صاحب مقام خلیفه اللهی و عالم غیب و شهادت

خدای سبحان قبل از هر چیز پیغمبر اکرم را امین مقام والا و منیع ولایت قرار داد. پیامبر امین، حافظ مقام و مرتبت خلافت است، کاری را که با خلیفة اللهی سازگار نباشد و یا مانع رشد آن گردد هرگز انجام نمی دهد؛ مقام خلافت الهی حقی است که خدای سبحان به خلیفه اش اعطا و این سمت والا را در او اظهار نمود بنابراین پیامبر (ص) قبل از اینکه امین حقوق، اموال و اعراض مردم باشد، امین حق الهی است و قبل از اینکه به امور فرعی معتقد باشد به الله و اسمای حسنای او عقیده دارد، چه اینکه ایمان وی قبل از ایمان دیگران است «امن الرسول بما أنزل إلیه من ربه و المؤمنون؛ پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است.» (بقره/ 285) اول پیامبر به همه ی درجات وحی ایمان آورد بعد سایر مؤمنین، «کل امن بالله وملائکته وکتبه و رسله؛ و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏ اند.» (بقره/ 285) زیرا دیگران به اسوه خود تأسی دارند و در حرکت، به امیر قافله خویش اقتدا می کنند.
هیچ کمالی برای انسان حاصل نیست مگر در پرتو توحید و هیچ انسانی کامل نخواهد شد، مگر در سایه اعتقاد به وحدانیت حق و هر اندازه اعتقاد به مبادی الهی نیرومندتر باشد، معتقد، با ارزیابی وجودی (نه اعتباری) ارزنده تر خواهد بود و چون هیچ اعتقادی به پایه اعتقاد رسول اکرم (ص) نمی رسد، پس هیچ انسانی هم به عظمت وجودی آن حضرت نخواهد بود و کاملترین انسانها شایسته مقام منیع خلافت الهی است، لذا از آن حضرت به عنوان خلیفه حقیقی خدای سبحان یاد می شود و از سایر انسانهای کامل به عنوان نایب خلیفه و خلیفه ی خلیفه تعبیر می گردد و گفته می شود: انسان کاملی که بالاصالة خلیفه خداست، حقیقت رسول اکرم (ص) است و خلافت و نبوت و رسالت سایر انبیا و اولیا در پرتو خلافت این انسان کامل ترسیم می شود.
البته آنها که چنین اعتقادی دارند خلافت پیامبر (ص) را تنها در محدوده زمین یا خاص انسان یا برای انسانهای مخصوص یا مطلق جامعه بشری نمی دانند، بلکه او را در کل نظام آفرینش خلیفه خدای سبحان می شمرند، خواه در زمین، آسمان، برای جوامع بشری یا جوامع فرشتگان. کسی که در مجموع نظام آفرینش خلیفة الله است و به اذن خدا ولایت دارد و در جهان تصرف می کند، در محدوده ی فرشتگان هم که «مدبرات امر» هستند، خلیفه خواهد بود. منظور از «إنی جاعل فی الأرض خلیفة؛ من در زمين جانشينى خواهم گماشت.» (بقره/ 30) آن است که خلیفه ای که می آفرینم در زمین زندگی می کند نه اینکه منطقه خلافت او فقط در محدوده زمین باشد. او در آسمان ها و در میان موجودات سماوی هم خلیفه خداست.

عالم غیب و شهادت
از مقامهای منیع رسالت، اطلاع بر غیب است خدای سبحان می فرماید: «قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون؛ به مردم بگو هر کاری می کنید خدا، پیامبر و مؤمنان می بینند.» (توبه/ 105) یعنی مقام رسالت که مقام اطلاع بر غیب، آگاهی بر نهان و نهاد انسانها، قلوب و افکار و اسرار دیگران است، از کارهای شما اطلاع دارد و پیامبر ضمن ابلاغ این پیام، ادعای ضمنی خود را اعلام می کند که من با عنایت الهی عالم غیب و آگاه بر اسرارم. اینکه خدا فرمود: بگو پیامبر می بیند، تنها اخبار نیست بلکه با این بیان پیامبر اکرم را مظهر عالم غیب و شهادت کرده است.
اعمال انسان یا نهانی و سری است، یا علنی و آشکار یا در نهانخانه قلب خطور می کند که غیب است یا بر زبان و اعضا و جوارح آشکار می شود که شهادت است و همان طور که خدای سبحان عالم غیب و شهادت است رسول اکرم (ص) نیز مظهر آن عالم ذاتی به غیب و شهادت است. آن حضرت، هم از نهان شما با خبر است هم از آشکار شما و به هر کاری (اعم از جانحه ای و جارحه ای) آگاه است. پیامبر در رساندن این پیام که: من به آن مقام منیع بالغ شده و به اسرار آگاهم، تحاشی نکرد، زیرا مستحضر بود که رسول آن است که به این مقام والا برسد و از اسرار آگاهی داشته باشد. 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 191

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/110308