کذاب

کذاب، صیغه مبالغه کاذب است. کاذب کسى است که دروغ بگوید. کذاب کسى است که بسیار دروغ بگوید. در زبان فارسى، صیغه ای که دلالت بر مبالغه در معنا داشته باشد، سراغ نداریم. شاید واژه دروغ گو، بسیار دروغ گفتن را نیز برساند. اگر بگوییم او دروغ مى گوید یا بگوییم او دروغ گوست، جمله نخست کسى را که یک بار دروغ گفته باشد شامل مى شود، ولى جمله دوم ویژه کسى است که بارها دروغ گفته باشد، به طورى که دروغ گویى از صفات او شده باشد. از این سخن دانسته شد که دروغ گفتن با دروغ گو بودن تفاوت دارد و دروغ گو ازنظر معنا به کذاب نزدیک مى باشد.

کذاب چه کسى است؟
مردى خدمت امام محمد باقر (ع) عرض مى کند: آیا کذاب کسى است که دروغ بگوید؟ امام مى فرماید: «لا و لکن المطبوع على الکذب؛ کذاب کسى است که طبیعتش به دروغ آمیخته شده و دروغ گویى طبیعت او شده باشد».
تکرار کردن دروغ گویی و عادت کردن به آن موجب عادی شدن دروغ گویی بررای انسان و در نتیجه ملحق شدن شخص به کذابین (بسیار دروغگویان) می شود. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «لا یزال العبد یکذب و یتحرى الکذب حتى یکتب عند الله کذابا؛ بنده پیوسته دروغ مى گوید و قصد دروغ گفتن مى کند تا آنکه در نزد خدا در جمله کذابین ثبت شود.» کسانى که به بعضى از مواد مخدر اعتیاد پیدا مى کنند، در آغاز کار، از دیگران شرم مى کنند که در حضور آن ها ماده مخدر را استعمال کنند و به طور نهانى و سرى این کار را انجام مى دهند، ولى وقتى که عادت شد، شرم بر طرف مى شود و از آگاه شدن دیگران ابایى نخواهند داشت، مگر آن که از خطرى بیم داشته باشند. دروغ گو در آغاز دروغ گویى چنین است و شرم دارد که دیگران به دروغش پى ببرند، ولى هنگامى که دروغ گویى عادت او گردید، شرم بر طرف مى شود و گاه مى شود که یکى از حاضران را بر سخن خود گواه مى گیرد، در صورتى که خودش مى داند که گواه، او را دروغ گو مى داند. این گونه دروغ گویان بسیارند. آن ها مى دانند که کسى را که گواه خود گرفته اند، از صدق سخنشان بى خبر، بلکه به نادرستى آن یقین دارد و گواه گرفتن، دروغ دیگرى از دروغ هاى آن ها مى باشد. کاذب اگر دروغ بگوید، پشیمان مى گردد، بلکه در وقت دروغ گفتن، اعصابش نیز ناراحت مى باشد و از چشم و رنگ چهره و لرزش صدایش، ممکن است به دروغش پى برد. ولى کذاب از دروغ گویى پشیمانى ندارد. هنگام دروغ گفتن، اعصابش ناراحت نمى شود، از چشم و رنگ چهره و لرزش صدایش، نمى توان به دروغش پى برد، چون همگى حالت طبیعى دارند و با کمال قرصى دروغ مى گوید و براى اثبات صحت گفتارش سوگند مى خورد او دروغ گویى را راه موفقیت و محبوب شدن مى داند! او دروغ گویى را نشانه زیرکى و عقل مى شناسد!
امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «لا تحدث من غیر ثقة فتکون کذابا؛ بدون اطمینان (از درست بودن سخنت)، سخنی مگوی که کذاب خواهی بود.» شخصی که بدون اطمینان سخن می گوید هر چنذ علم به دروغ بودن سخنش ندارد اما ادامه این کار موجب می شود که زبان شخص به اینگونه سخن گفتن عادت کند و شخص در زمره کذابین در آید.

کذاب هدایت نمی شود
در قرآن کریم می خوانیم که خداوند شخص کذاب را هدایت نمی کند. «و قال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم إیمانه أتقتلون رجلا أن یقول ربی الله و قد جاءکم بالبینات من ربکم و إن یک کاذبا فعلیه کذبه و إن یک صادقا یصبکم بعض الذی یعدکم إن الله لا یهدی من هو مسرف کذاب؛ و مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خود را پنهان مى داشت گفت: آیا مى خواهید مردى را بکشید به خاطر اینکه مى گوید: پروردگار من «الله» است، در حالى که دلایل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذاب هایى را که وعده مى دهد به شما خواهد رسید خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمى کند.» (غافر/ 28)
مؤمن آل فرعون از دودمان خود فرعون، یعنى از نژاد قبطیان بوده و نیز از خواص درباریان وى بوده و کسى از ایمان درونى او خبردار نشده، چون ایمان خود را از آنان مخفى مى کرده و تقیه مى نموده است. او فرعونیان را نهى و توبیخ مى کند، از اینکه تصمیم بر قتل حضرت موسی (ع) گرفته اند. وی در استدلال آوردن بر علیه فرعونیان دو فرض را بیان می کند. فرض اول جملة «و إن یک کاذبا فعلیه کذبه؛ اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت» است. فرضى که در این جمله کرده، تلطفى از ناحیه او بوده یعنی خواسته است از در مهربانى سخن گفته باشد، نه اینکه راستى احتمال مى داده که موسى دروغگو باشد و در راستگویى وى شک داشته باشد و فرض دوم در جمله «و إن یک صادقا یصبکم بعض الذی یعدکم؛ و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذاب هایى را که وعده مى دهد به شما خواهد رسید» مطرح شده است. در این جمله مخاصمه را تا آسان ترین فرض تنزل داده، گویا مى گوید: و اگر صادق باشد آن وقت آن انواع عذاب هایى که وعده اش را داده به شما مى رسد و اگر همه آن عذاب ها نرسد، لا اقل بعضى از آنها به شما خواهد رسید. پس منظور تنزل دادن مخاصمه (پائین آمدن در بحث) بوده وگرنه لازمه راست بودن ادعای حضرت موسی (ع) این است که تمامى آن عذاب هایى که وعده اش را داده به آنها مى رسد.
جمله «إن الله لا یهدی من هو مسرف کذاب» تنها فرض دومى را تعلیل مى کند و معنایش این است که: اگر موسى در ادعاى خود دروغگو باشد، همان دروغ خودش برایش بس است و اگر راستگو باشد، آن وقت به فرضى که همه عذاب هایى که وعده اش را داده به شما نرسد، لااقل مقدارى از آن به شما خواهد رسید، چون در این فرض شما مسرف و متجاوز هستید که پا از گلیم خود فراتر نهاده اید. و نیز کذاب هستید، چون ربوبیت پروردگار خود را انکار کرده، اربابى دیگر به جاى خدا اتخاذ نموده اید و خدا کسى را که مسرف و کذاب باشد هدایت نمى کند و اما بر فرضى که او دروغ بگوید، در آن صورت پروردگارى که معرفى مى کند ربوبیت ندارد تا آنکه در باره هدایت کردنش و نکردنش گفتگو شود. بنابراین در این آیه شریفه منکران ربوبیت خداوند به عنوان کذاب معرفی شده اند.

فراموشى کذاب
یکی از مشکلاتی که برای شخص دروغگو به وجود می آید این است که سخنان خود را فراموش می کنند و در نتیجه آبرویشان رفته و رسوا می شوند. امام جعفر صادق (ع) مى فرماید: «ان مما اعان الله به على الکذابین النسیان؛ از چیزهایى که خدا براى رسوایى دروغ گویان، کمک قرار داده، فراموشى است» کذاب، دروغى را که مى گوید به زودى فراموش مى کند، چون واقعیت ندارد و چیز بى واقعیت دوامى نخواهد داشت و مانند موج هاى سراب نمایان مى شود و سپس نابود مى گردد. بار دیگر، جور دیگر دروغ مى گوید. در دو مجلس نسبت به یک موضوع، دوگونه سخن مى گوید، شنوندگان اطلاعات خود را در مورد سخنان او، تحت اختیار یکدیگر می گذاردند و در نتیجه همگى به دروغش پى خواهند برد. دروغ چیزى نیست که آن را بتوان به حافظه سپرد زیرا یک حادثه که واقع مى شود ارتباط زیادى به حوادث اطراف خود دارد و پیوندهاى علت و معلول با حوادث قبل و بعد و لوازم غیر قابل اجتناب، آن حادثه را با دیگر حوادث مربوط مى سازد. کسى که حادثه اى را به دروغ مى سازد مجبور است روابط ساختگى آن را با زمان و مکان و اشخاص و حوادث اطراف آن نیز بسازد و از آنجا که این روابط حد و حسابى ندارد به فرض که چند مورد آن را درست کند و به خاطر بسپارد در بقیه وا مى ماند. آیا چنین کسى سخنش نزد دیگران ارزش دارد؟ هرگز! هر چند داراى عالى ترین مقامات باشد. آیا دیگر کسى به او اعتمادخواهد کرد؟ آیا چنین کسى قابل هدایت خواهد بود؟
در کتاب غررالحکم به نقل از امیرالمؤمنین (ع) می خوانیم: «الکذاب متهم فی قوله و إن قویت حجته و صدقت لهجته؛ دروغگو، در گفتارش مورد اتهام است. هر چند (برای اثبات گفته اش) دلیل قوی بیاورد و راست بگوید» و همچنین می خوانیم: «لا خیر فی علم الکذابین؛ در دانش اشخاص کذاب، خیری نیست» و در تعبیر تکان دهنده ای دیگری می فرمایند: «الکذاب و المیت سواء فإن (لأن) فضیلة الحی على المیت الثقة به فإذا لم یوثق بکلامه (فقد) بطلت حیاته؛ کذاب و مرده یکسانند؛ زیرا برتری زنده بر مرده، به سبب اعتماد بر اوست. پس هر گاه به گفته او اعتماد نشود، حیاتش از بین رفته است.»


از کذاب دوری کنید
در کلمات قصار امیرمؤمنان على (ع) آمده است: «و ایاک و مصادقة الکذاب فانه کالسراب یقرب علیک البعید و یبعد علیک القریب؛ از دوستى با دروغگو بپرهیز که مانند سراب است، دور را در نظر تو نزدیک، و نزدیک را دور مى سازد» (و تو را گمراه مى کند). شخصی که بسیار دروغ می گوید تا آنجا که دروغگویی برای او عادت شده است، اگر بسیار عالم هم باشد نمی توان به درستی از علم او استفاده کرد زیرا در هر سخنی که می گوید، احتمال دروغ بودن می رود. بنابراین دروغگویی او سبب کاهش منزلت علمی او می شود.

هلاکت کذاب
امام جعفر صادق (ع) چنین مى گوید: «ان الکذاب یهلک بالبینات و یهلک اتباعه بالشبهات؛ کذاب از روى دانستن هلاک مى شود و پیروان خود را از روى ندانستن هلاک مى کند». کذاب خود مى داند که دروغ مى گوید. او هیچ اشتباه نمى کند. پیش او مانند روز روشن است که در ادعایش دروغ گو مى باشد، ولى پیروان خود را در اشتباه مى اندازد و نمى گذارد که حقیقت براى آن ها روشن شود. وى از نادانى مردم، سوء استفاده مى کند و آن ها را گمراه کرده و بر اثر گمراهى به هلاکت مى اندازد. آرى کذاب، خودش را دانسته، جهنمى مى کند و پیروان خود راندانسته به جهنم مى برد.

نخستین کذاب در اسلام
نخستین کسى که از طرف رسول خدا (ص) به لقب کذاب نامیده شد، شخصی بود به نام مسیلمه. او در آغاز، مسلمان شد، ولى سپس ادعاى پیغمبرى کرد و نامه اى بدین مضمون براى پیغمبر اسلام فرستاد: «از مسیلمه رسول الله به سوى محمد رسول الله، سلام علیک. بدان که من با تو در پیغمبرى شریک هستم. حکومت نصف زمین از آن من و نصف دیگر از آن قریش...». پیغمبر اسلام در جواب چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. از محمد رسول الله به مسیلمه کذاب....»
به طور کلى هر کس به دروغ ادعا کند که داراى منصبى از مناصب الهى است، کذاب خواهد بود، خواه ادعاى نبوت باشد، خواه ادعاى امامت، خواه ادعاى نیابت خاصه و با بیت باشد، خواه ادعاى نیابت عامه و مرجعیت تقلید. ادعاى دروغین در هر یک از این مناصب، مانند ادعاى پیغمبرى، مستلزم دروغ گفتن بسیار مى باشد.

نشانه کذاب
امام جعفر صادق (ع) فرمود: نشانه کذابى که به دروغ، ادعاى یکى از مناصب الهى را مى کند، آن است که از آسمان و زمین و مشرق و مغرب خبر مى دهد، ولى وقتى که از وى از حرام و حلال خدا بپرسى، هیچ نمى داند.


منابع :

  1. سید رضا صدر- دروغ

  2. محمود فتحعلی خانی- آموزه های بنیادین علم اخلاق جلد2- درس 17

  3. محمد حسین طباطبایی- ترجمه الميزان جلد‏17- صفحه 438- 500

  4. محمدی ری شهری- میزان الحکمه جلد11

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/112394