حکومت های زیدیه نزدیک به امامیه و اهل سنت (قیام و مبارزه)

اندیشه ها و تاریخ زیدیه را چون سایر فرق و مذاهب مى توان از دریچه هاى مختلف مطالعه کرد. اگر به زیدیه به عنوان قدرتى سیاسى بنگریم، باید به تاریخ دولت هاى زیدى مذهب ادریسیان مغرب و داعیان و امامان دیلم و طبرستان و سلسله امامان زیدى در یمن بپردازیم. اگر با نگاهى کلامى و اعتقادى بنگریم، باید صرفا سیر تحول و عقاید زیدیه را بررسى کنیم. روش نوشتار حاضر، حرکت بین این دو نگاه است. از این رو با عنایت به میزان دورى و نزدیکى زیدیه به دو شاخه اصلى اسلام یعنى تشیع و تسنن، بیش از آن که به آن به عنوان یک حرکت و قدرت سیاسى نظر داشته باشد، به عنوان یک فرقه و مذهب که البته اندیشه هاى سیاسى کاملا بر آن سایه افکنده است، بدان توجه شده است. در قسمت اول این مقاله ابتدا به چگونگی تأسیس مذهب زیدیه، مسئله امامت در نظر زیدیه، استمرار قیام و مبارزه پرداخته و سپس در قسمت دوم به حکومت امامان زیدیه و جریان های نزدیک به امامیه و اهل سنت اشاره می شود.

تاسیس مذهب زیدیه
زیدیه به شاخه اى از مذهب تشیع گفته مى شود که به امامت زید بن على بن الحسین (ع) معتقدند و خود را پیرو او مى دانند. (فرق الشیعة، ص 55، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص65) شیخ مفید در تعریف زیدیه آورده است: «زیدیه به امامت على، حسن، حسین و زید بن على قائل هستند و نیز به امامت هر فاطمى اى که به خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت باشد و با او بر شمشیر کشیدن براى جهاد بیعت شود» (اوائل المقالات، ص 39) در مقدمه البحر الزخار نیز در تعریف زیدیه آمده: «زیدیه به فرقه اى گفته مى شود که به پیروى از زید بن على (ع)، على بن ابى طالب (ع) را در امامت بر دیگران مقدم و امامت را پس از او براى حسن (ع) و حسین (ع) و سپس منحصر در فرزندان آن دو بداند که با دعوت و فضل به امامت مى رسند، نه با وراثت. و خروج نیز بر ایشان واجب است. همچنین توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهى از منکر از دیگر اعتقادات زیدیه است ». (البحر الزخار، ج 1،ص 40) امام زید در سال هفتاد و پنج هجرى قمرى در مدینه به دنیا آمد و پس از پدرش، امام زین العابدین (ع)، شاگرد برادر بزرگ تر خود امام محمد باقر (ع) بود. (الحیاة السیاسیة، ص 39) وى در زمان حکومت هشام بن عبدالملک بن مروان در کوفه دست به قیام و شورش زد و در ذى الحجه سال 122 ه ق به شهادت رسید.
زیدیه تنها در دوره هاى پس از شهادت امام زید و در ابتدا، در کوفه و عراق و سپس در ایران و یمن شکل مذهب به خود گرفت. (التجدید، ص 36) امام زید بیش از هر چیز آغازگر حرکتى پرشور بر ضد دستگاه ظالم خلافت اموى در عصر خود بود و در این راه از تاکتیک ها و روش هایى نیز سود مى برد که در بسیارى از موارد رنگ دینى و مذهبى به خود مى گرفت. نکته دیگرى که مورد توجه برخى از محققان واقع شده، دامنه دعوت امام زید است و این که اصولا آیا امام زید، آن گونه که در منابع رسمى زیدیه آمده است، مردم را به اطاعت از خود به عنوان امام دعوت کرده، یا این که مطابق برخى از اسناد، دعوت او به «الرضا من آل محمد» بوده است، که مى تواند به معناى دعوت به امامان مورد قبول امامیه باشد؟

مسئله امامت در نظر زیدیه
در ادامه، نیز مذهب زیدیه که شاخه اى از تشیع به حساب مى آید و در اصول اعتقادى با امامیه مشترک است، بیشتر به جهت نظریه خاص در مسئله امامت از شاخه دیگر تشیع یعنى اثناعشریه (امامیه) متمایز مى شود، وگرنه این دو به همدیگر نزدیک اند؛ چه، علاوه بر اشتراک در اصل مسئله امامت، در سایر اصول اعتقادى تا حد زیادى به امامیه و هر دوى آنها به معتزله نزدیک اند، تا آن جا که برخى زیدیه را با معتزله یکى دانسته و برخى دیگر معتزله را از جمله فرق زیدیه شمرده اند. در فقه نیز با وجود این که گفته مى شود امام زید فقهى مستقل داشته است و زیدیه نیز ادعاى چنین استقلالى را دارند، ولى به نظر مى رسد شخص امام زید فقه خاصى بنا نکرد و اصولا دغدغه او چیز دیگرى بوده است. از طرفى دیگر، اصل مرجعیت اهل بیت و لزوم تمسک به کتاب و عترت اصلى پذیرفته شده در زیدیه است، هرچند در ادامه، عملا فقه زیدیه تا حد زیادى نزدیک به حنفیه شناخته شده، که البته در پاره اى از مسائل با امامیه و گاهى نیز با شافعیه متفق است. برخى در این خصوص تا آن جا پیش رفته اند که گفته اند زیدیه در عقاید، معتزلى و در فقه، حنفى هستند. البته در ادامه، نادرستى کلیت چنین ادعایى با توجه به مذهب و گرایش غالب زیدیه که به وسیله امام قاسم و امام هادى رواج یافت، روشن خواهد شد و نزدیکى زیدیه به امامیه در بسیارى از عقاید و مسائل فقهى مورد اذعان قرار خواهد گرفت. با وجود این، شاید بتوان از سه اصل به عنوان مهم ترین اصول و ویژگى هاى مذهب زیدیه و آنچه شخص امام زید نیز بدان معتقد بوده است نام برد:
1. افضلیت امام على و اولویت آن حضرت بر سایر صحابه نسبت به خلافت و جانشینى پیامبر و در عین حال تجویز امامت مفضول.
2. حصر امامت در فرزندان فاطمه (س) البته به نظر مى رسد در صورت صحت انتساب این عقیده به شخص امام زید، بین این نظر و قبول امامت شیخین تناقضى است که صحت انتساب اعتقاد و رضایت امام زید به خلافت شیخین را زیر سؤال مى برد، مگر این که، همان گونه که در دوره هاى بعد، معتقدان به خلافت شیخین از زیدیه گفته اند، خلافت شیخین یک استثنا محسوب شود، ضمن آن که براى تایید اعتقاد امام زید به حصر امامت در بطنین براساس منابع معتبرتر، مجال تحقیق بیشترى باقى است.
3. شرط دعوت علنى به خود و خروج براى جنگ با ظالمان در صحت تصدى و مشروعیت امامت.

استمرار قیام و مبارزه
پس از شهادت امام زید در سال 122، فرزندش امام یحیى در سال 125 در خراسان قیام کرد ودرهمان سال به شهادت رسید. این قیام همزمان بود با آغاز فعالیت ابومسلم و دیگر مخالفان خلافت اموى که سرانجام به پیروزى عباسیان بر امویان در سال 132 انجامید. پس از شهادت زید و یحیى، دعوت زیدیه همراه با دیگر جریان هاى معارض امویان به سوى بنى عباس گرایش یافت؛ ولى طولى نکشید که بنى عباس، که پیش از این با شعارهاى فریبنده در حمایت از حقوق علویان سعى در جلب افکار عمومى داشتند، با علویان درگیر شدند و به مقتضاى منافع خود به دشمنى و عناد با خاندان پیامبر پرداختند. امام محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن (ع) ملقب به «نفس زکیه» در سال 145 و در زمان خلافت منصور (136- 158) در مدینه قیام کرد. این اولین قیام و دعوت یکى از فرزندان امام حسن (ع) در چارچوب تعالیم امام زید بود که در عصر عباسیان اتفاق افتاد. آغاز امامت محمد بن عبدالله به سال 127 باز مى گردد. در آن هنگام، امامت و خلافت او مورد قبول معتزله نیز قرار گرفت و پیوند معتزله و زیدیه بیش از گذشته مستحکم شد. محمد نفس زکیه پس از یک دوره سکوت و تقیه و پس از آن که منصور فشار را به نحو بى سابقه اى بر علویان افزایش داد، امامت و دعوت خود را در مدینه و حجاز آشکار کرد. دعوت و قیام محمد از گستردگى و پایگاه مطلوبى برخوردار بود، به طورى که معتزله و حتى امام مالک، از ائمه بنام مذاهب سنى، نیز به امام محمد پیوستند و از کمک به او دریغ نکردند. دعوت و قیام نفس زکیه همچنین با فعالیت داعیان متعدد علوى و معتزلى در اقصا نقاط جهان اسلام براى جلب همکارى همراه بود. در این میان، برادران و فرزندان امام محمد نقشى اساسى داشتند که در راس همه ابراهیم برادر او بود که به منطقه بصره رفت و حمایت اهواز و فارس را نیز به دست آورد و در نهایت پس از نفس زکیه به شهادت رسید. همچنین موسى بن عبدالله به الجزیره، یحیى بن عبدالله به رى و طبرستان، و بالاخره عیسى بن عبدالله و ادریس بن عبدالله به مغرب رفتند؛ ولى در نهایت قیام محمد بن عبدالله در همان سال شکست خورد و به اتفاق جمعى از یارانش به شهادت رسید. امام محمد بن عبدالله همزمان با گسترش دعوت خود دو مفهوم و عقیده اساسى «تقیه» و «مهدویت» را به درون اندیشه زیدیه آورد و از این جهت نیز نقش او در سیر تحول مذهب زیدیه قابل توجه است. پس از شهادت محمد بن عبدالله، برادرش امام ابراهیم بن عبدالله نیز که با امام محمد همکارى داشت و پس از او در عراق قیام کرده بود، ناکام ماند و در همان سال شهادت برادرش (145) به شهادت رسید. پس از سرکوب شدید قیام امام محمد نفس زکیه و برادرش امام ابراهیم، در ادامه حکومت منصور و در زمان خلافت مهدى عباسى (158- 169) سیاست سرکوب علویان همچنان ادامه یافت. امام حسین بن على بن الحسن بن الحسن (ع) «شهید فخ» امام بعدى زیدیه بود که در سال 169 و در زمان خلافت هادى عباسى (169- 170) در مدینه قیام کرد و به شهادت رسید. پس از شهادت حسین فخى، دعوت زیدیه تا حدودى شکل سرى به خود گرفت و ثقل آن از مرکز جهان اسلام (عراق و حجاز) به دو سوى آن (دیلم و مغرب) منتقل شد.
امام یحیى بن عبدالله بن الحسن که برادر و یار امام محمد بن عبدالله در قیام او بود و در قیام حسین فخى نیز نقش عمده اى داشت، پس از شکست قیام حسین در سال 170 به حجاز و یمن رفت و سپس به خراسان و از آن جا به ماوراء النهر مهاجرت کرد و سرانجام به دیلم و طبرستان رفت و پس از چندى با دعوت به امامت خود در صدد تاسیس دولتى زیدى در آن سامان برآمد. ولى هارون الرشید در سال 176 حرکت او را سرکوب کرد و امام یحیى زندانى شد و در نهایت در زندان هارون به شهادت رسید.
ادریس بن عبدالله برادر دیگر محمد بن عبدالله نیز پس از همکارى با حسین فخى و شکست قیام، به «مغرب دور» گریخت و در سال 172 پس از دعوت و بیعت قبایل آن منطقه، دولت خود را تاسیس کرد. در مورد دعوت ادریس آورده اند که او در یک مرحله داعى برادرش امام محمد نفس زکیه و در مرحله بعد داعى امام حسین فخى و در مرحله سوم داعى برادر دیگرش امام یحیى بود، و در نهایت وقتى خبر سرانجام کار یحیى به او رسید، دعوت به خود کرد و براى تاسیس دولت به «طنجه» رفت و پایه گذار اولین دولت زیدیه شد. در خصوص زندگى ادریس بن عبدالله اطلاعات روشنى در اختیار نیست، ولى مسلم است که او پس از چند سال حکومت و احتمالا در سال 177 با دسیسه هارون الرشید مسموم شد و به شهادت رسید. پس از وفات ادریس بن عبدالله، فرزندش ادریس بن ادریس (متولد 175) جانشین او شد. پس از وفات او در سال 214، محمد بن ادریس بن ادریس دولت ادریسیان را استمرار بخشید. از آن پس دیگر نوادگان ادریس یکى پس از دیگرى در مغرب حکومت کردند؛ ولى دولت آنان حداکثر تا سال 375 دوام آورده است. سال ها پس از انقراض دولت ادریسیان در مغرب، آنان در اندلس با امویان حاکم درگیر شدند و در سال 407، یکى از نوادگان ادریس به نام على بن حمود با کنار زدن امویان بر اندلس سلطه یافت و ادریسیان از آن پس و تا سال 447 با فراز و نشیب هایى بر اندلس حکومت کردند. دولت ادریسیان در مغرب و اندلس اگرچه حداقل در ابتدا دولتى شیعى و زیدى مذهب بود، ولى بروز تشیع و تظاهر به مذهب زیدیه در آن پر رنگ نیست. حتى در احوال ادریس اول آورده اند که او تشیع خود را اظهار نمى کرد و حداقل در سال هاى نخست، از خود به عنوان امام یاد نمى کرد. به نظر مى رسد که هدف ادریس نیز بیشتر قیام و انقلاب بوده است تا ادعاى امامت و حرکتى فکرى عقیدتى. امام ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن الحسن بن الحسن (ع) معروف به «ابن طباطبا» ششمین امام زیدیه پس از زید بن على است که در سال 199 در جنبشى که فرماندهى آن را ابوالسرایا السرى در زمان خلافت مامون (196- 218) برعهده گرفته بود، در کوفه دعوت به خویش کرد و بیعت گرفت و براى مدتى بر کوفه مسلط شد. پس از وفات ابن طباطبا جوانى دیگر از علویان به جاى او نشست و از آن پس با کمک برخى علویان که به عنوان والى به مناطق مختلف اعزام شده بودند، تا سال 200 پى آمدهاى این ماجرا ادامه یافت، و از آن جمله تسلط و حکمرانى ابراهیم بن موسى بن جعفر (ع) بر یمن قابل توجه است. همچنین در سال 207 عبدالرحمان بن احمد بن عبدالله بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب (ع) در منطقه عک یمن خروج کرد و با دعوت به «الرضا من آل محمد (ص)» براى خود بیعت گرفت.
ادامه دارد ...
(در قسمت بعدی به حکومت امامان و جریان های زیدیۀ نزدیک به امامیه و اهل سنت اشاره می شود.)


منابع :

  1. سید على موسوى‏ نژاد- مجله هفت آسمان- شماره 11

  2. ابن ‏عساکر- الحافظ ابوالقاسم على بن الحسن بن هبة الله بن عبدالله الشافعى- تاریخ مدینه دمشق- دارالفکر- بیروت- 1416ق/1996م.

  3. ابن‏ مرتضى، امام احمد بن یحیى- البحر الزخار- دارالحکمة الیمانیة- صنعا- چاپ دوم- 1409ق/1988م

  4. محمد ابوزهره- الامام زید حیاته و عصره- آراؤه و فقه- دارالندوة الجدیدة- بیروت- 1973م

  5. ناصر الحق حسن بن على اطروش- البساط- مکتبة التراث الاسلامى- صعدة، 1418ق/1997م

  6. فرهاد دفترى- تاریخ و عقاید اسماعیلیه- ترجمه فریدون بدره‏اى- نشر فروزان- تهران- چاپ دوم- 1376ش

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/114162