مراحل سیر و سلوک در مکتب یوگا

مکتب یوگا (Yoga) فلسفه ی مرتاضان هند را تشکیل می دهد و دارای روشی است که من صوری و ظاهری را از میان می برد. معنی تحت اللفظی یوگا «یوغ» است. ولی نه به آن معنی که روح را به زیر یوغ ذات باری تعالی در آورد و یا به آن پیوند دهد، یوغ سیر و سلوک زاهدانه و یوغ مهار نفس که سالک مشتاق بر گردن می نهد تا روح خود را از همه قیود مادی پاک کند، و به ادراک و قدرت مافوق طبیعت دست یابد. ریشه ی جهل و رنج ماده است؛ لذا آیین یوگا بر آن است که روح را از همه اعراض حسی و علایق جسمانی آزاد کند؛ یوگا می کوشد تا در یک هستی کفاره گناهان تناسخات گذشته روح را بپردازد و از این راه در یک حیات به کعبه نجات و روشنی واصل گردد. به این روشنی یک باره نمی توان رسید، رهرو مشتاق باید قدم به قدم به کعبه نزدیک شود، و در این سیر و سلوک هیچ منزلی را نمی توان بی سپردن منزل پیشین در نوردید. تنها وقتی می توان به یوگا دست یافت که طالب کوشنده با شکیبایی تمام مدت ها در طریق تحقیق و انضباط نفس طی راه کند.
 

مراحل سیر و سلوک در یوگا

سیر و سلوک یوگا هشت منزل دارد:

1) یا مرگ امیال (Yama)؛ در این منزل، روح قیود را می پذیرد، و ترک خودطلبی می گوید، و از همه علائق و خواهش های مادی می گسلد و برای همه چیز طلب خیر می کند.

2) صادقانه (Niyama)؛ برخی از قوانین خاص و مقدماتی برای یوگا: پاکیزگی، خرسندی، تطهیر، مطالعه، پرهیزکاری.

3) وضع (Asana)؛ در اینجا هدف سکون دادن به هر نوع حرکت و احساس است؛ بهترین آسانا برای این مقصود، قرار دادن پای راست روی ران چپ بر ران راست، و صلیب کردن دست ها و گرفتن انگشت بزرگ پا، خم کردن چانه بر قفسه سینه، و دوختن چشم بر نوک بینی است.

4) تنظیم تنفس (Pranayama): با این تمرین ها آدمی همه چیز جز تنفس را فراموش می کند و بدین طریق ذهن خود را برای خلاء نقش پذیر و مقدم بر استغراق، پاکیزه می سازد؛ در عین حال از این راه شیوه ی زندگی کردن با حداقل هوا را می توان فرا گرفت. و بی آن که آسیبی رسد می توان چند روز در زمین مدفون شد.

5) تجرید (pratyahara): اکنون ذهن همه حواس را نظارت می کند و خود را از همه مطلوب های حسی کنار می کشد.

6) تمرکز (Dharana): همساز کردن یا پر کردن ذهن و حواس با یک اندیشه یا یک مطلوب و انقطاع از ماسوی. تثبیت طولانی یک مطلوب، روح را از همه احساسات و هر نوع اندیشه خاصع و همه امیال خودخواهانه آزاد می سازد؛ آنگاه که بدین سان از اشیاء مجرد شد، آزادانه می تواند جوهر غیر مادی حقیقت را درک کند.

7) تامل (Dihayana): این تقریبا حال هیبنوتیک است، و از Dharana حاصل می گردد؛ پاتانجالی می گوید: این حال ممکن است با تکرار مداوم هجای مقدس اوم om پدیدار شود. سرانجام ریاضت کش به قله یوگا می رسد.

8) حال جذبه (Samadhi): در این منزل حتی آن آخرین اندیشه نیز از ذهن ناپدید می شود؛ و ذهن که تا به حال موجود متمایز بود خودآگاهی را از دست می دهد، و محور در کل می گردد؛ و آنگاه آن معرفت جاودانی و ایزدی که همه چیز را به صورت واحد درک می کند، برای او دست می دهد. این حال را با هیچ لفظی نمی توان برای نوآموزان شرح داد، و هیچ عقل و استدلالی نیز ظرفیت درک آنرا ندارد و نمی تواند آن را به ضابطه در آورد؛ «یوگا را باید از راه یوگا شناخت». به این طریق مرتاض Yogi برای از میان بردن همه چیز جز من اصلی در صدد است به هستی راه یابد. سکون و انقباض حواس و تمرکز افکار و الغاء کلیه ی امور را شعار خویش می سازد، روش القاء به نفس به را شدت انجام می دهد. حدود شخصیت را در هم می شکند تا من حادث و متعین را از میان بردارد.

رنه گروسه می نوسید: «موهبت دوگونه بینی و حاضر در همه جایی، نیروی خروج از جهان مادی از امتیازات بسیار عادی مرتاضان است. تلقین به خود و ارتباط با ارواح و خواب مصنوعی و خشک و بی حرکت نگاهداشتن بدن که مرتاض نسبت به خود انجام می دهد نوعی نیروی مغناطیسی در اطراف او ایجاد می کند». اولدنبرگ می نویسد: چون برهمن یا مریدش بخواهد تکالیف متداول را تکمیل کند، اداره اموال جامعه را به فرزندش واگذار می سازد، چون شخص عابد و زاهد و منزوی به اعماق چنگل می رود که در آنجا به سکوت و اندیشه ی دین بپردازد راهب فقیری شود. تا آتمن خود را بشناسد. برهمنان از توجه به آیندگان و اعقاب ثروت و ترقی دنیوی چشم پوشی می کنند و به صورت فقیری درمی آیند و به این ترتیب رهبانیت هندو را برقرار می سازند... با این همه جوکی در مطلب خدا یا در پی اتصال به خدا نیست؛ خدا در فلسفه ی یوگا آفریننده یا نگاهدارنده عالم، یا پاداش دهنده و کیفررسان آدمی نیست بلکه از جمله لوازمات متعددی است که روح می تواند آن را واسطه نیل به تمرکز و روشندلی به شمار آورد و بر آن بیندیشد.

به عبارت واضح تر، غایت این آیین انفصال ذهن از جسم، و از میان بدن همه علایق مادی از ضمیر است تا بدین وسیله ادراک و ظرفیت مافوق طبیعت برای روح فراهم گردد. اگر روح گردن از قید و بند جسم خلاص کند، خود برهمن می شود، نه آن که به برهمن اتصال یابد؛ زیرا برهمن آن بنیان روحانی و مخفی، و آن روح عاری از خود و غیرمادی است، که چون آدمی ترک همه علایق جسمی گوید، باقی و پایدار می ماند. هر قدر روح بتواند خود را از محیط و زندان آزاد کند، به همان اندازه برهمن می شود و هوش و قدرت برهمنی به کار می برد، در اینجا آن بنیاد جادویی مذهب پدیدار می گردد و فی الجمله ماهیت خود مذهب را تهدید می کند. یعنی پرستش قوای مافوق انسان.

در دوران اوپانیشادها، یوگا تصوف خالص بود؛ تلاشی بود برای شناخت همسازی روح و خدا. در افسانه های هندو چنین آمده است: که در ایام قدیم، هفت مرد خردمند یا ریشیز از راه توبه و تامل، به معرفت کامل همه چیز رسیدند. آیین یوگا بعدها با نفوذ جادو به فساد گرایید، و بیشتر به قدرت پرده داران می پرداخت تا به آرامش می رفت. جوکی ایمان دارد که در آیین یوگا می توان هر عضو بدن را از راه تمرکز دقت و توجه بر آن بی حس کرد و زیر نفوذ قرار داد، و نیز می توان به دلخواه نامریی شد، یا بدن را از حرکت بازداشت، یا طی الارض کرد، یا هر چه خواست زیست یا به اسرار آینده و گذشته و ستارگان دوردست دست یافت. ریاضت نقطه مقابل نفس پرستی است، یا می توان گفت که بهترین نوع ریاضت تلاش برای مهار کردن نفس است؛ اما نفس این تلاش در آستانه ی لذت آزارطلبی قرار می گیرد، و ریاضت کش از درد خود تقریبا لذتی شهوانی می برد. برهمنان خردمندانه از این اعمال خودداری می کردند و به پیروان چنین اندرز می داند که تنها به اجرای وظایف عادی حیات بکوشند و از این راه به تقوی دست یابند.


منابع :

  1. مهرداد ایزدپناه- آشنایی با ادیان هند- صفحه 44-49

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/113866