ادله و مستندات نبوت و رسالت حضرت صالح علیه السلام

مأموریت الهى حضرت صالح (ع)

خداوند در سوره اعراف می فرماید: «و الى ثمود اخاهم صالحا؛ و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم).» (اعراف/ 73)
در این جمله آیه شریفه دو نکته وجود دارد اول اینکه صریحا مى فرماید صالح را به سوى قوم ثمود فرستادیم دوم اینکه مى فرماید صالح برادر قوم ثمود است، در خصوص نکته دوم گفته اند، حق سبحانه به سوى قوم ثمود برادر ایشان صالح را فرستاد که صالح (ع) با پنج پشت به ثمود مى رسید. بنابراین مقصود از اینکه مى گوید صالح برادر قوم ثمود است، این است که ایشان در نسب به قوم ثمود مى رسد. و نیز در این رابطه گفته اند حضرت صالح (ع) خود از اولاد ثمود بود و قبیله ثمود از اولاد ثمودبن عاثربن ارم بن سام بن نوح است. و گفته اند صالح (ع) فرزند عبیدبن آصف بن ماشح بن عبید بن حادر بن ثمود بود. درنتیجه مقصود آیه شریفه از «اخاهم» رابطه نسبى آن جناب با قوم است.
در آیه دیگرى نیز دقیقا این مطلب تکرار شده است و مى فرماید: «و الى ثمود اخاهم صالحا؛ و به سوى قوم «ثمود» برادرشان «صالح» را (فرستادیم).» (هود/ 61) (و الى ثمود) و فرستادیم به سوى قبیله ثمود (اخاهم صالحا) برادر ایشان صالح را، و مراد از «اخاهم» اخوت نسبى است. و گفته اند تقدیر این است که «و لقد ارسلنا الى ثمود اخاهم صالحا» چنان که در آیه دیگرى مى فرماید: «و لقد ارسلنا الى ثمود اخاهم صالحا ان اعبدوا لله فاذا هم فریقان یختصمون؛ ما به سوى «ثمود» برادرشان «صالح» را فرستادیم که خداى یگانه را بپرستید اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند.» (نمل/ 45)
آیه شریفه به چند نکته اشاره مى کند:
1- خداوند صالح (ع) را به عنوان پیامبر به سوى قوم ثمود فرستاده است.
2- صالح (ع) برادر نسبى قوم ثمود بود و از جمله همان قوم محسوب مى شد.
3- دعوت قوم به یکتاپرستى.
4- عکس العمل قوم در برابر دعوت صالح، که آنها دو دسته شدند، عده اى پذیرفته و ایمان آوردند و عده اى در مقابل دعوت وى ایستادگى کردند و بدتر از این، آن بود که در مقابل مؤمنان قرار گرفتند و با آنها به مخاصمه پرداختند، آنها را مؤاخذه کردند که چرا ایمان آورده اید. چنانچه در سوره اعراف نیز به این نکته اشاره دارد که مستکبران قوم، مؤمنان به صالح را مؤاخذه مى کردند که چرا ایمان آورده اید؟

ناقه، معجزه حضرت صالح (ع)

خداوند می فرماید: «قال یا قوم اعبدواالله مالکم من اله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم هذه ناقة الله لکم ایة فذروها تاکل فى ارض الله و لاتمسوها بسوء فیاخذکم عذاب الیم؛ گفت: اى قوم (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودى براى شما نیست دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده. این «ناقه» الهى براى شما، معجزه اى است؛ او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علف هاى بیابان) بخورد و آن را آزار نرسانید؛ که عذاب دردناکى شما را خواهد گرفت.» (اعراف/ 73)
حضرت صالح پس از دعوت قوم به یکتاپرستى و در ضمن این دعوت، ادعاى نبوت و رسالت و نیز لزوم و ضرورت پذیرش دعوت و نبوت از سوى قوم به هدف صدق ادعاى خود و به هدف سوق دادن امتش به سوى یکتاپرستى و دعوت انبیاء، معجزه اى به نام ناقه را عرضه مى کند که اولا این ناقه مانند سایر شترها از شتر نر و ماده اى به وجود نیامده بود بلکه پیدایشى اعجازى داشت، ثانیا، آب خوردن ناقه نیز غیرطبیعى بود. شکل اعجازى داشت. چنانکه در تفاسیر بدین شکل بیان شده است: چون حضرت صالح (ع) به رسالت برایشان آمد، گفت: «اى گروه من، بپرستید خداى بى شریک را، نیست شما را معبودى که استحقاق الوهیت داشته باشد به جز وى.» اما قوم به سبب کثرت عدد و بسیارى مال و توانایى جثه تکذیب کردند صالح را و به او گفتند: «فردا که روز عید است با ما به صحرا بیا، تو از خداى خود چیزى بخواه و ما هم چنین کنیم، حاجت هرکس برآورده شد، دیگران از او پیروى کنند.» آن جناب پذیرفت. آنها نیز بت هاى خود را آرایش کردند و با خود به صحرا آوردند، طبق قرار شروع کردند به درخواست اجابت دعا از بت ها، اما هیچ حاجتى را بت ها از آنها برآورده نکردند از این رو خجلت زده و رسوا شده، سرهایشان به زیر انداختند، در این حال یکى از اشراف قبیله به نام «جندع بن عمرو» به تخته سنگى که به صورت جداگانه در صحرا افتاده بود اشاره کرد و از حضرت صالح خواست که «از این سنگ براى ما ناقه اى مشابه شتر بختى (بسیارموى که آبستن باشد) بیرون بیاور.» صالح فرمود: «اگر خداى من به قدرت کامل خود که عجز را بدان راه نیست چنان شترى را از سنگ بیرون آورد شما چه مى کنید؟» گفتند: «به تو مى گرویم و پرستش خداى تو مى کنیم.» و براین شرط سوگند یاد کردند.
صالح (ع) دو رکعت نماز خواند و به دعا از حق تعالى درخواست آن معجزه را نمود، فى الحال صخره به حرکت درآمد، همچون ماده شترى که به وقت زادن ناله کند بنالید و بشکافت و ناقه به آن شکل که خواسته بودند بیرون آمد، در نهایت بزرگى و فى الحال بزاد بچه اى مانند خود، و مردمان در آن مى نگریستند، جندع را مدد توفیق رفیق شد و فى الحال ایمان آورد، اما بسیارى راه انکار و تکذیب را برگزیدند. اما آن جناب بعد از ظهور آن معجزه گفت: «اى قوم، به درستى که آمد به شما معجزه روشن از پروردگار شما که دلیل است بر کمال قدرت او، و صحت نبوت من، این شتر از خداى است (یعنى خدا بیرون آورد آن را از صخره) تا باشد بر شما برهانى به پیامبرى من، پس او را آزاد گذارید و آزارش مرسانید که شما را عذابى دردناک خواهد آمد.»

شتر خدا

خداوند در سوره هود می فرماید: «و یا قوم هذه ناقةالله لکم ءایة فذروها تأکل فى ارض الله و لاتمسوها بسوء فیاخذکم عذاب قریب؛ اى قوم من، این «ناقه» خداوند است، که براى شما نشانه اى است؛ بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود؛ و هیچ گونه آزارى به آن نرسانید، که عذاب خدا شما را خواهد گرفت.» (هود/ 64)
در آیه شریفه نکاتى وجود دارد:
1- حضرت صالح (ع) معجزه اى به نام «ناقه» داشته است.
2- این معجزه به دنبال ادعاى رسالت و دعوت به یکتاپرستى حضرت صالح (ع) از سوى قوم به عنوان دلیلى بر صدق ادعا از ایشان طلب شده است.
3- این «ناقه» را به همان شکلى که قوم خواسته بودند خداوند از دل تخته سنگى بیرون کشید که بلافاصله وضع حمل نمود و بچه اى به مانند خود زایید.
4- این «ناقه» به لحاظ اینکه معجزه الهى بر حضرت صالح و قومش بود داراى ویژگى هاى منحصر به خودش بود که با سایر ناقه ها فرق مى کرد؟ حال ممکن است رهجویان طریق معرفت سؤال کنند، که چرا خداوند این ناقه را در آیه شریفه به خود نسبت داده است و حال آنکه همه عالم متعلق به آن مالک مطلق است؟ در پاسخ به این سؤال مفسرین گرانقدر مى فرمایند:
الف) شاید به این علت است که این شتر بر خلاف عادت که باید از شتر نر و ماده اى به وجود مى آمد به شکل معجزه و بدون نیاز به علل مادى و عادى (یعنى شتر نر و ماده) آفریده شده است.
ب) بعضى گفته اند چون جز خداوند هیچ کس دیگرى ادعاى مالکیت روى آن نداشت گفته شده «ناقةالله». ج) و بعضى گفته اند چون آیتى و برهانى و معجزه اى بود از براى صالح برآن قوم، آن را «ناقةالله» خوانده اند.
5- نکته دیگرى که از آیه شریفه استفاده مى شود این است که مقابله با ناقه به معناى رد معجزه الهى حضرت صالح (ع) و مقابله با آن انکار ادعاى نبوت و رسالت آن جناب و تکذیب خداى اوست که منجر به نزول عذاب شدید و فراگیر قوم شد.
6- نکته دیگر این که، نوع معجزه (ناقه) نشانگر و مبین بقاء و دوام رسالت آن جناب تا پایان عمر شریفشان بوده، زیرا معجزه وى نیز از نوع معجزه موقت است که مدت زمان خاصى بقاء دارد. مانند بسیارى دیگر از پیامبران که شریعت آنان مخصوص زمان خودشان بوده است. نه همه زمان ها، این مسئله را از نوع معجزات پیامبران مى توان استفاده نمود.

هدف از معجزات الهى

در سوره اسراء آمده: «و ما منعنا ان نرسل بالایات الا ان کذب بها الاولون و أتینا ثمود الناقة مبصرة فظلموا بها و ما نرسل بالایات الا تخویفا؛ هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستى بهانه جویان) را بفرستیم جز اینکه پیشینیان (که همین درخواست ها را داشتند و با ایشان هماهنگ بودند) آن را تکذیب کردند (از جمله) ما به (قوم) ثمود ناقه دادیم؛ (معجزه اى) که روشنگر بود اما برآن ستم کردند (و ناقه را کشتند) ما معجزات را فقط براى بیم دادن (و اتمام حجت) مى فرستیم.» (اسراء/ 59)
ما ثمود را که از صالح پیامبر (ص) ناقه درخواست کردند، بدادیم ناقه،که ایشان را به بصیرت رساننده بود ناقه که در او روشنایى بود، و ما آیات و دلالات (معجزات) را (به هدف) تخویف و ترسانیدن فرستادیم تا بترسند و ایمان آورند.بنابراین اگر اقوام و ملت ها از پیامبران چیزهایى را درخواست مى کردند که پیداش آنها سبب ایمان آوردنشان نمى شد، خداوند چنین درخواستى را اجابت نمى کرد و گاهى تکذیب این معجزه سبب نزول عذاب برآنها مى شد. در خصوص جمله «الناقة مبصرة» برخى مى گویند: یعنى براى آنها شترى بینا فرستادیم و عده اى مى گویند، یعنى براى آنها شترى فرستادیم که راه هدایت را به آنها نشان مى داد و آنها را از گمراهى باز مى داشت. و بعضى مى گویند یعنى شترى فرستاد در حالتى که پیدا و هویدا بود به طورى که همه آن را مى دیدند.

حق ناقه صالح (ع) بر قوم ثمود

خداوند در سوره شعراء می فرماید: «قال هذه ناقة لها شرب و لکم شرب یوم معلوم* و لاتمسوها بسوء فیاخذکم عذاب یوم عظیم؛ گفت: این ناقه اى است که (آیت الهى است) براى او سهمى (از آب قریه) و براى شما سهم روز معینى. کمترین آزارى به آن نرسانید، که عذاب روزى بزرگ شما را فراخواهد گرفت.» (شعراء/ 155- 156)
صالح گفت، این شترى است که خداى تعالى از سنگ بیرون آورده و آن را براى شما معجزه قرار داده به شرطى که در آب خوردن شریک شما باشد، یک روز باید ناقه بنوشد و یک روز شما بنوشید (و در روزى که ناقه مى نوشد شما به جاى آب از شیر ناقه بهره مند شوید) خلاصه و تأویل:
1- خداى تعالى به قدرت کامله خود شتر صالح را معجزه قرار داد تا مردم با توجه به آثار قدرت الهى به توحید رهبرى شوند.
2- شتر صالح از سنگ بیرون آمده بود، روزى آب نهر را اختصاصا مى خورد و به مردم شیر مى داد، البته این امر جز به قدرت پروردگار امکان پذیر نیست. بنابر آنچه در آیات در خصوص ناقه صالح (ع) گفته شده است، این حیوان هم در پیدایش معجزه بوده و هم در ویژگى ها، زیرا هیچ شترى نبوده در آن روزگار یا قبل و بعد آن که یک روز بتواند تمام آب نهرى را بخورد و یا بتواند یک شهرى را شیر دهد.

هدایت قوم ثمود

خداوند می فرماید: «و اما ثمود فهدینا فاستحبوا العمى على الهدى فأخذتهم صاعقة العذاب الهون بما کانوا یکسبون؛ اما ثمود را هدایت کردیم ولى آنها نابینایى را بر هدایت ترجیح دادند؛ به همین جهت صاعقه (آن عذاب خوار کننده) به خاطر اعمالى که انجام مى دادند آنها را فروگرفت.» (فصلت/ 17)
آنچه در آیه شریفه به صراحت استفاده مى شود این است که مى فرماید: ما اسباب هدایت را براى قوم ثمود آماده کردیم اما آنها با سوء اختیار خود گمراهى را بر هدایت ترجیح دادند و به دست خود عذاب را براى خودشان مهیا ساختند. چنانچه در تفاسیر نیز آمده است که مى فرمایند: مراد از هدایت ثمود، نشان دادن راه سعادت و دلالتشان برحق است، به اینکه اعتقاد حق و عمل به آن اعتقاد را برایشان بیان کرد، و مراد از اینکه فرمود: کورى را بر هدایت اختیار کردند، این است که گمراهى را بر هدایت مقدم داشتند و کورى را اختیار کردند، و اینکه در مقابل کورى، هدایت را قرار داده، اشاره اى است به اینکه، هدایت خود براى انسان بینایى است، همچنان که ضلالت کورى است. و در تفسیر دیگر گفته اند و اما جماعت ثمود را (نیز به توسط پیامبران) هدایت نمودیم و آنان کورى را بر بینایى اختیار نمودند (این بود) که در اثر اعمالى که کسب نمودند، صاعقه که عذاب خوار کننده اى بود آنها را گرفت.

گفتند: آیا صالح فرستاده پروردگارش است؟

خداوند در سوره اعراف می فرماید: «قال الملأ الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمن ءامن منهم أتعلمون أن صالحا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مومنون؛ (ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: آیا (به راستى) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ آنها گفتند: ما به آنچه او بدان مأموریت یافته ایمان آورده ایم.» (اعراف/ 75)
یکى از نشانه هاى درستى ادعاى حضرات انبیا، از جمله حضرت صالح (ع)، کسانى هستند که به آنها گرویدند، این افراد کسانى نبودند که به اجبار و یا به طمعى ایمان آورده باشند، بلکه با تابیده شدن نور بردیده دلشان، توفیق گرایش به حق را یافته اند و در راه ایمان و عقیده شان با تحمل شدیدترین مشکلات صدق خود و پیامبران را ثابت کردند. چنان که آیه شریفه نیز اشاره مى فرماید که مستکبرین قوم (آنهایى که به خاطر ابتلاء به بیمارى کبر نتوانستند از هدایت هاى انبیاء از جمله حضرت صالح (ع) استفاده کنند) به مؤمنین نبوت صالح (ع) گفتند، آیا شما اطمینان دارید که صالح فرستاده پروردگارش مى باشد؟ از این سؤال استفاده مى شود مستکبرین هنگامى که مشاهده کردند عده اى از همکیشان خود به صالح ایمان آوردند به خود آمده باشند که چه چیزى را مؤمنین به صالح از او دیده اند که ما آن را ندیده ایم؟ از این رو سؤال مى کنند آیا واقعا صالح را فرستاده پروردگارش مى دانید؟ مستکبران از جواب صالح (ع) اعراض نمودند و متعرض مؤمنان شدند و خواستند دلیل آنها را ببینند چه بوده است. قطعا همین استقامت و صلابت مؤمنین به انبیا عامل مهمى بود براى گرایش دیگران به پیامبران. و مستکبرین را در ادامه مخالفت با انبیاء به شک و تردید مى انداخت.
در همان سوره اعراف آمده:«فتولى عنهم و قال یا قوم لقد ابلغتکم رسالة ربى و فصحت لکم و لکن لاتحبون الناصحین؛ (صالح) از آنها روى برتافت؛ و گفت: اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم؛ و شرط خیرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید.» (اعراف/ 79) آیه شریفه بر این نکته تأکید دارد که حضرت صالح از جانب پروردگارش مأمور به ابلاغ بوده و پیام پروردگارش را به قوم خود ابلاغ کرده و مأموریت خود را انجام داده و نسبت به قومش خیراندیشى نموده و آنها را پند و اندرز داده، اما قوم او خیرخواهى او را نپذیرفتند و کلامش را ناشنیده گرفته، راه گمراهى را بر هدایت ترجیح دادند. در نتیجه از این آیه شریفه نیز به دست مى آید که آن جناب پیغام آور الهى بر قوم ثمود بود، و داراى نبوت و رسالت و از زمره انبیاء بزرگوار مى باشد.

من براى شما پیامبرى امین هستم

در سوره شعراء می فرماید: «انى لکم رسول امین* فاتقوا الله و اطیعون* و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجرى الاعلى رب العالمین؛ من براى شما پیامبرى امین هستم. پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید. من در برابر این (دعوت) اجر و پاداشى از شما نمى طلبم؛ اجر من تنها برپروردگار عالمیان است.» (شعراء/ 143- 145)
در این آیات نکاتى وجود دارد که صراحتا بر نبوت آن جناب دلالت دارد:
1- آن جناب صریحا مى فرماید من براى شما فرستادى امین هستم.
2- از آنها مى خواهد که ضمن رعایت تقواى الهى او را اطاعت نمایند، و اطاعت فرض بر پذیرش رتبه آمریت براى آن جناب است. این مطلب در آیه 150 شعرا نیز تکرار شده است که «فاتقوا الله و اطیعون؛ از خدا پروا داريد و مرا اطاعت كنيد.» به علاوه از اطاعت مسرفان آنها را برحذر مى دارد.
3- مى فرماید، من در انجام رسالتم مبنى برهدایت و رهبرى جامعه شما هیچگونه مزدى از شما مطالبه نمى کنم.
4- مزد مرا خداوند جهانیان مى دهد، (همان خدایى که مرا مأموریت داده براى هدایت و ارشاد قوم، به من مزد و پاداش مى دهد).
در نتیجه، بدون شک از ظاهر آیات شریفه به خوبى استفاده مى شود که حضرت صالح (ع) پیامبر خدا بر قوم ثمود بوده است، و هیچ تردیدى در نبوت ایشان نمى توان نمود.


منابع :

  1. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

  2. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏12 ص 13، جلد 9 ص 157، جلد 14 ص 162

  3. سیدابراهیم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 3 صفحه 278

  4. ملافتح الله کاشانى- تفسیر منهج الصادقین- جلد 4 صفحه 53، 434

  5. حسین بن على بن محمدبن احمد الخزاعى النیشابورى- تفسیر روض الجنان و روح الجنان- جلد 10 ص 290- 294، جلد 5 ص 308

  6. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏17 صفحه 573

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/113023