شخصیت و اندیشه های الهیاتی مارتین لینگز (مصلح کل)

فارسی 3163 نمایش |

اصالت واقعی

اصالت واقعی همواره یک هنجار است. با اراده بشری نمی توان به آن دست یافت، حال آن که دستیابی به امر ناساز و ناموزون به نحو مضاعفی آسان است; دقیقا بدین سبب که امر ناساز و ناموزون چیزی بیش از درهم ریختگی یک رشته امور عاریتی نیست. امر اصیل آن است که مستقیما از اصل یا سرچشمه نشات گرفته باشد; مانند آب خالص پاکی که در معرض هیچ تاثیر جانبی ای قرار نگرفته است. بدین سان اصالت با الهام، و بیش از هر چیز با وحی، ربط و نسبت دارد. زیرا اصول [همواره] متعالیند، چون ورای این جهان و در ساحت روح مطلقند. در نهایت، اصل کمتر از ذات مطلق، نامتناهی و سرمدی نیست البدیع که یکی از اسماء الهی و به معنای پدید آورنده است و می توان آن را شگفت انگیز هم ترجمه کرد، از همین جاست. از این دریای امکان نامتناهی است که امواج عظیم جزر و مدی وحی برمی خیزد، و هر یک از آنها به صورت شگفت انگیزی متفاوت با بقیه است. زیرا هر یک، از ذات واحد و احد که از آن سرچشمه می گیرد نشان دارد، و این نشان همان وصف یگانگی است. و هر یک عمیقا عین بقیه است; زیرا مضمون اساسی پیامش حقیقت واحد و احد است.
در پرتو تمثیل موج می بینیم که اصالت، ضامن اعتبار و تاثیرات است. اعتبار، که راست دینی گویی صورت زمینی آن است، با مد موج، یعنی نشات گرفتن بی واسطه وحی از منشا الهیش، پدید می آید; و در هر مدی نوید یک جزر هست، که تاثیر، یعنی لطف قدرت جاذبه مقاومت ناپذیر حقیقت، در آن نهفته است. تصوف چیزی جز عرفان اسلامی نیست، و این بدین معناست که تصوف جریان اصلی و قوی ترین جریان آن موج جزر و مدی است که وحی اسلام را می سازد; و از آنچه گفتیم روشن خواهد شد که تایید این امر، آن گونه که ظاهرا بعضی گمان می کنند، به هیچ معنا تحقیر ارزش تصوف نیست; بر عکس، تایید این معناست که تصوف، هم معتبر است و هم مؤثر. و اما در باب هزاران مرد و زن در غرب جدید که، در عین حال که مدعیند که صوفیند، معتقدند که تصوف مستقل از هر دین خاصی است و همواره وجود داشته است; اینان نادانسته تصوف را اگر بتوانیم همان تمثیل اساسی را به کار ببریم به حد شبکه ای از آبراهه های مصنوعی دور از دریا تنزل می دهند; و در نمی یابند که با محروم ساختن عرفان اسلامی از خاص بودنش، و بنابراین از اصالتش، آن را از همه نیروی محرکه اش محروم کرده اند.
بدیهی است که آبراهه هایی وجود دارند; مثلا، از آن هنگام که اسلام در شبه قاره هند استقرار یافت، مبادلات فکری بین عارفان مسلمان و برهمنان وجود داشته است; همچنین عرفان اسلامی در نهایت، برخی از اصطلاحات و مفاهیم را از مکتب نو افلاطونی پذیرفت. اما بنیانهای عرفان اسلامی قبلا نهاده شده بود و سیر بعدیش مدتها پیش از آن که عوامل عرفانی مشابه و بیگانه بتوانند عناصر غیر اسلامی را وارد کار کنند به صورت قطعی تثبیت شده بود، و هنگامی که چنین عواملی سرانجام مشهود افتادند، فقط با سطح آن تماس یافتند. به عبارت دیگر، عرفان اسلامی، با وابستگی کامل به یک وحی خاص، کاملا مستقل از هر چیز دیگری است. اما در عین خود بسنده بودن، اگر زمان و مکان مساعدت کنند، می تواند از باغهایی غیر باغ خودش گلهایی بچیند. پیامبر اسلام (ص) فرمود: «در طلب علم باشید، حتی اگر در چین باشد.»

مصلح کل

توان آینده نگری به نحو واضح به بشر اعطا نشده است (اگر جز این بود پیشگوییها اینسان در پرده و دوپهلو نمی بودند) اما انسان این حق را دارد که با آگاهی فروتنانه از محدودیتهای خویش به تامل درباره ی آینده بپردازد (اگر جز این بود هیچ پیش گویی صورت نمی پذیرفت). افزون بر این، در برخی موارد به واسطه وزن و عمومیت پیشگوئیها، حصول اعتقاد جازم و حتی می توان گفت موافق خواست الهی است؛ پیشگوییهای ناظر به انهدام قریب الوقوع در سطح جهانی از همین دست است. انهدامی که، کامل نیست گرچه در ابعاد فاجعه آمیز صورت می پذیرد. و نهایی نیز نیست، چرا که «پیش از پایان» واقع می گردد، هرچند دلایلی به نفع این اعتقاد هست که «پایان دنیا» چندان دور نخواهد بود. آینده نگری ها درباره علت چنین مداخله الهی جای شکی باقی نمی گذارند. آنچه پیش از این آورده ایم نشان داده است که بخش بزرگی از بشر به نهایت درجه خطا رسیده است به نحوی که فراتر رفتن از آن دشوار می نماید. اما این خطا همه گیر نمی توانست شد زیرا عالم کبیر در کلیت خود امری مقدس است. مانند هر آنچه نسبی است، جهان نیز باید در برابر امر مطلق به نسبیت خود اقرار کند. که با طی کردن عصر ظلمت، یعنی از طریق پیر شدن چنین می کند. اما نمی توان تصور کرد که خداوند، هرگز جهان را رها سازد.
عالم کبیر (مانند عالم صغیر) یک میزان (norm) است و بنابراین حقوقی از آن خویش دارد: یکی از این حقوق، حق محفوظ بودن در برابر خطاهای بشر است. و نوع بشر، که خود ممکن است به عنوان عالم کبیر در نظر گرفته شود، حق دارد در برابر انسانهایی که با سرپیچی از تبعیت از وظیفه انسانی، انسانیت خویش را نفی کرده اند، مورد حمایت واقع شود. در میان همه جوامع زنده احتمالا سرخپوستان آمریکا، به دلیل نحوه زندگی سنتی خود، نسبت به قدسیت عالم کبیر از همه حساس ترند. در نتیجه نابودی فراگیری که به اعتقاد آنها نزدیک است، در نظر ایشان امری است کاملا مثبت، زیرا آنها این نابودی را امری خداوندی می دانند که موزونیت را به عالم باز می گرداند و به وسیله آن همه بناهایی که بشر با آن چهره مقدس زمین را مخدوش ساخته است، نابود می شود: از اینجاست واژه روز تطهیر که بر این واقعه که مدتهای طولانی است که در انتظار آن هستند دلالت دارد.
در اسلام این واقعه با عباراتی بیان شده است که موجب تقویت اطمینان سرخپوستان به معتقدات خود خواهد بود. این امر مایه شگفتی نیست (اگر چه این دو دیدگاه تفاوتهای بسیاری دارند)، زیرا اسلام همواره ریشه های بدوی یا عشایری خود را در یاد داشته است. وانگهی، حق اسلام نسبت به دعوی آغازین بودن از دو راه است: یکی در نظر به گذشته از طریق بازگشت به آئین پیش از یهود ابراهیم خلیل و دیگری در نظر به آینده با نقشی که اسلام برای خود در آستانه دوران آغازین دیگر بر عهده می گیرد. قرآن به طور ویژه بیان می دارد که پیش از پایان، همه شهرها یا کاملا تخریب، یا به شدت مجازات می شوند. (اسراء/ 58) می توان تصور کرد که پیش از این واقعه جنون شهرگرایی عارض می شود، زیرا هنگامیکه از پیغمبر درباره نشانه های آخر زمان پرسیدند، او مخصوصا به بلندی بیش از حد خانه هائی که مردمان می سازند اشاره کرد. در واژه روز تطهیر نشانی از امکان اصلاح اوضاع پیش از پایان دوران نهفته است. در روایت انجیلی از دوران پیش از پایان نیز عنصری هست که در میان همه شروری که صریحا از پیش خبر داده شده است، به نظر می رسد که مایه امیدواری تواند بود. در سخن مسیح بدبختی پس از بدبختی فرا می رسد تا جایی که امر منتهی می شود به «چنان آشفتگی که از آغاز دنیا تا کنون دیده نشده است.»
سپس کلماتی را که قبلا نقل کردیم می آورد: «و اگر این روزها کوتاه نشود هیچ تنی رهائی نخواهد یافت، اما به برکت برگزیدگان روزها کوتاه خواهند شد.» آیه هایی که به دنبال این سخن می آیند مانند آیه های قبلی منفی هستند و معمولا آن را اشاره به دجال می دانند. اما کوتاه شدن روزها به برکت برگزیدگان چنین می نماید که پس از نابودی، برگزیدگان کاری توانند کرد، اگر چه این اصلاح پایدار نیست. در این زمینه مثبت تر به وعده عهد عتیق که الیاس پیش از پایان باز خواهد گشت، اشاره توانیم کرد.
تعبیری که عیسی (ع) در مقام بشارت به کار می برد مخصوصا درخور توجه است: «به درستی که نخست الیاس خواهد آمد و همه چیز را اصلاح خواهد نمود.» در اسلام ذکر مصلح در چندین حدیث از پیغمبر آمده است. بی آنکه نامی از او برده شود، به عنوان «کسی که به درستی هدایت شده»، المهدی، به او اشاره شده است و نظر به اقتدار گسترده او می توان چنین فرض کرد که آمدن مهدی تحقق وعده یهودی مسیحی درباره الیاس است.
سنن اسلامی برای این برگزیده نقش جهانی قائلند که اگر چه در دایره اسلام واقع است، ماهیت فراگیر آن مرزهای خاص حتی اگر تعمدی و از روی رسالت نباشد لااقل از طریق پرتو افکنی، در می نوردد. بعید نیست که اصلاحاتی که امروزه در سطح جهان ناممکن است در سایه دولت او، پس از آنکه «روز تطهیر» موانع را از پیش راه برداشت، چه بیرون و چه درون جهان اسلام ممکن گردد. گنون با اشاره به اصلاحات نخستین مهدی پیش از اصلاحات کامل مسیحایی می نویسد: «برای آن اصلاح (کامل) پیش از پایان دوره کنونی راه باید به نحو قابل رویت هموار شود. این کار تنها در ید قدرت کسی است که نیروهای آسمان و زمین، شرق و غرب را در خود جمع کرده باشد، آنکه در قلمرو علم و عمل توان دوگانه موبد و شهریار را که در طول ادوار در مصدر یگانه آن حفظ شده است، از خود نشان دهد.» انتظار همراه با امید به ظهور مهدی در طول قرنها سبب پدید آمدن پاره ای مهدی های دروغین شده است.
پیغمبر درباره مهدی راستین گفته است: «او را پیشانی فراخ و بینی عقابی است. او زمین را پر از قسط و عدل می کند پس از آنکه از ظلم و جور، پر شده باشد. حکمرانی او هفت سال خواهد بود.» اما در انتهای فرمانروایی او یا پس از آن، اسلام خبر از ظهور دجال داده است. نقل کرده اند که گویا پیامبر فرموده است که پیش از او کسان بسیاری آمدن این بزرگترین شر را پیشگویی کرده اند، اما او نخستین کسی است که نشانه ی واضحی در پیکر این شر برای شناسایی او آشکار می سازد: «او مردی است اعور که نوری در چشم راستش نیست چنانکه گویی دانه انگوری به جای چشم اوست.» مانند مسیحیت، در اسلام نیز عقیده بر این است که او فساد به همراه می آورد و با قدرت خود بر کارهای شگفت بسیاری را به سوی خود جلب می کند.
با این همه، مقاومتهایی نیز در برابر او خواهد بود. پیغمبر فرمود: «گروهی از امت من از مبارزه برای راستی باز نمی ایستند تا زمانیکه دجال ظهور کند»، همانگونه که از سخن او در مورد مقاومت در برابر دجال برمی اید، کلام وی منحصرا شامل مسلمانان نمی گردد: «هنگامیکه آنها در نبردند، حتی زمانیکه بعد از اذان در صفوفی به نماز می ایستند، عیسی بن مریم از آسمان فرود می آید و پیش نماز آنها خواهد بود. و دشمن خدا با دیدن عیسی (ع) مانند نمک در آب ذوب می شود. اگر به این حال رها شود تا جایی آب می شود که از میان برود، اما خدا او را به دست عیسی که خونش را بر سر نیزه به مردم نشان می دهد به قتل می رساند.»
یقیین حضور تقریبا همزمان مهدی و دجال از فصل گذشته کتاب معلوم می شود. دو گرایش متضاد که، چنانکه دیدیم، مشخصه ضروری پایان دوران هستند در این دو موجود به حداکثر تقابل می رسند. مهدی، تجسم «روح زمانه» است؛ اما عالم کبیر باید بمیرد و دجال بیماری پایانی کشنده ی اوست. اما کسانی را که نماینده خرد پایانی هستند (بالاتر از همه مهدی و برگزیدگان همراهش) می توان به منزله گیرنده هایی دانست که خداوند قرارداده است تا نوری را که از آغاز دور آینده در انجام دور فعلی می تابد دریافت کنند. بنابراین اگر چه طبق نقل دجال پس از مهدی یا در انتهای فرمانروایی او ظاهر می شود و شروع به افساد می کند و بخشی از کار مهدی (ع) را تباه می سازد، پیروزی نهایی از آن مهدی است، زیرا فرمانروایی او طلیعه دوران تازه است، دورانی که پس از آنکه کمال بلوغ و تحقق خود را به ظهور رسانده، در آن تداوم خواهد یافت.

منـابـع

مارتین لینگز- مقاله جهانشمولى عرفان اسلامى- فصل نامه نقد و نظر- شماره 15

مارتین لینگز- مقاله اصالت عرفان اسلامى- مترجم فروزان راسخى- سایت جاویدان خرد

سایت باشگاه اندیشه- مقاله مارتین لینگز

سایت موسسه گفتگوی ادیان- مقاله مارتین لینگز

تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول- 1380 ش

مارتین لینگز- مقاله مصلح کل- مترجم مجید بریری و مهدی روح نواز- سایت جاویدان خرد

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد