بیداری پس از مرگ

از حضرت رسول (ص) نقل شده که: «الناس نیام فإذا ماتوا إنتبهوا؛ مردم خوابند و تا نمیرند بیدار نمی شوند.» مرگ آغاز بیداری آنهاست، انسانی که بوی مرگ را استشمام می کند، در واقع نسیم بیداری را احساس می کند. آنچه در خواب دیده می شود بر سه قسم است بیداری نیز به سه قسم منقسم می شود. رؤیا یا حق محض است که بیننده عین واقع را مشاهده می کند و در جهان خارج نیز عین همان واقع می شود. یا حقی است مخلوط با باطل، این قسم خواب، قابل تأویل و تعبیر است و می توان آن را به اصل برگرداند و یا باطل صرف است که از آن به عنوان «أضغاث أحلام» یاد می کنند یعنی آنچه را در عالم رؤیا می بیند حق است ولی وقتی از مثال منفصل و خارج، به مثال متصل، منتقل می کند آن قدر خواسته های وهم و خیال بر آن افزوده می شود که آن اندک واقعیت هم پنهان می گردد.
«ضغث» یعنی یک خوشه و «اضغاث» یعنی چندین خوشه، آنچه را انسان در عالم رؤیا می بیند یک برگ بیشتر نیست و حق است ولی چون در بیداری افکار باطل و خیالات باطلی داشته و امین نبوده است نمی تواند آنچه را در عالم خواب دیده تا زمان بیداری با امانت حفظ کند و به تعبیر بوعلی: «انسان کاذب، خواب صادق نمی بیند چنانکه خائن خواب صادقانه و با حفظ امانت نمی بیند، اگر در رؤیا چیزی مشاهده کرد آن قدر تارهای خیال و وهم بر آن می تند که حق گم می شود. مثل اینکه انسان بخواهد برگ سبزی خوراکی را از دسته های علف هرز جدا کند که بسیار مشکل است زیرا همه همرنگ و یک شکلند.»
شخصی ممکن است در عالم رؤیا مطلب حقی را ببیند ولی مشابه فراوانی از وهم و خیال روی آن بیاید و دسته دسته بر آن اضافه شود همانند میدان سبزی و تره بار که جدا کردن برگ خوراکی سالم از آن همه برگهای غیر خوراکی آسان نیست، خوابهای عده ای «اضغاث» است، نه تنها یک دسته بلکه چندین دسته است، ولی چنانچه واقعیتی مشوب با افزوده های محدود، مشاهده کند و آنچه را که می افزاید با آن واقعیت مشهود تناسب نزدیک داشته باشد تعبیر کننده ی خواب می تواند با عبور کردن از افزوده ها به حق اصیل برسد، همان طور که حق هم در کسوت صورت های مناسب عبور کرده به خیال بیننده ی خواب تنزل کرده است.
گاه انسان عین صحنه ای را که واقع می شود در عالم رؤیا یا حالت منامیه می بیند نظیر خواب حضرت ابراهیم (ع) که گفت: «إنی أری فی المنام أنی أذبحک؛ من پیوسته در خواب مى بینم که تو را سر مى برم.» (صافات/ 102) یا مانند نشان دادن جریان فتح مکه به حضرت رسول (ص) که: «لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجدالحرام؛ تو در آینده حتما وارد مسجدالحرام خواهی شد. فتح و پیروزی از آن شماست.» (فتح/ 27) که عین آنچه واقع می گشت به پیغمبر ارائه شد.
بعضی خوابند و خود را بیدار می انگارند، ولی در حقیقت آنچه را که به گمان خود در حالت بیداری مشاهد کرده و ادراک می کنند خواب یا اضغاث احلام بوده است یا حقی مخلوط با باطل که پس از مردن، بیدار گشته و می بینند که در دنیا چه چیز نصیبشان شده و می یابند که یا هرگز چیزی از حق را نیافته اند یا حق مشوب، بهره آنها شده است. انسان می تواند با عبور از لباس صورت به معنای اصیل دست یابد. اما کسی در دنیا بیدار است که حق را قبلا فهمیده و حال که مرده و همه ی حجابها کنار زده شده آن را به طور قویتر مشاهده می کند یعنی آنچه قبل از مرگ برایش علم الیقین بود هم اکنون عین الیقین است؛ قبلا حق را با برهان حصولی، اجمالی یا تفصیلی، می فهمید و بعد ا ز ارتحال با علم حضوری می بیند.
انسان در دنیا به منزله خوابیده است و پس از مرگ بیدار شده آنچه را خواب دیده بود تعبیر می گردد، خوابش یا اضغاث احلام است که تعبیر آن ظهور بطلان است، یا حقی است در لباسهای مناسب که عبور از صورتهای مثالی میسر است و یا خود حق است. گروه سوم، که بینش آنان حق است به بیداری نزدیکترند بلکه در حقیقت بیدارند، ولی اوحدی از انسانها نه تنها در بیداری بیدارند، بلکه در خواب هم بیدارند. رسول خدا (ص) از این مزیت برخوردار بود، دیگران بیداری آنها چون خواب است: «الناس نیام» ولی او می فرمود: «تنام عینی و لاینام قلبی» چشمم می خوابد ولی قلبم بیدار است؛ یعنی آن مرکز اندیشه و تصمیم هرگز نمی خوابد و غفلت ندارد، غفلت خواب قلب است، قلب غافل خواب است و مقصود از «الناس نیام» این است که قلبشان غافل است وگرنه، بر حسب ظاهر، بدنشان بیدار است. رسول خدا با مرگ اختیاری مرده است و برای همیشه زنده خواهد بود و چون او جز حق نمی بیند و غیر حق را باطل می انگارد، مردم را نیز به حق دعوت می کند. 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 274

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/110392