قتل اسیر پس از استقرار

عاطفه انسانی درباره ی همنوع خود هر چند فرد «محارب» باشد، ایجاب می کند که پس از استقرار و اطمینان کامل از شر دشمن، از کشتن او صرف نظر کند. در این مورد اسیر گیری به نفع اسلام و به سود خود اسیر هم است زیرا سرانجام اسیر یا مبادله می شود و یا بدون قید و شرط و یا در برابر مبلغی که حکم غرامت جنگی را دارد، آزاد می شود. خرد و شرع در این مورد یک حکم بیش ندارد و وحی الهی آن را در آیه ای بیان کرده است چنانکه می فرماید: «فإذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتى إذا أثخنتموهم فشدوا الوثاق فإما منا بعد و إما فداء؛ چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو کوفتید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آن گاه یا به منت آزاد کنید یا به فدیه.» (انفال/ 4)
هیچ حکمی در جهان عادلانه تر از این نیست که تا خوف دشمن وجود دارد باید از او پرهیز کرد و نمی توان به آن اطمینان نمود، ولی پس از ارتفاع خوف یا باید بدون قید و شرط آزاد گردد و انجام یک چنین عمل درباره ی اسیر، خود مایه ی گرایش او به اسلام می شود یا در برابر بهایی که حکم غرامت جنگی دارد، بند اسارت از او برداشته شود تا به میهن خود بازگردد. پیامبر اسلام (ص) درباره ی اسیران «بدر» از طرق مختلف وارد شد. از اسیرانی که به خواندن و نوشتن قادر بودن درخواست شد، تا ده نفر از فرزندان انصار را خواندن و نوشتن بیاموزند و در برابر این عمل آزاد شوند. به برخی از اسراء که فاقد این کمال بودند پیشنهاد شد که در مقابل پرداخت مبلغی، که بیشترین آن چهار هزار درهم و کمترین آن هزار درهم بود می توانند آزاد شوند وقتی این خبر به گوش بستگان آنان رسید، اقدام به ارسال «فدیه» نمودند و اسیران خود را آزاد کردند. از آنجا که تعداد اسیران «بدر» هفتاد نفر بود، و برخی از آنان با دادن آموزش فرزندان انصار آزاد شدند مبلغی که پیامبر، از قریش گرفت در برابر خسارتی که دید (چهارده تن از یاران خود را در این جنگ از دست داد) بسیار ناچیز بود.

دو اسیر در نیمه ی راه کشته شدند
با اینکه پس از استقرار و کسب اطمینان نباید اسیری کشته شود، مع الوصف، پیامبر در بازگشت از «بدر» به مدینه در نیمه راه دستور داد که دو اسیر به نامهای «عقبه بن ابی معیط، و نضربن حارث» کشته شوند این دو نفر از افراد پلیدی بودند که از زمان بعثت تا در لحظه ای که به دام افتادند، از هیچ نوع ایذاء و آزار فروگذاری ننموده بودند و رها کردن آنها بدون شک بازگذاردن دست آنان در شرارتهای مجدد بود و در حقیقت آزاد کردن آنها درست حکم اسیر گیری قبل از «استقرار» و «تحکیم موضع» بود.
کوتاه سخن اینکه عمل پیامبر خود بیانگر مفاد آیه است و آن اینکه هر اسیر خطرناکی که آزادی او مایه ی دردسر و بازگشت آشوب به سرزمین اسلامی باشد، نباید رها کرد، یا باید در همان حالت اسارت باقی بماند یا ریشه ی آن قطع گردد و مقصود از «اثخان» و محکم کردن جای پا در آیه ی «ما کان لنبی أن یکون له أسرى حتى یثخن فی الأرض؛ هیچ پیامبرى مجاز نیست اسیر داشته باشد [و نیروى خود را مشغول اسیران کند] تا آن وقت که سیطره ى خود را در منطقه تثبیت کند.» (انفال/ 68)
این نیست که از جانب دشمن به صورت موقت مطمئن گردد، بلکه هر گاه اطمینان موقت به دست آید. اما احتمال بازگشت آشوب و شرارت از بین نرود، حکم این گونه از اسرا، همان حکم قبل از مستقر شدن را دارند که باید به گونه ای از شر آنها مطمئن گردید، از آنجا که در آن زمان امکانات حبس و زندان ممتد وجود نداشت تنها راه برای خاتمه دادن به این گونه شرارتها همان اعدام آنها بود پیامبر دستور داد که این دو اسیر جنگی خطرناک کشته شوند.
مؤید این مطلب که مقصود از «اثخان» معنی وسیعی است روایتی است قمی در تفسیر خود درباره ی شأن نزول آیه نقل می کند و آن اینکه وقتی پیامبر (ص) فرمان به قتل آنان داد، انصار از آن ترسیدند که دیگر اسرا نیز، به همین نحو به قتل برسند از این جهت درخواست نمودند که از قتل دیگران صرف نظر کند و به «فداء» اکتفا ورزد در این مورد آیه ی «ما کان النبی ان یکون له اسری» فرود آمد.
آری پس از استقرار و تحصیل اطمینان، هر نوع اخذ فدیه از نظر وحی الهی حلال و طیب معرفی گردیده چنانکه می فرماید: «فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا و اتقوا الله إن الله غفور رحیم؛ اینک، از آنچه به غنیمت برده اید، حلال و پاکیزه بخورید و از خدا پروا دارید که خداوند آمرزنده ى مهربان است.» (انفال/ 69


منابع :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 365- 366

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/110097