ماورای طبیعت

خدای سبحان، علم دنیاطلبان را نابالغ دانسته و به رسولش دستور می دهد که از آنها اعراض کن: «فأعرض عن من تولی عن ذکرنا ولم یرد إلا الحیوة الدنیا* ذلک مبلغهم من العلم؛ پس از کسى که از یاد ما دل مى گرداند و جز زندگى دنیا را نمى خواهد روى گردان. این نهایت فهم آنهاست. بى تردید، پروردگار تو به کسى که از راه او منحرف شده آگاه تر است، و او کسى را که هدایت یافته است بهتر مى شناسد.» (نجم/ 29- 30) این گروه با این مبلغ اندک از علم، هرگز نمی توانند به معرفت نفس، معرفت عقل و بالاخره معرفت ماورای عالم طبیعت راه پیدا کنند و از آن بهره منده شوند. کسی می تواند از معارف الهی بهره ور گردد که از حد اقل نصاب عقل برخوردار باشد. کسی که با دانش مادی خود فقط محدوده ی دنیا و تنگنای طبیعت را می نگرد، نمی تواند از روزنه طبیعت به ماورای طبیعت پرواز کند. از این رو خداوند به کسانی که می گفتند: روح چیست؟ می فرماید: «وما اتیتم من العلم إلا قلیلا؛ به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.» (اسراء/ 85) اما کسانی که به نبوت و رسالت و غیب آگاهی دارند، به مقدار میسورشان از حقیقت روح باخبرند وگرنه از تجرد و عصمت روح و از رسالت یابی، نبوت یابی و ولایت یابی او طرفی نمی بستند.
بنابراین، خطاب «و ما أوتیتم من العلم إلا قلیلا» ظاهرا متوجه همان کسانی است که درباره ی آنها فرمود: «ذلک مبلغهم من العلم؛ اين منتهاى دانش آنان است.» (نجم/ 30) البته منظور از این قلت علم، قلت نفسی است نه نسبی، زیرا قلت نسبی مربوط به همه ی موجودات است. کسانی که در حد حس یا خیال می اندیشند، مبلغ علمشان اندک است و جز دنیا چیزی را نمی نگرند، اما آنها که در حد عقل می اندیشند، هدف آنها نیز حتما معقول است و هدف معقول در تنگنای طبیعت ظهور نمی کند. پس هدف انسان عاقل، ماورای نشئه ی طبیعت خواهد بود.
نکته: پیشوایان معصوم (ع) در تعریف عقل فرموده اند: «العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان؛ به راستى که برخى از آیات بزرگ تر پروردگارش را بدید.» (نجم/ 18) بنابراین همانگونه که معیار قلت و کثرت توجه به معاد، شدت و ضعف عقل است، در اصل وجود و عدم و نیز حدوث و بقاء هم تابع وجود و عدم، و حدوث و بقای عقل خواهد بود. در این باره امام صادق (ع) فرمود: «خدای سبحان چیزی به شرافت و عظمت عقل نیافرید و عقل را که آفرید، به او دستور اقبال و ادبار داد و عقل، امتثال کرد، آنگاه خدای سبحان عقل را به صد قسم تقسیم کرد؛ نود و نه جزء را به رسول اکرم (ص) عطا فرمود و یک جزء را به دیگران داد.»
در روایتی دیگر از امام صادق (ع) نقل شده است که رسول خدا با هیچ کس به کنه عقل خود سخن نگفت: «ما کلم رسول الله (ص) العباد بکنه عقله قط» زیرا به جز معصومین (ع) کسی توان درک و فهم کنه عقل آن حضرت را نداشت. بنابراین بر اساس همان اصل کلی "العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان"، از آنجا که عقل رسول اکرم (ص) چندین برابر عقول مردم است، توجه آن حضرت به معاد نیز چندین برابر توجه عابدان، زاهدان و عارفان، نسبت به معاد می باشد.

 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 218

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/110387