1- خلاصه نظریات هیوم در تقریر و بیان برهان نظم این است:
الف. برهان نظم یک برهان تعقلی محض بر اساس بدیهیات اولیه نیست، برهانی تجربی است و مولود تجربه طبیعت است و باید واجد شرایط براهین تجربی باشد.
ب. این برهان مدعی است که از تجارب ممتد درباره طبیعت، شباهت کامل میان طبیعت و میان مصنوعات انسان از قبیل ماشین و کشتی و خانه به دست می آید و روشن می گردد که جهان از نظر رابطه اجزایش با یکدیگر و از نظر تطابق میان ساختمان جهان و آثار و نتایجی که بر آن مترتب می شود، عینا مانند یک ماشین بزرگ است.
ج. به حکم قاعده کلی که در براهین تجربی مورد استفاده قرار می گیرد، شباهت معلولات دلیل بر شباهت علل است و نظر به اینکه معلومات و مصنوعات انسان از یک روح و عقل و اندیشه ناشی شده است پس جهان نیز از یک روح و عقل و اندیشه بزرگ ناشی شده است.
2- و خلاصه نظریه وی در نقد این برهان این است:
الف. اساس این برهان بر شباهت میان مصنوعات طبیعت و مصنوعات انسان بر این است که جهان از نظر ترکیب و تألیف اجزا مانند یک خانه و یا یک ماشین است که یک قوه بیرونی ذی شعور، یعنی عقل و روح، آنها را برای دست یافتن به یک سلسله هدفها و غرضها به یکدیگر پیوند داده است. اما این شباهت کامل نیست، یعنی قطعی و یقینی نیست، ظن و احتمال است. نمی توان گفت که شباهت جهان به یک ماشین از شباهت آن به یک گیاه یا یک حیوان که دارای یک نیروی خود تنظیمی درونی است و به هیچ وجه از بیرون تنظیم نمی شود، بیشتر است.
ب. این برهان آنگاه یک برهان تجربی بود که مکرر تجربه شده بود، یعنی مکرر جهانهایی به همین شکل و همین وضع و همین نظام از موجوداتی شاعر و انسان ماب صادر شده بود و ما با تجربه رابطه چنین نوع معلولی را با علتی انسان ماب احساس کرده بودیم، پس از آن با دیدن جهانی شبیه جهانهای تجربه شده، حکم می کردیم که این جهان نیز مانند آن جهانها علتی انسان ماب دارد در صورتی که چنین نیست. تجربه ای که در مورد ساخت کشتی و خانه و شهر داریم با تجربه ای که در مورد جهان باید داشته باشیم، یک سنخ نیست. پیدایش و تکوین جهان که در طول میلیاردها سال تدریجا رخ داده، شباهتی به تکوین کشتی یا خانه ندارد.
ج. از اینها گذشته، این برهان می خواهد وجود باری تعالی را اثبات کند که مساوی است با حکمت بالغه و قدرت نامتناهی و کمال مطلق. فرضا ثابت شود که مبدأ جهان موجودی انسانگونه است، برای مدعات کافی نیست. این برهان آنگاه برای اثبات ذات باری کافی بود که ما به تجربه دریافته باشیم که این جهان، کامل ترین جهان ممکن است و منطبق بر حکمت بالغه است. در صورتی که برای ما که تنها با همین یک جهان سر و کار داشته و داریم و جهانی دیگر ندیده تا میان آنها و این جهان مقایسه کنیم، غیرممکن است که بتوانیم بفهمیم این جهان بر اساس حکمت بالغه ساخته شده، یعنی بهترین جهان ممکن است. درست مثل این است که از یک روستایی که جز یک کتاب در عمرش نخوانده (هرچند فرضا آن کتاب عالی ترین شاهکار باشد) درخواست کنیم که نظر خود را درباره تنها کتابی که خوانده اعلام دارد که بهترین کتاب است.
د. فرضا این جهان بهترین جهان ممکن باشد که بهتر از آن امکان پذیر نباشد، باز هم دلیلی بر وجود باری تعالی که کمال مطلق و غنی بالذات و واجب الوجود است (بر حسب فرض) نمی شود، زیرا این برهان آنگاه دلیل بر وجود ذات باری تعالی است که ثابت کند علاوه بر اینکه این جهان کامل ترین جهان ممکن است و بهتر از آن فرض نمی شود، اولین جهانی است که خداوند آفریده و خداوند قبلا تجربه ای در کار خلقت نداشته و تدریجا صنعت خود را تکمیل نکرده و بعلاوه از هیچ صنعت دیگر هم تقلید نکرده است. ولی هیچ یک از اینها ثابت شدنی نیست. از کجا معلوم که صانع این عالم، این صنعت را از جای دیگر تقلید نکرده است؟ و از کجا معلوم که خودش در سراسر ازل، صنعت عالم سازی را تکرار و تجربه نکرده و تدریجا به این پیشرفت عظیم در صنعت نائل نشده است؟
ه. گذشته از همه اینها در جهان موجود، نقصها و بدیها و زشتیها دیده می شود که با حکمت بالغه الهیه جور نمی آید از قبیل طوفانها، زلزله ها، بیماریها و غیره.
اینها خلاصه ای است از ایرادهای هیوم که ما به زبانی نسبتا شرقی آنها را تقریر کردیم.