جستجو

مردن و زنده شدن ارمیای پیغمبر

حضرت ارمیا (ع) از پیغمبران است و با وجودی که همه پیغمبران بر توحید دعوت می کنند و همه دارای درجه عصمتند، ولی در مقامات و مراتب متفاوتند. بعد از آنکه بخت نصر، بیت المقدس را خراب کرد و هفتاد هزار نفر را در آنجا کشت و تمام آن نواحی را به تصرف در آورد و قراء و قصبات را با خاک یکسان نمود و بعد از آنکه سقف های قریه پائین آمده و مردگان به صورت استخوان های از هم متلاشی شده درآمده بودند؛ ارمیا از کنار قریه حرکت می کرد. (و در بعضی از روایات که این قضیه را به عزیر نسبت می دهد صحیح نیست، این روایات سندی ندارد و از روایات آحاد است، و این قضیه مسلما متعلق به ارمیا است).
ارمیا که حرکت می کرد، عبورش در میان بیابان به قریه ای افتاد. دید که سقف های این قریه فرود آمده و خراب شده، و اهل قریه همه مرده اند و استخوان هایشان از هم متفرق و جداجدا شده و بدن های آنان در این قریه افتاده است. «قال أنی یحی هـ'ذه الله بعد موتها؟ از روی تعجب و بزرگ شمردن مطلب گفت: چگونه خداوند این افراد کثیر را که بدین صورت درآمده اند بعد از مردنشان زنده می کند و حیات جدید می بخشد؟ ارمیا انکار زنده شدن نمی کند؛ چون پیغمبر است؛ ولی مطلب مهم است که واقعا انسان را در حیرت می اندازد.
این قضیه زنده شدن برای ارمیا از دو نقطه نظر جای تحیر داشت: یکی از نقطه نظر اینکه استخوان ها از هم جدا شده و در شرف پوسیدن است؛ این ذرات مختلفه را خداوند چطور گرد می آورد و در آنها روح و زندگی میدمد؟ دیگری از نقطه نظر طول مدت؛ چون تا زمانی که قیامت برپا گردد و خدا بخواهد این مردگان را زنده کند، هر یک از ذرات آنها در گوشه ای از دنیا افتاده و باد آنها را پراکنده می کند. این دو نقطه نظر موجب تعجب و استعلام ارمیا شد، و این گفتگوئی بود که با خود داشت، و خطوری بود که بر قلبش نشست.
«فأماته الله مائة عام» خداوند او را صد سال میرانید؛ همان جائی که این تعجب را نمود، خدا به او گفت: بمیر! صد سال مرد. الاغش هم که با او بود مرد. جسد خود او و جسد الاغش به روی زمین افتاده است و مقداری انجیر یا انگور و مقداری عصیر، آب انگور، چون مسافر بود از شهر با خود آورده بود، توشه راهش همان انجیر یا انگور و عصیر بود. «ثم بعثه و قال کم لبثت قال لبثت یوما أو بعض یوم قال بل لبثت مائة عام» خداوند جل و عز پس از صد سال او را زنده کرد و به او خطاب فرمود: چقدر در اینجا درنگ کردی؟ ارمیا نگاهی به اینطرف و آنطرف کرد و گفت: یک روز یا مقداری از یک روز! چون وقتی خداوند او را میرانید صبح بود، و حالا که پس از صد سال زنده اش نموده بعد از ظهر است؛ ارمیا پنداشت خسته بوده و یک شب در اینجا خوابیده است و بنابراین توقفش یک روز بوده است و سپس گفت: شاید شب نخوابیده باشم و از صبح تا عصر در اینجا به خواب رفته باشم، و در اینصورت توقفش مقداری از روز بوده است.
خداوند به او خطاب کرد: بلکه درنگ تو در اینجا صد سال است، صد سال. «فانظر إلی طعامک و شرابک لم یتسنه» نگاهی به خوراکی و آشامیدنی که با خود آورده بودی بینداز و ببین ابدا تغییر نکرده است! با آنکه زودترین چیزی که خراب می شود و متعفن می گردد همان انگور یا انجیر و آب انگور است که بسیار لطیف بوده و تحمل گرما و تغییرات جوی را ندارد. «و انظر إلی حمارک و لنجعلک آیة للناس» حالا نگاهی به الاغت بکن، و بدانکه ما تو را یک آیت الهیه برای مردم قرار داده ایم؛ یک آیه و علامت برای قدرت و عظمت و جلال خود. «و انظر إلی العظام کیف ننشزها ثم نکسوها لحما» و نگاهی به استخوان ها بنما، و ببین چگونه ما آنها را از زمین بلند کرده و به هم متصل نموده و سپس گوشت به روی آنها می پوشانیم.
نگاه کن به الاغ! نگاه کرد و دید خداوند در یک لحظه تمام این ذرات را به هم پیوسته و ذرات استخوان ها از اینطرف و آنطرف جمع شدند و روی آن گوشت و پوست آمد؛ الاغ برخاست و ایستاد. ببین چگونه ما تو را زنده کردیم و استخوانهایت را به هم پیوستیم و به روی آن گوشت پوشانیدیم؛ و تو را درست و مستوی نمودیم. (ظاهرا اولین جائی که از خود ارمیا زنده شد چشم او بود درحالیکه مانند (غرقی البیض) سفیدة تخم مرغ بود). آیا اینها مورد تعجب نیست که در یک طرفة العین خدا چنین کند؟ ارمیا را با استخوان های پوسیده و شکسته و خرد شده و نیز الاغش را که درهم متشتت و متفتت بود گرد آورده، و زنده و سالم و مستوی القامه در برابر نظر خود او قرار دهد. جواب به دو استبعادی که ارمیا نموده بود داده شد. هم جواب طول مدت که صد سال گذشته است و هم جواب تشتت و تفرق اجزای مردگان که خداوند در مقابل دیدگان ارمیا اجزاء را جمع نموده و ذرات مختلفه را به هم پیوسته و حیات داده است. و علاوه بر این دو نقطه نظر، ما این عمل را برای آنکه آیتی برای مردم باشد انجام دادیم.
جملات «فانظر إلی طعامک و شرابک لم یتسنه و انظر إلی حمارک» برای رفع استبعاد طول مدت است؛ که انگور و عصیر خراب نشده و الاغ پوسیده زنده می شود. «و لنجعلک آیة للناس» برای عبرت مردم و مشاهده مردم و تاریخ است، که صد سال گذشته و نسل عوض شده و ارمیائی که یک زمان زنده بود و در روی زمین حرکت می کرد و دارای اثر بود و تبدیل به خبر شده و در صفحات تاریخ جای گرفته است، هم اکنون دوباره تبدیل به اثر شده و از لابه لای کتاب ها و ورق ها در مقابل چشم مردم به روی زمین حرکت می کند. و جمله «و انظر إلی العظام کیف ننشزها ثم نکسوها لحما؛ برای رفع استبعاد تفرق و تشتت اعضاء و اجزای مردگان است، که برای خداوند قدیر و علیم، این امور موجب سنگینی و سختی و صعوبت نیست. «فلما تبین له قال أعلم أن الله علی کل شیء قدیر» چون زنده شدن مردگان بدین طرز برای او واضح و روشن شد، گفت: می دانم که خداوند بر هر چیز تواناست. نفرمود: الآن دانستم، زیرا که ارمیا پیغمبر است و از اول می دانسته است که خدا قادر است، ولیکن این دانش سابق، بواسطه تبین و وضوح فعلی موجب سکون خاطر او شد (بقره/259).

منابع

  • سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی ج 4- صفحه 241 تا 246

کلید واژه ها

معاد جسمانی قرآن انسان خدا پیامبران داستان قرآنی حضرت ارمیا (ع)

مطالب مرتبط

انسان در مکتب قرآن و پیامبران ویژگی های انسان در قرآن کریم معاد جسمانی هدایت فطری و هدایت اکتسابی مقایسه میان توصیف فلاسفه و انبیاء الهی از خداوند اشکال کافران بر نابود شدن انسان در هنگام مرگ و پاسخ قرآن نظر محدثین در باب معاد و نقد آن

اطلاعات بیشتر

زنده کردن مردگان توسط جبرئیل برای رسول اکرم تحقق اسمای الهی در انبیا،‌ ائمه و اولیای الهی تحقق اسماء الهی در حضرت ابراهیم (ع) علت زنده کردن پرندگان داستان زنده کردن کبوتر مرده به دست ولی خدا شباهت زنده شدن مردگان در قیامت با داستان اصحاب کهف و ارمیای نبی

ابزار ها