پیراستگی پیامبر اکرم از شک و تردید در وحی

در برخی از تفاسیر و کتابهای سیره داستانهایی درباره ی آغاز وحی وارد شده که به هیچ مقیاس نمی توان آنها را صحیح دانست و قهرمان نقل این داستانهای بی اساس، محمد بن جریر طبری (متوفای 310 ه.ق) می باشد وی در تفسیر خود مقید به نقل آنچه صحیح است نیست، بلکه مجموع منقولات را در کتاب خود می آورد و از آنجا که همه را با سند ذکر می کند یک فرد محقق می تواند با مراجعه به اسناد و دقت در متون و دیگر ضوابط نقد حدیث، تاریخ صحیح را از باطل جدا سازد.
وی می نویسد: «در نخستین مرحله نزول وحی و یا روز بعد، پیامبر (ص) به تصور اینکه کاهن شده تصمیم گرفت که خود را از کوه پرت کند ولی جبرئیل با گفتن جمله ی «أنا جبرئیل و انت رسول الله» به او آرامش بخشید و از این کار بازش داشت.»
این نقل با آنچه که قرآن از پیامبر (ص) در این مورد نقل می کند، و یا آنچه که تاریخ ضبط کرده است وفق نمی دهد ولی از آنجا که بحث ما صرفا جنبه ی قرآنی دارد به توضیح بخش نخست می پردازیم؛ آیات قرآن به روشنی حاکی است که او با قاطعیت تمام، مردم را به مکتب خود دعوت می کرد آنجا که می فرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا إلى الله على بصیرة أنا و من اتبعنی و سبحان الله و ما أنا من المشرکین؛ بگو این راه من است، من و آن کسی که از من پیروی کند با بصیرت و بینایی به سوی خدا دعوت می کنم؛ پیراسته است خدا و من از مشرکان نیستم.» (یوسف/ 108) چه جمله ای گویاتر از «أدعوا إلی الله علی بصیره»؟
او در طول دعوت خود از ناحیه ی خدا مأمور بود که خود را پیرو وحی الهی بداند و نمی تواند در آن ایجاد دگرگونی کند، چنانکه می فرماید: «إن اتبع إلا ما یوحی إلی قل هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکرون؛ من جز از وحی الهی از چیزی پیروی نمی کنم آیا بینا و نابینا یکی است چرا نمی اندیشید؟» (انعام/ 50)
اندیشه ی کهانت و این که پیامبر پس از نزول وحی می خواست خود را از بالای کوه پرت کند، صورت محترمانه ی نسبت «جنون» است که مخالفان پیامبر از روز نخست او را به آن متهم کرده اند و اکنون آن را به صورت دیگر از زبان دوستان او می شنویم و عجیب این است که قرآن مسئله ی تهمت جنون را همراه با تحقق رؤیت فرشته ی وحی یادآور می شود و می فرماید: «إنه لقول رسول کریم* ذی قوه مند العرش مکین* مطاع ثم امین* و ما صاحبکم بمجنون* و لقد رآه بالافق المبین* و ما هو علی الغیب بضنین* و ما هو بقول شیطان رجیم* فأین تذهبون* إن هو إلا ذکر للعالمین* لمن شاء منکم أن یستقیم؛ محققا قرآن گفتار فرستاده ی بزرگوار است (فرشته ی وحی) دارای نیروی بزرگ و صاحب مقام نزد خداوند صاحب عرش است، او امطاع (فرشتگان) و فرد امینی است؛ صاحب شما دیوانه نیست، محققا جبرئیل را در افق فراخ و نمایان دیده است؛ او برای رسانیدن وحی بخیل نیست. قرآن او گفتار شیطان رانده شده نیست کجا می روید قرآن یادآوری بیش نیست.» (تکویر/ 19- 28)
آیاتی که در آغاز سوره ی نجم وارد شده، بیانگر پایه ی قاطعیت در امر رسالت و اخذ وحی و رؤیت فرشته ی وحی است. و به دیگر سخن، قرآن می گوید: «ما کذب الفؤاد ما رأى* أ فتمارونه على ما یرى؛ هرگز دل دیده را تکذیب نکرد و چشم نیز از حق منحرف نگردید و راه خطا نرفت.» (نجم/ 11- 12)
مذاکرات پیامبر (ص) با ولید بن مغیره و ابوجهل و عتبه در صفحات تاریخ حیات او ضبط گردیده و نشانه ی قاطعیت او در امر رسالت، و تحمل وحی الهی مسئولیت خدایی است. ناقلان این داستان و افسانه ها نبوت و رسالت را یک منصب عادی تلقی می کنند که احیانا به افراد عادی و فاقد صلاحیت اعطا می گردد، در حالی که شخص را برای دریافت یک چنین مقام شامخ و بزرگ و تحمل یک چنین شعور بیرون از عقل و حس (وحی) و رؤیت حامل آن (فرشته ی وحی) آماده سازد. در این صورت جهت ندارد که پس از طی این مراحل در نبوت و رسالت خود شک و تردید کند و به اعمال خارج از شأن یک فرد عاقل دست بزند. 


منابع :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 116

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/110162