جایگاه دین در وضعیت دشوار کنونی آفریقا

وضع دشوار رویارویى جوامع آفریقایى با دین، ریشه در همبستگى سنتى دارد و با وجود این بطور فزاینده اى در معرض تغییر است. دراین وضع دشوار پایه هاى وجودى و احساس امنیت جوامع به لرزه مى افتند و نابود مى شوند. آفریقا اکنون باید به دنبال ارزشهاى جدید، هویت هاى جدید و خودآگاهى جدید باشد. در حوزه هاى فرهنگى و سیاسى، تلاشهایى براى مرتبط ساختن اندیشه هاى نو با ارزشاى زمنى آفریقایى در حال انجام است. ادعا مى شود که دموکراسى قبلا در سنت آفریقایى وجود داشته، که فرهنگ سیاهان و شخصیت آفریقایى قبلا در آنجا حضور داشتند و گفته مى شود سوسیالیسم و تمدن آفریقایى نیز در آنجا وجود داشته اند. نقطه قوت این استدلال به سادگى این است که این مفاهیم «خوب» و با ارزش «محترم» هستند. زیرا زمانى در حیات طبیعى اجداد ما به آنها عمل مى شد. و چون در دوره اى بخشى از زندگى سنتى آفریقایى بودند براى امروز نیز ارزشمند هستند. نشان دادن این که آیا عقاید مى توانند در زمنى آفریقایى پى گیرى شوند یا نمى توانند بسیار دشوار است و احساساتى بودن درباره این موضوع فایده اى ندارد. در خاتمه باید این سوال را مطرح نمود که در این دوره شرایط دشوار و چالش ها آیا دین جایگاه و نقشى براى بازى کردن در آفریقا دارد. تقریبا هر نظام مذهبى موجود در دنیا در هر قاره ای نماینده اى دارد، و آفریقا مانند توده اى انباشته رنگین کمانى از ادیان نوع بشرى را نشان مى دهد. همچنین با استفاده از فرصت، هر ایدئولوژى در دنیا جاى پائى در اینجا باز مى کند. قدرت اصلى و سهم ادیان سنتى آفریقایى در زمنى قرار دارد. در این دوره زمانى است که هر جامعه اى نظام مذهبى خود را توسعه مى بخشد و به نوبت مذهب نیز به تکامل جامعه اى که در آن ریشه داشت شکل داد. سپس ادیان سنتى به شکلى خطرناک نهادینه و جزیى از هر حوزه زندگى انسان شدند. همان سرنوشت نهادینه شدن در مسیحیت کهن مصر، اتیوپى و در اسلام در مناطقى که ریشه هاى تاریخى عمیقى دارد رخنه کرده است. دین جامعه خود را در آفریقا یا مجموعه اى از آداب مذهبى متمایز، اخلاقیات، دولت ها، سنت ها، روابط اجتماعى و شیوه هاى نگریستن به دنیا بوجود آورده است. اما دقیقا به سبب این که دین عمیقا در تمام اشکال زندگى آفریقایى نهادینه شد و تحکیم یافت، توانایى خود را در ادامه اعمال نظارت عالى و حفظ موقعیت مطلق در قدرت را همینکه چالشهاى جدید و دگرگونی هاى بنیادین اساس جوامع آفریقایى را در معرض تهدید قرار داد از دست داد. همچنین تجزیه نظام کهن به معنى تجزیه دین نهادینه شده است چه آن دین سنتى، مسیحى یا اسلام باشد نظام کهن براى ادامه حیات خود نیاز به اصول و اندیشه هاى جدید دارد، و اگر دین جدید نتواند بر طبق این اصل پاسخگو باشد، در این صورت چنین دینى محکوم به نابودى است. مسیحیت باستان، اسلام متشرع و راست دین و ادیان سنتى به قدرکافى براى دگرگونى بنیادین و همراهى با انسان در هر کجا که این تغییر رخ دهد آماده نبوده اند. این به دلیل بى کفایتى دین نیست بلکه به سادگى به خاطر شکل، نحوه بیان و ساختار عقاید و الگوى فکرى آن است، که همه به همبستگى موجود در زمنى ارتباط دارد که در پاسخ به شرایط محیطى و تاریخى متفاوت از شرایطى است که انسان امروز را تعریف مى کند، تکامل یافت. حتى اگر دین نهادینه شده همگام با تغییرات سریع پیش نرفته باشد، با وجود این به گونه اى تناقض آمیز شرایط متغیر نمى تواند کاملا از جهت گیرى اساسا مذهبى خود را دور نگه دارد. ادعاى مذهبى، با فعالیتهاى مانند نوکیشى، رویارویى با نوکیشى، فرقه گرایى و ارتداد متوجه ترغیب بیعت مذهبى انسان مذهبى به شکل آفریقایى است. به همین سان جهت گیرى میراث فرهنگى سیاهان، ادعاى ایدئولوژیکى شخصیت آفریقایى و سوسیالیسم آفریقایى معطوف به ریشه هاى زمنى است و همانطور که نشان دادیم، عمیقا مذهبى هستند اما، درحالى که این دو قلمرو مورد ادعا از زمنى دینى استفاده یا در آن عمل مى کنند، عملا به آینده نیز اشاره دارند. این نقطه عزیمت از تدین سنتى است که در اسطوره هاى زمنى غنى اما کاملا تهى از اسطوره هاى آینده است. اسطوره هاى آینده از طریق هرج و مرج مذهبى جارى و نهضت هاى ایدئولوژیکى به آهستگى در جوامع آفریقایى استوایى ظاهر شده اند. سمت و سو و مرکز گرانش اسطوره اکنون تا حدودى از زمنى به ساسا و تا حدودى به آینده انتقال یافته است. شخصیت آفریقایى، سوسیالیسم آفریقایى،وحدت گرایى کلیسائى مسیحى، اخوت اسلامى و ناسیونالیسم به نوعى باور به ساسا و آینده اى روشن و انتظارات صرفا مربوط به آینده مانند بهشت اسلامى و مسیحى و امید به ظهور شخصیتهاى مسیحایى وحدت آفریقا و پیشرفت اقتصادى وجود دارد. پس اکنون، دین عمیقا درگیر انتقال این اسطوره است، تا حدودى و عمدتا به خاطر این که اسطوره هاى خاص خود را در رابطه با حال و از این پس داراست، و تا حدودى به دلیل این که اسطوره بنابر ماهیت خود آفرینشى کاملا مذهبى است. اما دین به سادگى پیش از خلق اسطوره هاى تازه یا جان تازه دادن به اسطوره هاى قدیمى احتمالا نقش بزرگترى در آفریقاى نو بازى خواهد کرد. این که آیا دین به در اختیار داشتن حق انحصارى درک انسان از جهان و مشارکت او در آن ادامه دهد یا نه در رویارویى با چالشها و شرایط دشوار کنونى در آفریقا اهمیت اندکى دارد. دین باید بتواند ابزارها و منبع الهام را براى انسان آفریقایى ایجاد کند تا درباره موضوعات اساسى زندگى خود که بیشتر اهمیت دارد مجددا فکر کند، و هم معنى و هم حس امنیت در آن زندگى را بیابد. و در دل مشغولى اش با ساسا بیش از دل مشغولى با زمنى و یا آینده، دین مى تواند امیدوار باشد کمکى پایدار به آفریقاى جدید بکند. اسلام، کاملا از نیازهاى امروزى آگاهى دارد. البته شرع گرایى و عدم آمادگى آن براى انطباق با نیازهاى انسان عصر جدید تقریبا بطور حتم تا زمانى که بنحو بنیادین و به سرعت تغییر نکند این دین را در موقعیت ناخوشایند رکود و ناهمگونى قرار مى دهد. مسیحیت تبلیغى بطور رسمى آگاهانه تلاش مى کند در شکل خدمت به نیازهاى بشرى در اردوگاههاى پناهندگان و مناطق فقیرنشین، مدارس و بیمارستانها، نواحى درگیر در تنشهاى دینى، سیاسى و نژادى، تجزیه خانواده و تنهایى شهرنشینى و تا جایى که به این جوامع مربوط مى شود کمک کند و پاسخگو باشد. این دین شاید در زمینه شرایط فردى و مشکلات شخصى مانند روابط جنسى، اعتیاد به الکل، تبعیضات نژادى، قبیله گرایى، فساد، ریاکارى، معاملات تجارى، ترس، مرگ، مردگان، و امثال آنها که به نظر مى رسد همه آنها چالشهاى عمده اى براى کسانى است که مى خواهند امروزه هم بعنوان آفریقایى و هم مسیحى شناخته شوند کارى صورت ندهد. ادیان سنتى، عالمان دینى فراوانى ندارند که از آنها حمایت کنند، و یا محتوى و نحوه بیان آنها را امروزى کنند. به هر حال کمک اصلى آنها بر این حقیقت قرار دارد که چون آنها در هر بخش از جامعه سنتى نفوذ دارند، هر نوع توسلى به اعمال ارزش هاى سنتى در نهایت توسلى دینى است. مادامى که مردم حال و گذشته سنتى را ارج مى نهند و حتى چون بت مى پرستند، این روحیه مذهبى چه اینطور شناخته شود یا نشود همچنان از جایگاهى مطمئن و ممتاز در احساسات مردم آفریقا بهره مند خواهد بود. صورت آیینى و شعایرى هر اندازه که مردم بیشتر شهرنشین شوند کم رنگ تر مى گردد، اما محتوى آنها بصورت اعتقادات مذهبى تا چندین نسل ادامه خواهد یافت. اعتقادات آهسته تر از اعمال دستخوش فنا مى شوند، حتى اگر در شهرها تقریبا همیشه جوامع کوچکى وجود دارند که به لحاظ حس کنجکاوى، هم اعتقاد و هم اعمال و صورتهاى ادیان سنتى به رشد و توسعه خود ادامه خواهند داد. عقاید مرتبط با جادو، سحر، ارواح و مردگان زنده حوزه هایى از ادیان سنتى هستند که در معرض خطر کنار گذاشتن فورى نیستند. همچنین باور به خداوند هر چند بطور مبهم به کندى در روستاها و شهرها دوام خواهد آورد. حتى اگر اعمال عبادى بجاى این که عمومى، جمعى و خودبخود باشد بطور فزاینده اى دشوار، نامنظم و فرقه اى مى شوند. ادیان آفریقا، به تنهایى یا مشترکا با هم یا در رقابت با یکدیگر، باید بتوانند در ایجاد معیارهاى جدید، اخلاقیات و معنویات مناسب براى جامعه متغیر اعمال قدرت کنند و در آن شرکت جویند. هم چنین وظیفه آنها است تا در شکل دادن و تعریف مقام انسان در مقابل قدرت، خشونت، نیروهاى مخرب، پیشرفت علمى، جستجو براى صلح و سلب هویت انسانى ناشى از صنعتى شدن کمک نمایند. بارها کردن آن به خود، دنیاگرایى انسان را به ماشین آمارى انداختن راى براى سیاستمداران، تولید کالاهاى بیشتر در کارخانه براى سرمایه داران، رقمى در سر شمارى جمعیت براى انقلابیون کمونیست، یا فقط رقیبى در اتاق درس، اتوبوس یا صفى از انسانها براى یک بشقاب برنج تنزل مى دهد. فقط دین نسبت به شأن انسان بعنوان یک فرد، یک مخلوق، یک شخص که هم ابعاد روحى و هم ابعاد جسمى دارد کاملا حساس است. فقط دین است که جایگاهى مساوى براى هر عضو بشرى قایل است و این جایگاه را به او مى بخشد، چه او عامى باشد یا فیلسوف، برده یا دانشجو، فقیر یا حاکم. دین براى همه مخارج مشترکى را در تجربه و سرنوشت فراهم مى سازد. فقط دین است که زمینه و ابزارهائى را براى هر کسى که در جستجوى شناخت خاستگاها از لحاظ اصل و اعمال هستى خود و پى بردن به آن است داراست. این اعماق نه تنها شامل تعریف جدید از «من که هستم» بلکه همچنین شامل این تعریف است «برادرم» و «همسایه ام» کیست و ماهیت «جهان» و کل هستى چیست. در عمل، دین نقشى در جهت ایجاد آشتى، هم آهنگى، صلح و امنیت با خود شخصى در درون او با جامعه، ملت و جهان دارد، و در تعیین معیارهایى که بوسیله یا با اشاره به آن، فرد، جامعه، ملت و نوع بشر مى توانند زندگى کنند بازى مى کند. اگر تمام ادیان آفریقا در انجام این نقش شکست بخورند، به چیزهایى کهنه بدتر از نمک بدون شورى آن تبدیل خواهند شد. و در این صورت نه در آفریقاى جدید جایگاهى دارند و نه نقشى که به ایفاى آن بپردازند.

نفوذ و حضور دین در آفریقا در سه سطح
البته ادیانى در آفریقا دیده می شوند که به نفوذ و حضور خود، حداقل در سه سطح، ادامه مى دهند:
1- دین ارتباطى آن نوع دین است که شخص در اعتقاد به آمیزه اى از عقاید و آداب و رسوم از دو یا بیش از دو سنت مذهبى در آفریقا، هیچ احساس تناقض نمى کند. مسیحیت، اسلام و ادیان سنتى در چند نقطه با یکدیگر تلاقى مى کنند، و این کار را براى یک شخص کاملا آسان مى کند که مسیحى یا مسلمانى معتقد باشد و در عین حال عناصرى از ادیان سنتى را در زندگى خویش وارد کند. او ممکن است نام مسیحى یا مسلمان داشته باشد، صلیب حمل کند یا عمامه بر سرداشته باشد، اما غیر از این نشانه ها چیزهاى اندکى درباره مسیحیت یا اسلام بداند حتى اگر زندگى خود را وقف هر یک از این دو دین نماید. زندگى ناخودآگاه او عمیقا سنتى است، اما زندگى بیدار او متوجه یکى از ادیان جهانى است. او تماس و ارتباطى با دو نظام یا بیش از آن برقرار کرده است; و در بافت آن «دین ارتباط» است که او خود و خواسته هایش را مى شناسد.

2- دین آنى، دینى است که خود را عمدتا در لحظه هاى بحرانى مانند بیمارى، ناامیدى، اضطرار، مرگ و فاجعه نشان مى دهد و نیز در لحظه هاى کلیدى زندگى مانند تولد، عروسى، مرگ یا رویدادهاى ملى مثل جشنهاى استقلال، تدفینهاى رسمى، شکست انتخاباتى یا در برکنارى یک گروه و طبقه حاکم به سطح مى آید. چنین لحظه هایى دعایى آنى» را مى طلبد. مردم در این مناسبت ها به دین روى مى آورند، همانطور که آنان تا حدودى براى ابراز و تا حدودى همچون ابزارى اصیل براى یافتن راه خروجى براى احساسهاى شادى یا تنشى که در اثر بحرانى ویژه یا حادثه اى مهم ایجاد شده است همین کار را مى کنند. هم ساکنین روستا و هم افراد تحصیل کرده در آفریقا به این نوع مذهب روى موافق نشان مى دهند. مردم روستا دریارى جستن در چنین لحظاتى مانند اعمال جادویى، پیشگویى، ارتباط با مردگان زنده و اجراى مراسم و شعایر مناسب، بیشتر به روشهاى سنتى خود متوسل مى شوند. همچنین ممکن است اغلب علاوه بر رفتن به کلیسا و مسجد وظایف سنتى خود را نیز انجام دهند. افراد تحصیلکرده معمولا به کلیسا یا مسجد مى روند، و در زمینه مسایل عمومى ممکن است به تبلیغ ملى گرایى بپردازند و راه حل هاى عقلانى و جدیدى را نوید دهند. این نوع همچنین ممکن است «دین قابل تغییر» نامیده شود; زیرا دفعتا اگر زمان و موقعیت چنین ایجاب کند فضائى مذهبى ایجاد مى شود. این حس امنیت به مردم مى دهد تا بتوانند احساس کنند و بدانند که پیوسته دینى آنى در اختیار دارند.
3- دین تلقینى، دینى است که بیشترین میزان نفوذ و تاثیر گذارى را به مردم آفریقا نوید مى دهد. در اینجا دین بیشتر و بیشتر بدون عمق الهى، تعهد شخصى یا شهدا به نوعى توافق اجتماعى تبدیل مى شود. دین فقط «در آنجاست»، جایى در مجموعه عقاید شخص، چه او از مذهبى بودنش با خبر باشد یا نباشد. این دینى نهادینه شده نیست، اما ممکن است در لحظات بحرانى یا جشن هاى بزرگ مسیحیت یا اسلام ظاهر شود. همچنین این نوع دین ممکن است جایى براى کسانى که مایل اند به گروههاى اقلیت اصول گرا، راست دین، پیرایشگر و طرفداران محافظه کار مذهب یا سنت دینى خاصى تعلق داشته و به آن ها وفادار باشند باز کند و همانقدر که آسان گیر است بى تفاوت نیز هست اما این آن نوع زندگى دینى است که آفریقا باید براى تاثیر گذاشتن بر اخلاقیات، معنویات، معیارها و شرایط اجتماعى مردمان خود روى آن حساب باز کند. این مذهبى است در پشت صحنه. مردم ممکن است با تبلیغ آشکار آن و، آموزش آن در مدرسه ها و دانشگاه ها مخالفت کنند اما با آن مخالف نیستند، و آنها بطور جدى و واقعى شک نمى کنند که از معیارهاى عالى برخوردار است، و شاید از روبروشدن با مطالبات آن وحشت داشته باشند. این نوع دین بهتر در خانه ها نیز و احتمالا در مدرسه ها تزریق مى شود، زیرا اینها عرصه هایى هستند که در شکل دادن به تصویر کلى فرد و مشارکت او در جهان بسیار موثر هستند. چنین دینى نیازى نیست که در مجموعه اى از اصول اعتقادى روشن و هم شکل بیان شود، و لازم نیست پیروانش براى بیان عملى و عمومى مذهبشان در جائى گرد آیند این دین به طرفداران رسمى، برنامه هاى رسمى، مراسم رسمى، و حتى بناها و روحانیون نیازى ندارد. این در کمال مطلوب ها، تعالیم، معیارها، اصول اخلاقى و تجربه هاى ادیان نهادینه شده، مسیحیت، اسلام، سنتى، یهودى، هندویى، یا بهایى است، که این دین تلقینى بر افراد و جامعه تاثیر مى گذارد. این نوع دین کسانى را که به این نظامهاى رسمى وفا دارند طرد نمى کند، و در واقع روى داشتن چنین پیروان مومنى از کلیسا، اسلام و ادیان دیگر که شور و اشتیاق مذهبى را در طول تاریخ بشرى فروزان نگه مى دارند حساب مى کند. بنابراین این آن نوع انتقال مذهبى است که پیش بینى مى شود مردم آفریقا در جهت آن حرکت مى کنند. سنن مذهبى آفریقا بطور نامشهود، بدون جلب توجه دیگران و حتى غیر رسمى داراى توانایی هاى پر دوام ایجاد شالوده، اساس و جهت دهى به زندگى براى جوامع آف یقائى هستند. انسان نمى تواند با اتکاء به علم و سیاست به تنهایى زندگى کند او همچنین به اخلاق و معنویات، ایمان و امید، عشق و امنیت، راحتى و توجه در مواجهه با مرگ و مصیبت، حس و تجربه اى که به عنوان یک شخص بى نهایت از اهمیت برخوردار است و اطمینان از این که فورا پس از مرگ فراموش و حتى نابود نمى شود نیاز دارد. اینها عناصرى هستند که دین تلاش دارد ارائه نماید. اگر این نوع «دین تلقینى» به این عناصر اساسى در جستجوى انسان براى هویت و امنیت کمکى نکند، چه ادیان نهادینه به حیات خود ادامه دهند یا نه، براى آفریقا چیزى داراى ارزش پایدار و الهام بخش به ارث مى گذارند. در پرتو چنین میراث عظیم مذهبى، ادیان نهادى شده در صورت داشتن پیروان جدى و قسم خورده اندک، احتیاج نیست بیمناک باشد. آنها باید قادر باشند به خاطر آنچه که بخشى از انسانیت را از تاریخ دنیوى به تاریخ مقدس و از بردگى دیانت رسمى به آزادى خویشتن خویش هدایت خواهند کرد احساس آرامش کنند. ظاهرا این بیشتر نوعى اسطوره به نظر مى آید تا واقعیت عملى. بسیار جاى شک است که نظامهاى دینى و ایدئولوژی هاى رایج دیگر درآفریقا در بهترین شرایط خود، چیزى اساسا جدید و متفاوت با آن چیزى که در مسیحیت نهفته است بگویند. با وجود این نقطه قوت و منحصر بفرد بودن مسیحیت دراین واقعیت نهفته نیست که تعالیم و آداب و رسوم و تاریخ آن تمام عناصر اصلى سنتهاى مذهبى دیگر را داراست. توانایى مسیحیت در عیسى مسیح (ع) است. او مانع جدى تمام ایدئولوژیها و نظامهاى مذهبى است و حتى اگر بعضى از تعالیم او با آنچه که آنها اعلام مى کنند و آموزش مى دهند منطبق باشد، شخص او بزرگتر از آن است که در یک دین یا ایدئولوژى گنجانیده شود. او انسانى براى دیگران است و معهذا وراى آنهاست. بنابراین او و فقط اوست که برازنده است هدف و معیارى براى آحاد انسان ها و نوع بشر باشد و خواه آنها به آن هدف نهایى از طریق مذهب برسند یا از طریق ایدئولوژى شاید پرسشى نامربوط است. دستیابى به آن مقام وهویت کامل نیازمند اشاره به معیارى جاودانى، مطلق و خارجى است و این دقیقا چیزى است که مسیحیت مى باید وراى و على رغم اشتباه تاریخى و تقسیمات خود در آفریقا ارائه کند. ادیان سنتى، اسلام و نظامهاى مذهبى دیگر مقدمه و حتى زمینه اساسى براى جستجوى این «غایت» مى باشند.


منابع :

  1. جان اس. مبیتی- ادیان و فلسفه آفریقایی- مترجم مرضیه شنکایی- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/113616