست که تفسیر کفار در این آیه به بنی امیه از باب جری و تطبیق است نه انحصار مدلول، همچنانکه در آیات شریفه قرآن همه آنچه از این قبیل است بر همین منوال است؛ وگرنه در هر زمان و در هر مکان اگر افرادی پیدا شوند که موضوع برای این مجازات ها از نقطه نظر تعدی و تجاوز قرار گیرند، این مجازات ها درباره آنان اجرا می گردد.
نیز در همین تفسیر درباره آیه 20 سوره سجده «و أما الذین فسقوا فمأوی'هم النار کلمآ أرادوا أن یخرجوا منهآ أعیدوا فیها؛ و اما كسانى كه نافرمانى كرده اند پس جايگاهشان آتش است هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند در آن بازگردانيده مى شوند.» آورده است که: چون در جهنم وارد شوند، به اندازه هفتاد سال راه پائین می روند، و چون به طبقه پائین تر آن رسیدند در این حال جهنم یک زفیری می کشد و صدائی از دل بر می آورد که همه را به بالای جهنم می پراند و در اینصورت با گرزهای آهنین دوباره آنان را به پائین می رانند. و نیز در همین تفسیر درباره آیه 30 سوره ق «یوم نقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزید؛ آن روز كه [ما] به دوزخ مى گوييم آيا پر شدى و مى گويد آيا باز هم هست.» آورده است که این استفهامی است، چون خداوند به جهنم وعده داده است که آن را پر و مملو کند. و بنابراین، آتش از جهنمیان پر می گردد، و پس از این خداوند به آتش می گوید: آیا پر شدی ؟! و آتش بنا بر استفهام می گوید: «هل من مزید؟» یعنی آیا با وجود پری و سرشاری، زیادتی متصور است؟! یعنی «لیس فی مزید؛ در من دیگر جای زیادی نیست!» در این حال بهشت می گوید: بار پروردگارا! تو به آتش وعده دادی که او را پر کنی و پر کردی! و به من وعده دادی که مرا پر کنی! پس چرا پر نکرده ای ؟! حضرت فرمود: در این حال خداوند در آن روز خلقی را می آفریند که بهشت را به واسطه آنان پر کند. و سپس حضرت صادق (ع) فرمودند: طوبی لهم؛ خوشا به حال آن خلق که هیچگونه هموم و غموم دنیا را ندیده اند.
نیز در همین تفسیر درباره آیات 4 تا 7 سوره غاشیه «تصلی نارا حامیة* تسقی من عین ءانیة* لیس لهم طعام إلا من ضریع* لا یسمن و لا یغنی من جوع؛ ناچار به آتشی سوزان در آیند، از چشمه ای داغ نوشانده شوند، طعامی جز از خار تلخ ندارند، که نه فربه کند و نه گرسنگی زداید.» آورده است که: برای آن آتش از شدت حرارتی که دارد ناله و فریادی است. و «ضریع» عرق اهل جهنم است، و آنچه از فرج های زنان زناکار خارج می شود.
«جحیم» و «سقر» در جهنم
در همین تفسیر درباره آیه 12 سوره تکویر «و إذا الجحیم سعرت؛ و آنگه كه جحيم را برافروزانند.» از ابن عباس آورده است که: مراد از «سعرت» آن است که برای کافران روشن می شود و آتش می گیرد. و «جحیم» بلندترین آتش از جهنم است. زیرا که در کلام عرب، جحیم را به مقدار معظمی از آتش گویند؛ مانند گفتار خداوند عز و جل: «ابنوا له و بنیانا فألقوه فی الجحیم؛ برایش بنایی بسازید و او را در جهنمی (از آتش) افکنید.» (صافات/ 97) که مراد مقدار آتش عظیمی است. و نیز در همین تفسیر، از حضرت صادق (ع) آورده است که: «إن فی جهنم لوادیا للمتکبرین یقال له: سقر. شکا إلی الله شدة حره، و سأله أن یتنفس؛ فأذن له فتنفس فأحرق جهنم؛ در جهنم یک وادی و بیابانی برای متکبران است که به آن سقر گویند. به قدری گرم است که از شدت حرارت خود به خداوند شکایت کرد، و از او درخواست کرد که اجازه دهد تنفسی کند، و خداوند اجازه داد و از تنفس آن، جهنم آتش گرفت.» (سخن امام صادق (ع) در تفسیر آیه 60 سوره زمر)
عوامل تخفیف و تشدید عذاب دوزخی از منظر قرآن در روایات
از واضح ترین و روشن ترین آیات که جهنم و بهشت را از هم جدا می کند، و جهنمیان و بهشتیان را نیز از هم متمایز می کند، و ربط بین اعمال و پاداش آن را چه از نظر نیکی و چه از نظر زشتی می فهماند؛ آیات 34 تا 41 از سوره نازعات است: «فإذا جآءت الطآمة الکبری* یوم یتذکر الانسان ما سعی* و برزت الجحیم لمن یری* فأما من طغی* و اثر الحیوة الدنیا* فإن الجحیم هی المأوی* و أما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی* فإن الجنة هی المأوی؛ پس چون آن واقعه بزرگ (و حادثه روز قیامت) پدید آید؛ روزی که انسان آنچه را به جا آورده است به یاد می آورد، و جحیم و آتش عظیم و انبوه برای بینندگان ظاهر می گردد. و بنابراین هر کس طغیان و سرکشی و تمرد و تجاوز کرده باشد، و حیات دنیا و زندگی حیوانی و وهمی و شهوی را (بر حیات آخرت و زندگی عقلانی و معنوی و روحی) ترجیح داده و آن را انتخاب نموده باشد، مأوی و منزل او دوزخ است. و هر کس از مقام و منزلت و ربوبیت پروردگارش، در خوف و هراس بوده و نفس خود را از هوی و میل به شهوات بازداشته است، مأوی و منزل او بهشت است.»
بر همین اصل و قاعده، هر کس توجهش به دنیا کمتر باشد، و از آن بیشتر اعراض بنماید، و به اعمال خیر بیشتر مشغول شود، طبعا از آتش دورتر است، گرچه مشرک باشد؛ زیرا که نفس عمل خیر فی حد نفسه موجب تخفیف عذاب است.
راوندی در «نوادر» خود، با اسنادش، از امام موسی کاظم (ع) از پدرانش (ع) آورده است که:«قال رسول الله (ص): إن أهون أهل النار عذابا ابن جذعان. فقیل: یا رسول الله! و ما بال ابن جذعان أهون أهل النار عذابا؟ قال: إنه کان یطعم الطعام؛ رسول خدا (ص) فرمودند: از اهل آتش، آن که عذابش از همه آسانتر است ابن جذعان است. گفته شد: ای رسول خدا! ابن جذعان چه کرده است که عذابش از همه آسان تر است؟ حضرت فرمود: چون عادت او این بود که مردم را غذا می داد و اطعام می نمود.»
سبک بودن عذاب کافران خیر
شیخ کلینی از حضرت باقر (ع) روایت کرده است که یک مرد مؤمنی در تحت قدرت و سلطنت حاکم جبار و مملکت جائری بود که به حقوق او تعدی می شد، و مورد اهانت قرار می گرفت؛ لذا از آنجا به «دارالشرک» فرار کرد و در منزل یکی از مشرکان وارد شد. آن مرد مشرک، او را تحت حمایت خود قرار داد، و با او مهربانی نمود و میهمان نوازی کرد. چون وقت مرگ آن مرد مشرک فرا رسید، خداوند عز و جل به او وحی فرستاد: به عزت و جلال خودم سوگند که اگر در بهشت من جائی برای تو بود، تو را در آنجا سکنی می دادم، ولیکن بهشت من بر هرکسی که در حال شرک بمیرد حرام است! ولیکن خطاب به آتش نمود که: ای آتش! او را حرکت مده، و آزار مرسان و ناراحت مکن! و صبح و شب، رزق و روزی او را برایش می آوردند. راوی حدیث (عبیدالله وصافی) گوید: من پرسیدم: آیا رزق و روزی او را از بهشت می آوردند؟ حضرت فرمود: از آنجائی که خداوند خواسته است.
راه بهشت، صراط مستقیم نفس است به سوی مقام فعلیت و کمال عرفان الهی؛ و راه جهنم، اعوجاج و انحراف از این راه است به هر شکل و به هر گونه که باشد. و بنابراین، مردم یا باید در تشخیص این راه خود به درجه عقل و ادراک و تفقه در دین برسند، و یا باید به متابعت از ولی کامل و فقیه نبیه از خود برون آمده و به حرم خدا واردشده، این راه را بپیمایند. راه سوم دیگر نیست؛ راه سوم دوزخ است و کجروی و انحراف و بطلان و هلاکت.
«و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر* فاعترفوا بذنبهم فسحقا لاصحاب السعیر؛ (و دوزخیان در روز بازپسین اعتراف نموده ) و می گویند: اگر ما در دنیا یا گوش به سخنان می دادیم و یا خودمان دارای عقل و اندیشه مستقل بودیم، البته از اهل سعیر دوزخ نبودیم! پس ایشان به گناه خود معترف شدند (که یا باید خودشان مستقلا راه را بیابند و به دنبال خدا بروند و رفع حجاب های ظلمانی و نورانی کنند، و یا باید تحت پیروی و اطاعت درآمده و از تقلید صرف دست برندارند). و بنابراین هلاکت و نابودی و محو و سقوط باد بر اهل سعیر دوزخ.» (ملک/ 10- 11) حجاب از خدا و در نسیان و غفلت به سر بردن از یاد خدا، دارای صور و اشکالی است؛ درجه شدید دارد و درجه ضعیف، و ما بینهما متوسطات. و هر درجه خاص از این حجاب و محرومیت از لقاء خدا نیز دارای مظاهر و مجالی متفاوت است.
عذاب الهی نتیجه اعمال افعال انسان باورها در قرآن دوزخ قیامت گناهکار