مدارا و قاطعیت در سیره پیامبر اکرم و تعالیم قرآن

مدارا

«مدارا» و «صلابت»، هر دو از سیره پیامبر (ص) و تعالیم قرآن کریم به شمار آمده و در حیات سیاسی و اجتماعی پیامبر (ص) چه در فقدان قدرت و حکومت، و چه پس از تشکیل حکومت و کسب اقتدار، در گفتار و رفتار ایشان استمرار داشته اند. (اسراء/ 72- 75) «مدارا» در لغت، به معنی نرمش و ملاطفت و رفق با مردم و چشمپوشی از خطای آنان است و در روایات اسلامی نیز به همین معنا به کار رفته است. در بررسی قرآن کریم و روایات و سیره پیشوایان دین به دست می آید که «مدارا و نرمش» و «رأفت و رحمت»، اصل جاری اسلامی و ارزش مسلم قرآنی و از عوامل گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان و جهان بوده است. ابتدا باید بررسی کرد که ظرف جریان مدارا و نرمش به عنوان اصل ارزشی اسلام کجاست؟ آیا یک اصل مطلق است؟ و آیا همه جا حتی در اصول و قوانین دینی جاری است؟
این اصل، بی شک نمی تواند مطلق باشد و حتما حدودی دارد که اجرای آن فراتر از این حدود، آن را تبدیل به یک پدیده ضد ارزشی یعنی مداهنه و مصانعه و سازشکاری در حق می گرداند. همانگونه که ترک این اصل در مرز خویش نیز به ناهنجاری «خشونت» می انجامد. از آیات و روایات به دست می آید که مدارا در مسائل شخصی و نیز مسائل اجتماعی که در تقابل با حقوق دیگران نیست و در کیفیت ترویج اسلام و ارزشهای دینی، توصیه شده اما در مسائل اصولی دین و اجرای حدود و احکام دینی، نرمش کاملا مذموم و ناروا است و سهل انگاری در اینگونه مسائل، به پدیده ای مذموم بنام «ادهان و مداهنه» منجر می شود که مورد نهی شدید اسلام است و اگر به تضییع حقوق دیگران (حق الناس) بینجامد نیز «معاونت در ظلم» به شمار می رود.

قرآن و مدارا

قرآن کریم در توصیه به مدارا در مواردی که به تضییع حقوق و حدود شرعی نینجامد، از جمله فرموده است «فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین؛ به رحمت الهی، با آنان نرمخو و پرمهر شدی. اگر تندخو و سخت دل بودی بی شک از پیرامون تو پراکنده می شدند، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم نهائی را گرفتی بر خدا توکل کن که خداوند، توکل کنندگان را دوست می دارد.» (آل عمران/ 159) در این آیه به یک صفت لازم در رهبری اسلامی یعنی گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کسانی که تخلفی از آنها سر زده و بعد پشیمان شده اند اشاره شده است.
«لقد جأکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤ منین رؤف رحیم؛ بی شک برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است اگر شما در رنج بیفتید، به سعادت شما حریص و نسبت به مؤ منان، دلسوز و مهربان است.» (توبه/ 128)
«فلعلک باخع نفسک علی آثار هم ان لم تؤ منوا بهذا الحدیث أسفا؛ بسا اگر ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه در پیگیری مصالح مردم، تباه کنی.» (کهف/ 6)
«فلاتذهب نفسک علیهم حسرات ان الله علیم بما یصنعون؛ مباد با حسرتی که برای مردم می خوری جانت را بدهی و خداوند به آنچه می کنند دانا است.» (فاطر/ 8) این قبیل آیات بیانگر یکی دیگر از شرایط رهبری و حاکمان اسلامی یعنی «دلسوزی و رأفت نسبت به امت» است. پیامبر اکرم (ص) برای هدایت بشریت عشق می ورزید و برای اجرای این هدف، شب و روز مجاهدت می کرد و در نهان و آشکار، در اجتماع و انفراد، تبلیغ دین می کرد و از هدایت نشدن گروههائی از مردم، رنج می برد و این عالیترین درجه رأفت و مهربانی نسبت به امت است. «و ما ارسلناک الارحمه للعالمین؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.» (انبیا/ 107)
«محمد رسول الله والذین امنوآ معه اشدآء علی الکفار رحمآء بینهم؛ محمد (ص) پیامبر خداست و کسانی که با اویند، با کافران، سختگیر و با یکدیگر مهربانند.» (فتح/ 29) «و ان احد من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بانهم قوم لایعلمون؛ اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان نادانند.» (توبه/ 6)
«وانذر عشرتک الاقربین* و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین؛ خویشان نزدیک را هشدار ده و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کرده اند، بال خود را فرو گستر.» (شعراء/ 214- 215)
«واخفض جناحک للمؤمنین؛ و بال خویش برای مؤمنان فرو گستر.» (حجر/ 88)
«خذالعفو و أمربالعرف وا عرض عن المشرکین؛ گذشت پیشه کن و به کار پسندیده، فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.» (اعراف/ 199) از آیات قرآن به خوبی روشن می شود که پیامبر گرامی اسلام مأمور به نرمش و مدارا با مردم بوده اند.

حدیث و مدارا

اصل مدارا و رأفت در روایات اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و شامل ابوابی چون باب مدارات، باب رفق، باب تراحم و تعاطف [= مهربانی نسبت به یکدیگر]. و باب معاشرت و ابواب دیگری نیز به دلالت التزامی، همین اصل را تأیید می نمایند چون باب اهتمام به امور دیگران، باب حلم و بردباری، باب کظم غیظ، باب عفو و چشم پوشی از لغزش دیگران، باب احترام و تکریم و ارزش نهادن به بزرگان و مؤ منان.

چند روایت از پیامبر اکرم (ص)

«قال رسول الله (ص): أمرنی ربی بمداراه الناس کما أمرنی بأداء الفرائض ؛ پروردگارم مرا به مدارا و نرمی با مردم دستور فرمود، همچنان که به انجام واجبات امر فرمود.» (کافی / 2 / 117 حدیث 4)
«قال رسول الله (ص): مداراه الناس نصف الایمان والرفق لهم نصف العیش؛ مهربانی و سازگاری با مردم، نیمی از ایمان است، و نرمی با آنان، نیمی از برکت زندگی.»
«جاء جبرئیل (ع) الی النبی (ص) فقال: یا محمد، ربک یقرئک الس لام و یقول لک دارخلقی؛ جبرئیل نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: پروردگارت به تو سلام می رساند که با بندگانم مدارا کن.» و از امام صادق (ع): «یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون علی التعاطف والمواساه لااهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض حتی تکونوا کما امرکم الله عزوجل «رحمأ بینهم» متراحمین، مغتمین لما غاب عنکم من امرهم علی ما مضی علیه الانصارعلی عهد رسول الله (ص)؛ سزاوار است برای مسلمانان که در پیوند با یکدیگر و کمک بر مهرورزی و در محبت و رسیدگی به نیازمندان و عطوفت نسبت به هم، کوشا باشند. چنان باشید که خدای فرمود «رحمأ بینهم؛ با همديگر مهربانند.» (فتح/ 29) و در غیاب مسلمانان، دلسوزشان باشید آنگونه که انصار در عصر رسول خدا (ص) بوده اند.»

سیره پیامبر (ص) و مدارا

پیامبر اسلام به عنوان پیام آور وحی الهی و رهبر و مقتدای خلق عالم، افزون بر بیان، در عمل نیز مظهر رحمانیت و رحیمیت و اهل مدارا بوده اند. البته این سیاست تسامح و مدارا مربوط به همان موارد مجاز در امور شخصی و برخی مسائل اجتماعی است. وقتی پیامبر اکرم (ص) در مکه برای دعوت مردم به خداپرستی ظهور کرد، با عکس العمل شدید مواجه گشت؛ و قریش از هیچ گونه آزار و شکنجه و افترائات و اهانت دریغ نورزیدند و او را فردی کذاب، ساحر، مجنون و... معرفی می کردند و وقتی این اعمال سخیف را به اوج می رساندند، عکس العمل پیامبر (ص) این بود که: «اللهم اغفرلقومی بانهم لایعلمون؛ بار الها قوم مرا مورد رحمت و مغفرت خویش قرار ده، زیرا اینان حقیقت را نمی دانند.»
از این مهم تر رفتار مهربانانه و انعطاف پیامبر (ص) با مردم در هنگام اقتدار سیاسی است که نمونه ای از آن در روز فتح مکه متجلی گشت. در آن روز سرنوشت که پس از سالیانی جهاد و مشقت، مکه را فتح کرد و آنان را به زانو درآورد، می توانست انتقام آزارها و اهانت ها و قتل و غارت ها بگیرد اما پیامبر (ص) فرمان عفو عمومی صادر نمود و از تقصیر همگان، جز چند نفر که بیش از حد، معاند و پلید بوده و از ائمه کفر به حساب می آمدند، نگذشت. در روز فتح مکه، هنگام ورود سپاه اسلام با تجهیزات کامل و آرایش خاص به شهر مکه، سعدبن معاذ از بزرگان صحابه و افسران سپاه پیامبر رجزهائی با این مضمون خواند که: امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می شود قلب عطوف و مهربان پیامبر (ص) از شنیدن این اشعار، سخت غمگین گشت و جهت تنبیه آن افسر، او را از مقام فرماندهی عزل نمود و پرجم را به پسر وی، قلیل بن سعد سپرد. (کافی، 175، حدیث 4)
این مهربانی برای مردم مکه، که سالها با آن حضرت خصومت ورزیده و با او جنگ ها نموده بودند، عجیب می نمود و نسیم ملایم عطوفت، آنان را به عفو رهبر بزرگ، امیدوار ساخت و دلها را به پذیرش اسلام، متمایل ساخت. از دیگر نمونه ها می توان به عفو «صفوان بن امیه» اشاره نمود. صفوان از جمله سران مشرکان مکه و آتش افروزان جنگهای متعدد علیه پیامبر (ص) بوده است. او مسلمانی را در مکه در برابر دیدگان مردم به دار آویخته بود و از این روی پیامبر (ص)، خون او را حلال شمرده بود اما از ترس مجازات به جده گریخت زیرا اطلاع یافته بود که نامش در لیست ده نفری که پیامبر، آنان را از عفو عمومی استثنأ نموده و حکم اعدامشان را صادر کرده، وجود دارد.
عمروبن وهب، پسرعموی صفوان از پیامبر (ص) درخواست عفو و گذشت از او را کرد و پیامبر (ص)، صفوان را عفو نمود. صفوان باور نمی کرد که عفو شده است مگر اینکه از رسول خدا (ص) نشانه ای دال بر عفوش بیاورند، و پیامبر (ص)، عمامه، یا پیراهن خویش را به عنوان نشانه دادند و او برگشت. وقتی صفوان، چشمش به پیامبر (ص) افتاد، عرض کرد: «به من دو ماه مهلت دهید تا درباره اسلام تحقیق کنم.» پیامبر (ص) فرمود «به تو چهار ماه مهلت می دهم که درباره اسلام تحقیق کنی و مسلمان شوی.» صفوان بعدها می گفت: «هیچ کس به این نیک نفسی نمی تواند باشد مگر اینکه پیامبر باشد و گواهی می دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و او رسول خدا است.» و مسلمان شد.

صلابت، قاطعیت و نفی سازشکاری

گفتیم که اصل در اسلام و سیره معصوم (ع)، رأفت و نرمش است. اما گاه نیز صلابت و قاطعیت بدون هیچ تسامح و گذشت، ضروری است. اگر قاطعیت و سخت گیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک می گردد و بزهکاری در جامعه زیاد می شود، زیرا بزهکاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلأ خشونت قانونی، امنیت ملی جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم می شوند، عدالت تأمین نشده و فساد و بیعدالتی فراگیر می شود. پس از باب رحمت به مردم، سخت گیری و خشونت لازم می شود. از این رهگذر است که شریعت اسلامی، دعوت به صلابت و قاطعیت و عدم مداهنه فرمودند و برخی احکام شاق و قاطع، وضع کردند پس این قوانین نیز از باب رحمت به کل امت تشریع گشته همانند جر احی عضوی فاسد که برای صحت بدن، ضروری است. باید دقت کرد که این قاطعیت و سخت گیری و خشونت در قانون اسلام که در سیره پیامبر (ص) و اولیای بزرگ و معصومین (ع) متجلی گردیده، نسبت به چه گروهها و افرادی است؟ به نظر می رسد که بتوان چنین دسته بندی را جهت تعیین موارد اعمال خشونت مشروع، ارائه کرد:
1- مشرکین
2- منافقین
3- بزهکاران متخلف

نمونه ای از آیات و روایات و سیره عملی پیامبر (ص)

«فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجد تموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوالهم کل مرصد؛ پس چون ماه هاى حرام به سر آمد، هر جا مشرکان را یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره در آورید و در همه جا به کمینشان بنشینید اما اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز کنید که خداوند بخشنده ى مهربان است.» (توبه/ 5) این آیه (آیه سیف و شمشیر)، سخت ترین دستورها را در مقابله با مشرکان صادر نموده و مشتمل بر چهار حکم شدید و خشن است: بستن راهها، محاصره کردن، اسیر ساختن و در نهایت، کشتن مشرکان. این چهار حکم به صورت تخییری نیست بلکه با در نظر گرفتن شرایط محیط و زمان و مکان و اشخاص مورد نظر، باید عملی گردد. اگر تنها با بستن راه و محاصره نمودن و یا اسیر گرفتن، آنان در فشار قرار گیرند از این راه باید وارد شد. و اگر چاره ای جز قتل و کشتن آنها نبود، آنگاه قتل هم جایز و مجاز می گردد.
«فلاتطع الکافرین و جاهدهم جهادا کبیرا؛ پس از کافران فرمان مبر و بدین قرآن با آنان جهاد کن، جهادی بزرگ.» (فرقان/ 52) «یا ایها النبی اتق الله ولاتطع الکافرین والمنافقین؛ ای پیامبر، از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر.» (احزاب/ 1) «فلاتطع المکذبین؛ از دروغ زنان، فرمان مبر.» (قلم/ 8) «و دوا لوتدهن فیدهنون؛ دشمنان دوست دارند که نرمی (روغن مالی = ماستمالی) کنی تا نرمی کنند.» (قلم/ 9) «ولا تطع کل حلاف مهین؛ و از هر قسم خورنده فرومایه ای فرمان مبر.» (قلم/ 10) یعنی آنان دوست دارند کمی تو از دین خود مایه بگذاری، و اندکی هم آنان از دین خویش مایه بگذارند و هر یک درباره دین خویش مسامحه روا دارید تا سازش کنید. خدای حکیم، هم در این آیات و همچنین در آیات 73 تا 75 سوره اسراء و آیات دیگری به شدت تمام، پیامبر گرامی را از سازش و مداهنه با کفار و مشرکان نهی نموده است.
«و ان کادوا لیفتنونک عن الذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذا لاتخذوک خلیلا ولولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا. اذا لاذقناک ضعف الحیاه و ضعف الممات ثم لاتجدوا لک علینا نصیرا؛ و همانا نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحی کردیم بلغزانند و بگردانند تا بر ما جز آن را که وحی کردیم، ببندی و آنگاه تو را به دوستی خود گیرند. وگرنه آن بود که تو را استوار داشتیم، نزدیک بود که اندکی به آنان گرایش کنی. آنگاه، در صورت گرایش، تعداد دو چندان عذاب در این زندگی، و دو چندان پس از مرگ می چشاندیم و آنگاه برای خویش در برابر ما یاوری نمی یافتی.» (اسراء/ 73)
این آیات با تأکید فراوان هشدار می دهد که مبادا وسوسه های گروههای مشرکان و آنان که به دین، معتقد نیستند، در مسلمانان و مؤمنان، ضعف و سستی به مسائل دینی ایجاد کند و روحیه آنان را در مسائل و مبانی دینی تضعیف نماید و هشدار می دهد که باید با قاطعیت تمام با آنان مبارزه کرد و مجازات کمترین انعطاف در مقابل مشرکان و بی دینان، عذاب مضاعف در دنیا و سرای دیگر است. امروزه نیز مسلمانان نباید مفتون تبلیغات ضد دینی دشمنان و دوستان به ظاهر مسلمان گردند و نسبت به دین و مبانی دینی، سست و منفعل سیاست آنان گردند و تسامح و تساهل نشان دهند.
«فاصبر لحکم ربک و لا تطع منهم آثما اوکفورا؛ در برابر فرمان پروردگارت شکیبایی کن و از آنان هیچ گنه پیشه یا ناسپاسی را فرمان مبر.» (انسان/ 24) «فأعرض عن من تولی عن ذکرنا ولم یرد الا الحیاه الدنیا؛ از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب.» (نجم/ 29) «اتبع ماأوحی الیک من ربک لااله الا هو وأعرض عن المشرکین؛ از آنچه از پروردگارت به تو وحی شد پیروی کن. هیچ معبودی جز او نیست. و از مشرکان روی برگردان.» (انعام/ 106) «ولاترکنوا الی الذین ظلموا فمستکم النار و مالکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون؛ به کسانی که ستم کردند مگرایید و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب شود آتشی شما را فراگیرد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.» (هود/ 113) این آیه به عنوان یک وظیفه قطعی فرموده است که در امور عقیدتی، سیاسی، نظامی و اقتصادی و فرهنگی، به ظالمان و ستم پیشگان، تکیه و اعتماد و همکاری و دوستی نکنید.
بنابراین مداهنه و رکون به ستمگران، باعث سقوط به آتش عذاب است. افزون بر این آیات فراوان دیگری نیز وجود دارد که دستور به جهاد و مجاهده در راه خدا با مشرکان و اهل کتاب و منافقان را صادر نموده است و نیز آیات و روایاتی که توبیخ و سرزنش از افرادی می کند که از شرکت در جهاد با دشمنان دین، برای احیأ دین خدا سر باز می زنند وجود دارد. از مجموع این آیات به دست می آید که مداهنه در دین و احکام دینی، صحیح نیست و از اهل معصیت و گناهکاران و مشرکان و...، باید اعراض و تبری جست و نسبت به آنان باید قاطعیت به خرج دادند نه تساهل و تسامح.

قاطعیت و عدم مداهنه در روایات

در جوامع روایی نیز احادیث فراوانی در زمینه قاطعیت و عدم مداهنه و ابراز خشم و اعمال خشونت نسبت به دشمنان و بزهکاران وارد شده که برخی از این احادیث به دلالت مطابقی و به صراحت لفظی، دال بر این مطلب است و برخی دیگر به دلالت التزامی و تضمنی.
نمونه ای از این احادیث:
1- در باب «الحب فی الله والبغض فی الله»، احادیثی آمده دال بر اینکه بغض و خشم، در مواردی، لازم و ضروری است. البته نه خشم و کینه توزی مادی بلکه خشم و قاطعیتی که در راه خدا و برای اجرای احکام الهی و احقاق حقوق شرعی مردم باشد.
2- در باب «الأ مر بالمعروف و النهی عن المنکر» نیز امر به معروف و نهی از منکر، مراحلی دارد که مآلأ به برخورد فیزیکی و ضرب و جرح و حتی قتل می انجامد. گفتنی است که این مرحله از امر به معروف و نهی از منکر به دستور حاکم شرع اسلامی باید باشد و بدون اذن و فرمان دینی نمی شود. خشونت در شرع مقدس، روی مصالح و عللی تجویز شده و تعیین حدود و ثغور آن یک بحث فقهی است.
3- در باب «الغیره والحمیه» نیز روایاتی بیانگر این است که فرد مسلمان در مسائل دینی و... باید غیرت و خشم بورزد و واکنشهای صریح و شدید و البته عادلانه نشان دهد.
به عنوان نمونه علی (ع) فرمود: «لا ترخصوا لانفسکم فتد هنوا و تذهب بکم الرخص مذاهب الظلمه فتهلکو ولاتداهنو فی الحق اذا ورد علیکم و عرفتموه فتخسروا خسرانا مبینا؛ بندگان خدا! به خویشتن، اجازه مداهنه و لاابالی گری ندهید که شما را به ستم می کشاند. آن گاه که حق را شناختید و حق به شما روی آورد و نیاز به یاری شما دارد، هرگز مداهنه و سستی نکنید.» و نیز فرمود: «لایقیم امرالله سبحانه الامن لایصانع و لایضارع ولایتبع المطامع؛ فرمان خدا را برپای نمی دارد مگر کسی که در حق، مدارا نکند و سازش نکند و در پی طمعها نتازد.»

قاطعیت و صلابت در سیره پیامبر اکرم (ص)

نقل شده است که: «کان النبی (ص) اذا غضب احمر وجهه» و در روایت دیگر است که: «حنف لونه و اسود» یعنی پیامبر، وقتی برای خدا و عدالت، غضب می فرمود رنگ چهره اش تغییر می یافت و عکس العمل شدید می ورزید. چند نمونه از رفتار قاطع و پرصلابت پیامبر اکرم (ص) در برخورد با متخلفان و عاصیان: هنگامی که پیامبر (ص) برای جنگ با رومیان به تبوک می رفتند، سه نفر از مسلمانان به نامهایی از شرکت در جنگ و از روی تنبلی و سستی و دنیا طلبی سر باز زدند اما به هنگام بازگشت پیامبر از جنگ تبوک، جهت عذرخواهی خدمت آن حضرت رسیدند اما بر خلاف انتظار، مورد غضب و بی مهری پیامبر قرار گرفتند و پیامبر (ص)، حتی یک کلمه با آنان سخن نگفت و به مسلمانان دستور فرمود که هیچ کس با آنان سخن نگوید به گونه ای که حتی زنان و فرزندان آنان به محضر پیامبر (ص) آمدند و اجازه جدایی از آنها را خواستار شدند.
متخلفان در محاصره شدید اجتماعی، قرار گرفته بودند و فضای شهر مدینه با آن وسعت برای آنان تنگ شده بود به گونه ای که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی، مدینه را ترک گویند و به کوههای اطراف پناه برند و مدتی طولانی در کوهها به سر بردند و به دعا و نیایش و توبه به درگاه خدا روی آوردند تا اینکه سرانجام آیه شریفه: «وعلی الث لاثه الذین خلفوا حتی ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضاقت علیهم انفسهم وظنوا ان لاملجأ من الله الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله التواب الرحیم؛ و [نيز] بر آن سه تن كه بر جاى مانده بودند [و قبول توبه آنان به تعويق افتاد] تا آنجا كه زمين با همه فراخیش بر آنان تنگ گرديد و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه پناهى از خدا جز به سوى او نيست پس [خدا] به آنان [توفيق] توبه داد تا توبه كنند بى ترديد خدا همان توبه ‏پذير مهربان است.» (توبه/ 118) نازل شد و توبه آنان را پذیرفت. پیامبر اکرم (ص) در مقابل متخلفان، هیچ نرمشی نشان نداد و با کمال قاطعیت با آنان برخورد نمود. یعنی چنان بر آن سه تن تنگ گرفتند که تمام زمین با همه وسعتش، جائی برای آنان نداشت و جانشان به لب رسید.
از جمله مواردی که مداهنه و سهل انگاری در آن جایز نیست، حق الناس است، چه حقوق شخصی افراد و چه حقوق عمومی و بیت المال که هیچ کس حق سازش در این امور را ندارد. حتی رئیس حکومت و یا امام مسلمین نیز حق تصرف و یا تضییع حقوق مسلمین و بیت المال آنان را به جز صرف در امورات جامعه و خود مردم ندارد. پیامبر مکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در مسئله بیت المال و حق الناس بسیار حساس و دقیق بودند و در مسئله شخصی حتی استفاده از یک شمع بیت المال را هم جایز نمی دانند. در سیره نبی اکرم (ص) نیز به خوبی مشهود است که آن حضرت در مورد اموال عمومی و حق الناس سخت گیر و قاطع و با صلابت بوده اند و هیچگاه در آن باره مداهنه و سستی به خرج نداده اند.
روز حرکت از سرزمین خیبر، به رزمنده ای که مأمور بستن کجاوه ها بود، تیری اصابت کرد و جان سپرد. تحقیقات مأموران اطلاعاتی درباره علت قتل به جایی نرسید. همگی گفتند: «بهشت بر او گوارا باد.» اما پیامبر (ص) فرمود: «با شما هم عقیده نیستم، زیرا عبایی که او بر تن دارد از غنایم و بیت المال است و او آن عبا را به خیانت برده است و روز رستاخیز به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد.» از این روی پیامبر اکرم (ص) بر جنازه او نماز نخواند. پیامبر (ص) در طول بیست و سه سال نبوت و رسالت، هیچگاه بر سر اصول و مبانی دین و بر سر اجرای احکام با هیچ کس سازش و مداهنه نکرد. پس از غزوه تبوک در سال نهم، نمایندگان قبیله هوازن برای پذیرش اسلام، اظهار تمایل نمودند و لکن شروطی را نیز ذکر کردند که از جمله آن معافیت از حکم «نماز» بوده است. اما پیامبر با قاطعیت و بدون هیچ تساهل و سازشکاری به آنان فرمود: «لاخیر فی دین لاصلاه معه؛ دینی که در نماز نباشد ارزش و سودی ندارد.»
همچنین در اجرا، حدود الاهی نیز پیامبر، ذره ای تسامح و معامله نمی کردند زیرا جرم هائی که به هتک حرمت خانواده و اجتماع و آبروی انسانها، هتک عفت عمومی، اختلال در نظام اجتماعی، سست شدن مبانی اعتقادی مردم و.... می انجامد از موضوعاتی است که نمی توان به سادگی از کنار آنها عبور کرد، پیامبر اکرم (ص) ضمن تشریع و قانونگذاری وحیانی این احکام، خود نیز از مجریان سرسخت این فرامین الهی بوده و هیچگاه بر سر این احکام نورانی، نرمش به خرج نداده اند و در حدود و قوانین الهی. فاطمه مخزومی با فاطمه محمدی (س) برای اجرای احکام در دادگاه عدل نبوی یکسانند.
زنی از اشراف قریش به نام فاطمه مخزومی، مرتکب سرقت شد. رسول خدا (ص) دستور داد حد الهی را درباره او جاری کنند. قبیله بنی مخزوم ناراحت شده و کوشیدند به هر وسیله ای، مانع اجرای حد شوند. اسامة بن زید که مورد توجه رسول خدا (ص) بود از ایشان تقاضای عفو کرد. اما حضرت سخت ناراحت شده و فرمود: «آیا درباره حدی از حدود خدا شفاعت می کنی؟» سپس از جا حرکت کرد و ضمن خطبه ای فرمود: «ای مردم! علت اینکه ملتهای قبل از شما هلاک شدند این بود که اگر فرد بلندپایه ای از آنان جرم می کرد او را به مجازات نمی رساندند اما اگر از مردم ضعیف و ناتوان و گمنام، کسی خلاف می کرد، حکم خدا را درباره وی اجرا می کردند. سوگند به خدا، اگر [بر فرض محال] دخترم فاطمه نیز دست به چنین کاری بزند حکم خدا را درباره او اجرا می کنم و در برابر قانون خدا، فاطمه مخزومی با فاطمه محمدی یکسان است.»
پیامبر در اجرای عدالت و احکام اسلام، هرگز مماشات و سهل انگاری نفرمود. امام علی (ع) طی مأموریتی از ناحیه پیامبر (ص) جهت دعوت مردم یمن به اسلام، به آن سرزمین سفر نمود و هنگام مراجعت، از مردم نجران، پارچه های حریر را به عنوان جزیه و مالیات که طبق پیمان روز مباهله مشخص شده بود، گرفت و سوی مدینه حرکت نمود، در بین راه از حرکت پیامبر (ص) برای شرکت در مراسم حج، اطلاع یافت و بدین جهت فرماندهی سربازان را به یکی از افسران سپرد و خود به سرعت حرکت کرد تا نزدیکی مکه به خدمت پیامبر (ص) رسید. پس از گفتگو با آن حضرت، مأموریت یافت به سوی نیروهای خود بازگردد و آنها را به مکه بیاورد. وقتی امام علی (ع) به میان سربازان خویش بازگشت، ملاحظه فرمود که پارچه های حریر را میان خویش تقسیم کرده و به عنوان لباس احرام، مورد استفاده قرار داده اند.
علی (ع) از این تصمیم جانشین خویش سخت ناراحت شد و او را مورد بازخواست قرار داد. او در پاسخ گفت که «با اصرار سربازان مواجه شدم و این پارچه ها را به عنوان امانت به آنان سپردم تا پس از مراسم حج از آنان پس بگیرم.» علی (ع) فرمود: «تو چنین اختیاری نداشتی.» آنگاه دستور داد که تمام پارچه ها را پس گرفته و بسته بندی نمایند، از این فرمان قاطع و سخت علی (ع)، گروهی که از عدالت، رنج می بردند، به پیامبر (ص) شکایت جستند و از رفتار علی (ع) ابراز ناراحتی نمودند.
پیامبر (ص) این پیام را به شاکیان رساند: «ارفعوا أالسنتکم عن علی فانه خشن فی ذات الله عزوجل، غیر مداهن فی دینه؛ زبان از بدگویی علی (ع) بردارید که او در اجرای دستور خدا، بی پروا و سخت گیر است و اهل سازش و مداهنه در دین خدا نیست.» می بینیم که رفتار و سیره پیشوایان معصوم (ع) در دین خدا و اجرای احکام الهی، هرگز سازگاری و سازش با احدی را بر نمی تابد و دین خدا را با هیچ چیز مصالحه نمی کنند.
کسانی که در مکتب علی (ع) تربیت شدند نیز چنین بودند. در انقلاب مردم کوفه علیه عثمان، برخی بزرگان کوفه همانند مالک اشتر نخعی، یزیدبن قیس لرجی، حجربن عدی کندی، سلیمان بن صرر خزاعی و... نامه ای به عثمان نوشته اند که در آن آمده است: «فاننا لن نصالحک علی البدعه و ترک السنه؛ ما هرگز بر سر بدعت هائی که گذاردی و ترک سنت و سیره پیامبر (ص) با تو مصالحه و مدارا نخواهیم کرد.»
 


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 142 و جلد 7 صفحه 292-293

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 9 صفحه 156و جلد 19 صفحه 371

  3. سيدغلامحسين‌ حسيني‌- مقاله پيامبرِ‌ (ص) مدارا و قاطعيت

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/111202