توحید و خداشناسی در دین یهود (اصول ایمان)

فارسی 6861 نمایش |

یهودیت مانند اسلام و مسیحیت از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیای یهود، از حضرت موسی (ع) تا انبیای پرشمار بعدی با شرک مبارزه کردند.

اصول ایمان در دین یهود

دین یهود یا شریعت حضرت موسی (ع) بر پایه 13 اصل بنا شده است که به اصول ایمان یهود معروف هستند. سیزده اصول ایمان یهود بر اساس طبقه بندی هارامبام عبارتند از:
1- خداوند متبارک، موجود (حاضر) و ناظر است.
2- او واحد و یکتاست.
3- او جسم ندارد و شباهتی هم به جسم ندارد.
4- او مقدم بر هر موجود قدیمی در جهان است.
5- عبادت موجودی به غیر از او جایز نیست.
6- او از نیت و افکار انسانها آگاه است.
7- نبوت حضرت موسی سرور ما حقیقت دارد.
8- حضرت موسی به لحاظ نبوت از دیگر انبیای بنی اسرائیل برتر است.
9- تورای مقدس از آسمان (ازجانب خداوند) وحی شده است.
10- تورات در هیچ زمانی تغییر نیافته و نخواهد یافت.
11- خداوند، شریران را مجازات خواهد کرد و پاداش و اجر نیکوکاران را خواهد پرداخت.
12- ماشیح پادشاه (منجی جهان) خواهد آمد.
13- مردگان در آینده زنده خواهند شد.

اصول توحیدی در دین یهود

شش اصل اولیه به توحید و نحوه نگرش به وجود خداوند اختصاص یافته اند. این اصول به شرح زیر هستند:

1- وجود و نظارت خداوند
وجود خداوند به نام آفریننده جهان، اولین نقطه ایمان است. نخستین بند ده فرمان به همین موضوع اختصاص یافته است: «من خدای خالق تو هستم.» همچنین اولین کلام تورات با این پاسوق (آیه) آغاز شده است: «در ابتدا، خداوند آسمان و زمین را آفرید.» نیز هرگونه تحقیق و بررسی در مباحث مذهبی و احکام آن بدون در نظر گرفتن این موضوع، بی نتیجه خواهد بود. موردی که بی درنگ پس از ایمان به وجود خداوند مطرح می شود، اعتقاد به نظارت دایمی و هدایت مداوم اوست. اینکه فردی اعتقاد داشته باشد که خداوند جهان را آفریده است؛ اما پس از آن، وجود و ادامه حیات جهانیان را مستقل از اراده پروردگار و به طور خود به خود و اتفاقی بداند که همه چیز در طول زمان پیش می رود، خلاف اصل اول ایمان یهود است. خداوند در نخستین بند ده فرمان بلافاصله پس از معرفی خود، موضوع خروج بنی اسرائیل از مصر را مطرح می کند: «من خدای خالق تو هستم که تو را از سرزمین مصر، از خانه بندگی بیرون آوردم.» پروردگار به طور صریح اعلام می دارد که نه تنها آفریننده اولیه جهان است؛ بلکه هر واقعه و اتفاقی پس از آفرینش اولیه (مانند واقعه خروج از مصر) با اراده و خواست مستقیم وی صورت می گیرد. در تلمود نیز گفته شده است: «برگی از درخت نمی افتد؛ مگر آنکه از جانب خداوند این چنین اراده شده باشد.» مفهوم جمله فوق، این است که ادامه بقا و حیات موجودات و حتی جمادات به تجدید لحظه به لحظه واقعه آفرینش از سوی خداوند وابسته است و چنانچه او لحظه ای جریان فیض خود را از جهان قطع نماید، همه چیز به نیستی و نابودی اولیه پیش از آفرینش جهان باز خواهد گشت.

2- یکتایی خداوند
یکی از معروفترین پاسوقهای تورات که روزی چند بار بر زبان هر یهودی جاری می شود، چنین است:«بشنو ای اسرائیل، خدای خالق ما، خدای یکتاست». اصل دوم، ایمان داشتن به یکی بودن وجود خداوند است؛ نه دو و نه بیشتر از یک، بلکه یک محض و واقعی. نه مانند یک نوعی، (مانند یک نوع صندلی) که تعداد زیادی از آن یک نوع وجود دارد. نه مانند یک شمارشی (یک ریاضی) که در واقعیت وجود ندارد، بلکه تنها تصوری ذهنی است. نه مانند یک مادی (مانند یک جسم) که قابل تقسیم به بخشها و ذرات ریزتر از خود است. بنابراین، یکتایی خداوند غیر قابل قیاس و شباهت با یکهای شناخته شده در جهان است و تنها یک واقعی، وجود خداوند است و بس. حتی نیروهای منفی که با نامهای شیطان، اهریمن، غریزه بد و... مطرح می شوند، در برابر او قرار نداشته یا به صورت نیروی دوم حاکم بر جهان تلقی نمی شوند؛ بلکه آنها نیز جزئی از آفریده های خود خداوند هستند که بنابر حکمت وی و برای سنجش و پرورش انسانها پدیدار می شوند.

3- نفی جسمانیت از ذات خداوند

خداوند وجودی است نامحدود، به این معنا که برای قدرت و نیروی او حد و نهایتی قابل تصور نیست. هر نوع جسمی (در اینجا منظور از جسمانیت، ماده یا انرژی است) دارای ابعاد قابل سنجش و اندازه گیری است و این به معنای محدود بودن آن است. برای نمونه، ماده در هر حالتی دارای سه بعد فضایی طول، عرض و ارتفاع است تا از لحاظ مقدار قابل بیان باشد. انرژی نیز از هر نوعی که باشد؛ مانند نور، گرما، الکتریسیته و... دارای واحدهای قابل اندازه گیری و محدود به مختصات مکان است. خداوند اگر دارای خصوصیات جسمانی (ماده یا انرژی) یا همانند آن بود، می بایست در مرزهای زمان و مکان محصور شود و محدودیتی برای قدرت و اراده اش به وجود می آمد که این به معنای نقص و وابستگی خداوند به چیز دیگری است و ناقض کمال اوست.
در تورات چنین آمده است: «خداوند، آن پروردگاری است که از بالا در آسمانها و از پایین در زمین قرار دارد». این پاسوق به گونه ای صریح و مستقیم به نفی جسمانیت خداوند می پردازد. زیرا هیچ ماده یا نیرویی را نمی توان یافت که در یک لحظه، در دو مکان، در کل گستره آسمان و زمین قرار داشته باشد؛ با توجه به اصل دوم که خداوند، «یک» حقیقی است و نمی توان او را مانند هوا و جو که از ذرات بسیاری تشکیل شده و کل زمین را هم پوشانده است، تصور کرد. نیز می توان نتیجه گرفت که چون خداوند فاقد هرگونه جسمانیت است، پس او از هرگونه خصوصیات و تغییرات جسمانی مبراست، مانند: مکان، اندازه، حرکت و سکون، راست و چپ. همچنین تشبیه هرگونه احساسات انسانی که ناشی از تغییر حالات جسمانی است از ذات وی دور است، همچون: خواب و بیداری، عصبانیت و شادی، رحم و بیرحمی، سکوت و سخنگویی مانند انسان. پس چگونه است که در تورا و سایر متون مذهبی بارها از حالت های انسانی برای پروردگار سخن به میان می آید، مانند: «ده فرمان با دست خداوند نوشته شد»، «دستان خدا»، «مرا با نادانیهایشان عصبانی کردند»، «خداوند به یاد آورد» و بسیاری از موارد دیگر؟ در پاسخ باید گفت که خداوند در تورات و سایر متون مقدس با کلام انسانی و در حد فهم او سخن می گوید؛ اما این به معنای حقیقی برخورداری خداوند از دست، پا، چشم و... یا احساسات انسانی نیست، بلکه آن واژه ها وسیله ارتباط وی با انسان بوده، معنای واقعی و جسمانی ندارند و خد. اوند، خود خالق و ناظر به کلیه صفات است.

4- قدیمی بودن خدا
خداوند پیش از هر موجودی در این جهان وجود داشته است و برای او ابتدا، انتها و طول عمر مفهوم ندارد، زیرا او خارج از حیطه زمان است. «زمان»، تصوری ذهنی است که با خلق نخستین آفریده های خداوند مفهوم پیدا کرد و درواقع او بر مفهوم زمان مقدم است و پیش از آفرینش جهان، زمانی وجود نداشته است. برای هر آفریده ای، سه بخش زمانی گذشته، حال و آینده مطرح است؛ اما خدا فراتر از این ابعاد زمانی است و همه چیز برای او حکم «زمان حال» را دارد. در حقیقت، هیچ پدیده و واقعه ای از حضور او گذر نمی کند، یا هیچ چیز برای او «گذشته» یا «آینده» نیست.

5- منع عبادت غیر خداوند
دومین دستور ده فرمان چنین است: «برای تو معبودان دیگری در برابر من نباشد». هم چنین ارمیای نبی درباره پدیده های عظیم طبیعی که انسانها به پرستش و عبادت آنها گرایش داشته اند، چنین می فرماید: «از آنها نترسید و خوف نداشته باشید، زیرا نه توانایی بدی کردن را دارند و نه قدرت خوبی رساندن». نه تنها پرستش یا عبادت مستقیم غیر خدا منع شده است، پرستش ستارگان و دیگر موجودات جهان نیز با عنوان واسطه ای بین انسان و خدا امری کفرآمیز به شمار می آید. حتی تمجید و توصیف عبادت گونه آنها به تصور آنکه خداوند به این وسیله محترم و متبارک خوانده شود، منع شده است. در متون مذهبی برای جلوگیری از هرگونه تمایل و انحراف به سوی شرک، رو کردن به آنها و مشاهده نحوه بت پرستی و شرک یا حضور در چنین اماکنی منع شرعی دارد.

6- دانایی خداوند نسبت به افکار انسان
ارمیای نبی می فرماید: «من خدایی هستم که قلب را جستجو می کنم». این اصل از ایمان، نشانه آن است که پروردگار از همه ذهنیات انسان اطلاع کامل دارد. نه فقط آن بخش از تفکراتی که مورد تایید عقل و احساس انسان است و به نتیجه و عمل می انجامد؛ هر گونه تصور زودگذر و موقت و حتی جرقه های ذهنی و باطنی که خود انسان ممکن است پس از گذشت لحظاتی آنها را فراموش کند، در عالم بالا و نزد خدا آشکار خواهد بود. تصور اینکه انسان چیزی بداند یا به مسأله ای فکر کند که خداوند نسبت به آن علم ندارد؛ به معنای نقص خداوند و مخالف اصل خداشناسی و کامل دانستن اوست.

دیدگاه کلی یهود درباره خدا، صفات او

آیه یا پاسوق «shemma yisrael» که بیانگر اقرار به وحدانیت خداست، این حقیقت را بیان می کند که: «بشنوی ای بنی اسرائیل! خدای ما یکی است.» (دواریم 6:4) بنابر باور یهودیت، خدا دارای شخصیت است، اما بدین معنا نیست که او شخصیتی همانند انسان ها دارد، بلکه بیانگر برخورداری وی از اراده و آگاهی است؛ به گونه ای که همه چیز، بنابر خواست او انجام می شود و او با مردم سخن می گوید و به نیایش و دعای آنان پاسخ می دهد. از سوی دیگر، ماهیت خداوند مفهوم قادر مطلق بودن (و فراتر از هر چیز و هر کس بودن) آمیخته است. او، خدایی علیم، حی وحاضر پنداشته شده، اما ممهمترین ویژگی خداوند، ویژگی های اخلاقی او؛ همچون عدالت، مهربانی، راستی، و بالاتر از همه، قداست اوست. خداوند در مورد علت رحیم بودن و عادل بودن خود در برابر جهان و آفریده ها چنین می گوید: «اگر من جهان را فقط بر اساس لطف و رحمت خود بیافرینم، گناهان آن زیاد خواهند شد، و اگر آن را برابر عدالت دقیق خود بیافرینم، من آن را با هر دو صفت خود می آفرینم و با دو صفت عدالت و رحم آن را نگه می دارم»، از این رو، خدای یهود، نه تنها حاکم عادل، بلکه پدر دلسوز و مشفقی نیز هست.
1- در تورات محور اصلی خداوند است. داستان، نقل قول، واقعه و حکمی با او مرتبط می شود. علیرغم حضور بی وقفه خداوند در متن تورات، در هیچ کجای آن اثبات و استدلالی صریح بر وجود خداوند به طور مستقیم و شهودی یا به بیان دیگر از طریق اشراق کشف شده و بدیهی است، لذا با دلیل و برهان به اثبات نمی رسد. در «عهد عتیق» بحث و جدل بر سر پذیرش وجود «پروردگار» با کافران نیست و چه بسا اصلا کفر در میان مخاطبان تورات مطرح نباشد، بلکه هدف، نشان دادن خصایل واقعی این «پروردگار» و دور کردن و نفی اشکال انحرافی است که از او در اذهان پدید آمده است: «فرد نادان در قلب خود می گوید: خدایی وجود ندارد.» (زبور داود 14:1) حتی در این متن نیز، نفی وجود خداوند مطرح نیست، بلکه نفی قدرت و نظارت اوست که نشانه نادانی شمرده می شود.
2- در فضای تورات، «خدای» مورد نظر با خصوصیات ویژه مورد تاکید برای پذیرش قرار می گیرد و به همین دلیل الحاد و کفر به خاطر نشناختن این خصوصیات حقیقی مورد حمله قرار می گیرد: «بشنو ای بنی اسرائیل، خدای خالق ما، خداوند یکتاست.» (سفر تثنیه ـ دواریم 6:4) «... مگر نه این است که من خدا هستم. و معبودان دیگری غیر از من وجود ندارند.» (اشعیا 45:21 و 46:9). «معبودان دیگر با وجود من برای تو نباشد» (سفر خروج ـ شموت 20:3) «به آنها سجده نکن و آنها را پرستش منما، زیرا که من خدای خالق تو هستم.» (شموت 20:5)
3- تنخ (عهد عتیق) ستایش اغراق آمیز انسان از خود و خدایی کردن او را تقبیح می کند: «خداوند می فرماید از آنجا که قلبت مغرور شده، می گویی من خدا هستم و بر کرسی خدایان در میان دریاها نشسته ام، در حالی که تو انسان هستی و نه خدا، اما دل خود را چون قلب خدایان قرار داده ای.» (یحزقل 28:2)
4- تورات گاه وجود خدا را چنان بدیهی می شمارد که پرستش هر پدیده و نیروی دیگری را در برابر او، عجیب و بی رنگ محسوب می کند: «چه کسی در میان معبودان مانند تو است، ای خدا؟» (شموت 15:11)
5- «تنخ» نه تنها ذات خداوند را یکتا می شمارد، بلکه حتی صفات او را نیز منحصر به فرد می داند: «خدا را به چه کسی تشبیه می کنید و چه تصویری را به او نسبت می دهید؟» (اشعیا 40:18) بر همین اساس هرگونه تصوری از شکل خداوند منع شده است: «بت نساز و نیز هیچ شکلی که در آسمان از بالا و در زمین از پایین است و حتی در زیر زمین در آب ها قرار دارد.» (شموت 20:4)
6- «تنخ» تاکید دارد که خداوند از چشم ها ناپیداست و غیر قابل رویت است، با این حال خدا تنها یک مفهوم خیالی و ذهنی شمرده نمی شود بلکه گاه حضور مستقیم او برای صحبت با انسان (ها) با آیات و نشانه ههایی ویژه همراه است، چون رعد و برق و لرزش: «کوه سینا مملو از دود بود، به خاطر آن که خداوند بر آن در آتش فرود آمد، دود کوه چون دود کوره بالا می رفت و تمام آن کوه بسیار لرزان و مرتعش بود.» (شموت 19:18) «پرتو او مثل نور بود و از جانب او شعاع ساطع گردید.» (حبقوق 3:4) البته این نشانه ها تنها برای درک عظمت قدرت او هستند و «تنخ» قدرت او را به شکل بی نهایت بیان می کند: «می دانم که بر همه چیز توانا هستی و نمی توان قصد تو را مانع شد.» (ایوب 42:2)
7- او منبع حیات و دانایی انسان است: «زیرا که چشمه حیات نزد تو است و در روشنایی تو، نور دیده می شود.» (مزامیر داود 36:10)
8- او در همه جا حاضر است: «از حضور تو به کجا بگریزم، اگر به آسمان صعود کنم تو آنجا هستی و اگر در قعر دره ها سکونت کنم، باز تو حضور داری.» (مزامیر داود 7-8: 139)
9- او جهان را به خاطر رعایت شریعت و پیمانش با بنی آدم آفریده است: «خداوند می فرماید: اگر پیمان و عهد من نبود، روز و شب و قوانین نظم آسمان و زمین را برقرار نمی کردم.» (ارمیا 25: 33)
10- او ابدی و مافوق زمان است: «گیاه خشک می شود و گل پژمرده می گردد، و کلام خدای خالقمان تا ابد پابرجا خواهد بود.» (یشعیا 40:8) «من اول هستم و من آخر هستم و غیر از من خدایی نیست.» (یشعیا 44:6) «قبل از آن که کوه ها به وجود آیند و زمین و نقاط مسکونی را بیافرینی، از اول تا به ابد تو خدا هستی.» (مزامیر داود 90:2)
11- در جهانی که مرتب در حال تغییر است، تنها اوست که تغییر ناپذیر و پابرجاست: «آن که این چنین عمل و اجرا نمود، که دوره های جهان را از ابتدا خواند، من خدای اولی هستم و آخرین نیز همان من خواهم بود.» (یشعیا 41:4) «که من خدایی هستم که از ابتدا تغییر نکرده ام.» (ملاخی 3:6)
12- و او صخره پناه موجودات است: «چه کسی قادر است، غیر از خدا؟ و چه کسی صخره پناه است، غیر از خالق ما؟» (شموئل دوم 22:32) شخصیت خداوند: خدا در «تنخ» همچون موجودی تصویر می شود که با معبودان دروغین و بی جان در حال ستیز است، او در این حال با صفت «خدای زنده» خوانده می شود. (ملاخیم دوم 16 و 19:4)
از دیگر صفاتی که بر حسب مورد و موقعیت زمانه به کرات به او نسبت داده می شود می توان به موارد زیر اشاره نمود: پادشاه، قاضی (داور)، پدر، شبان، ناصح (مربی)، شفا دهنده و التیام بخش، رهایی بخش و نجات دهنده و.... هر یک از انبیاء بنی اسرائیل با گوشه ای از صفات خداوند آشنا می شدند و او را با آن صفات می خواندند و می ستودند.
از معروف ترین خصایل الهی درباره بخشش گناهان انسان می توان به پاسخ صریح خداوند به تقاضای حضرت موسی درباره نمایاندن گوشه ای از صفات الهی در بخشش گناهان اشاره کرد: خداوند قادری است مهربان و بخشنده، دیر خشم و بسیار احسان کننده و حقیقت محض. رحمت را برای هزاران نسل نگاه می دارد، (در صورت توبه) آمرزنده گناه و تقصیر و خطا است اما گناه را (در صورت عدم توبه) هرگز بدون مجازات نمی گذارد و گناه پدران را از فرزندان و فرزندانشان تا نسل سوم و چهارم (در صورت دنبال کردن ظلم اجدادشان) باز خواست می کند.» (شموت 7 ـ 34:6)

منـابـع

مهراب صادق نیا- مقاله خداى عهد عتیق- فصلنامه هفت آسمان- شماره پانزدهم

شیوا همتی- مقاله خدا در ادیان- سایت آفتاب

جلال الدین آشتیانی- تحقیقی در دین یهود- صفحه ۲۲۴-۲۰۳

کدارناث تیواری- دین‌شناسی تطبیقی- ترجمه سید ابوطالب فنایی و محمد ابراهیمیان

بوبر- کسوف خداوند- ترجمه عباس کاشف- صفحه 53-54، 102

پارکز- خدایان و آدمیان- ترجمه محمد بقایى- صفحه 98-102 و 113

ویل دورانت- تاریخ تمدن- جلد 1 صفحه 273 و 362-366

مریم شنکایى- بررسى تطبیقى اسماء و صفات الهى- صفحه 161

آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- صفحه 39-47

رابرت ا. هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- صفحه 291-292

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد