عوامل ورود در جهنم (ظالمان)

ظالمان و بیدادگران در آتش

در آیات بسیاری از قرآن مجید ظالمان و بیدادگران به آتش سوزان جهنم تهدید شده اند، و تعبیراتی که درباره ی آنها وارد شده درباره ی کمتر گروهی دیده می شود، این نشان می دهد که تا چه حد اسلام برای ترک ظلم و ستم اهمیت قائل است. اکنون به بررسی آیاتی از این موضوع می پردازیم:
1 ـ «إن الذین کفروا و ظلموا لم یکن الله لیغفر لهم ولا لیهدیهم طریقا* إلا طریق جهنم خالدین فیها أبدا؛ کسانی که کفر ورزیدند و ستم کردند، خدا بر آن نیست که آنان را بیامرزد و به راهی هدایت کند، مگر راه جهنم که همواره در آن جاودانند.» (نساء/ 168) امام صادق (ع) در تأویل آیه ی یاد شده می فرماید: «آنان که کفر ورزیدند و در حق آل محمد (ص) ستم کردند، خداوند آنان را نخواهد آمرزید و راهی جز به جهنم نخواهند داشت که همیشه در آن ماندگارند.
(و ظلموا) عطف به (کفروا) است شاید مقصود از (ظلموا) همان بستن آنها راه حق بر مردم باشد، و می شود مقصود جنایات و خطاهائى باشد که در آیات قبل نسبت به یهودیان داده یا ستم هائى که به رسول و مؤمنین می کردند و چون اینان هم متصف به کفر و سد نمودن راه هدایت و ظلم و ستم نمودن بر بندگان خدا بودند این خطاهاى بزرگ را ایجاب نموده قوله تعالى «ختم الله على قلوبهم؛ خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده.» (بقره/ 7) که بر قلب آنها مهر خورده و از قابلیت هدایت بیفتند این است که فرموده «لم یکن الله لیغفر لهم» لام (لیغفر) براى تأکید نفى است که آنهائی که هم به آیات کافر شدند و هم ستم کردند هیچ وقت خدا آنها را نمی آمرزد و نیز هرگز آنان را به طریق هدایت رهبرى نمی گرداند.

ظلم چیست؟

ظلم، عبارت است از ضایع کردن حقوق خود یا دیگرى، و این معنى پس از عدوان که تجاوز کردن است، خواهد بود. و همچنین پس از صد از راه حق است، زیرا صد جنبه مانع و منفى دارد، به خلاف ظلم که جنبه مثبت دارد. و از این لحاظ فرمود: «خداوند متعال این افراد را هرگز هدایت نخواهد فرمود، زیرا آنها به اختیار و خواسته ی خود، پس از کفر و صد از راه حق، به مرحله ظلم و إضاعه حقوق خود و دیگران وارد شده، و عملا تصمیم بر عصیان و ظلم گرفته اند. و در این صورت زمینه اى براى هدایت و دستگیرى آنها نخواهد بود، زیرا آنها هرگز خواستار هدایت و مغفرت نیستند، و هدایت باید در صورت زمینه و اقتضاء باشد.» و طریق، که به معنى زدن و تثبیت بر حالت و کیفیت مخصوص باشد، و به اختلاف موضوعات فرق مى کند، و طریق در مورد راه آن راهی است که روى حالت و کیفیت مخصوص زده و تثبیت شود، و ممتد و مستقیم بودن منظور نیست.
چنانکه در طریق جهنم، و طریق در دریا که خشک ساخته شود، و طریق بهشت که محتاج مى شود به برنامه مخصوص که در جهت روحانى صورت بگیرد، در مقابل طریق جهنم. و تعبیر در این مورد با طریق، براى اینکه این افراد لازم است راه خودشان را براى بهشت با کوشش و ساختن و هموار ساختن آماده کرده، و از محیط گرفته بیرون روند. کسانی که کافر شدند و اصرار نمودند بر کفر و ظلم به انبیاء و اولیاء و نفوس خود چنانچه در آیه ی سابقه اشاره شد نور عقل فطرى آنها خاموش و به آلات و جوارحی که خداوند به آنها عطا فرموده براى نیل به مقامات عالیه و هدایت به راه بهشت نمى بینند و نمى جویند مگر مشتهیات نفسانى و راه دوزخ را و خدا در دنیا سلب توفیق از آنها نموده به حال خودشان را می گذارد و در آخرت مخلد در آتش خواهند بود و کسى تصور نکند که خلود محال است چون بسیارى از امور است که به نظر ما ممتنع می آید و در مقابل قدرت الهى سهل و آسان است.
کسی که با دوربین دیگرى که به او داده راهى را پیدا کند می توان گفت دیگرى آن راه را به او ارائه داده است علاوه بر آنکه خدا راه بهشت و جهنم را به همه ارائه داده و آنها ندیدند مگر راه جهنم را پس می توان گفت ارائه نداده است به آنها مگر راه جهنم را: «إلا طریق جهنم خالدین فیها أبدا و کان ذلک على الله یسیرا؛ مگر به راه دوزخ که جاودانه در آن خواهند ماند و این بر خدا آسان است.» (نساء/ 169) گفته اند (إلا) استثناء متصل است که اول هدایت نشدن آنها را به هیچ راهى نفى می کند سپس سیر کردن طریق جهنم را اثبات می نماید و چون پیمودن راه جهنم خود راه و طریق و روشى است که کافرین و ظالمین در زندگانى خود در آن رهسپارند این است که آیه رسول و مؤمنین را آگاه می گرداند که بدانید کافرین و ستم کاران على الدوام از راه حق منحرف گردیده و سیرشان به سوى جهنم است زیرا که انسان در تمام آنات عمرش چون حد یقف ندارد و همیشه با زمان در حرکت است یا رو بکمال و صعود می رود یا رو به خذلان و نزول قدم می زند، این است که در روایتى از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده که فرموده «من ساوى یوماه فهو مغبون و من کان غده شرا من امسه فهو ملعون؛ هر کس دو روزش مساوى باشد و ترقى معنوى نکرده باشد مغبون است زیرا که سرمایه عمر خود را در بیهوده تلف نموده، و هر کس فرداى او بدتر از دیروزش باشد ملعون است.» چونکه بایستى آدمى على الدوام رو به کمال رود و به رحمت حق تعالى نزدیک گردد و چنین کسى رو به نقص رفته، و وقتى از قابلیت هدایت افتاد و هدایت نگردید البته جایگاه همیشگى او جهنم است، آرى اگر خداوند متعال درباره چنین کسى که خواستار ظلم و سد کننده از راه مستقیم الهى بوده، و کافر به حق و مخالف خدا هست، راهنمایى کند: به اقتضاى حالت درونى و خواهش و میل او، لازم است او را به آن راهى که علاقه داشته و مى خواهد، هدایت کرده، و از خواسته او مانع نگشته، و مطابق زمینه موجود با او معامله کند.
این آدم تمام عمر و زندگى خود را در آماده کردن راه جهنم و کوبیدن و هموار نمودن آن صرف کرده، و هرگز انعطاف و تمایلى به طرف بهشت نشان نداده، و براى جلب رضاى الهى قدمى خالص برنداشته، و الان هم که تمام حالات و اعمال و نیات او منعکس شده است، به جز این برنامه و بر خلاف آن چیزى از او مشاهده نمى شود، پس چگونه صحیح است که خداوند متعال او را بر خلاف خواسته او هدایت کند. و این زمینه موجود نفسانى داخلى، همینطوری که فعلا و در این حال مقتضى سوق به سوى محرومیت و جهنم است، از جهت ادامه و ابقاء نیز چنین خواهد بود، و معنى خلود همین باشد که طبق زمینه و اقتضاء عمل بشود، و این معنى حقیقت عدل است.

ظالمان دنیا پرست 

2ـ «إنا أعتدنا للظالمین نارا أحاط بهم سرادقها و إن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا؛ ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم که سراپرده هایش آنان را در بر می گیرد و اگر فریادرسی جویند به آبی چون مس گداخته که چهره ها را بریان می کند یاری می شوند وه! چه بدشرابی و چه زشت جایگاهی است.» (کهف/ 29) امام صادق (ع) می فرماید: « إن أعوان الظلمة یوم القیامة فى سرادق من نار حتی یحکم الله بین العباد؛ آنان که به ستمگران کمک می کنند در روز قیامت در سراپرده ای از آتش گرفتارند، تا وقتی که حق تعالی میان بندگان داوری کند.»
این ظالمان دنیاپرست که با زندگى مرفه و زرق و برق و زینتهایشان لبخند تمسخر به لباس پشمینه سلمانها و بوذرها مى زنند عاقبت شوم و تاریکى دارند. قتاده گوید: «منظور این است که پیش از رسیدن آنها به آتش، دود و شعله آن ایشان را محاصره خواهد کرد.» چنان که در جاى دیگر مى فرماید: «إلى ظل ذی ثلاث شعب؛ به سایه اى مى روند که داراى سه شعبه است.» (مرسلات/ 30)
ابومسلم گوید: «آتش جهنم از هر طرف آنها را محاصره مى کند، از این جهت است که به خیمه تشبیه شده است. سراپرده هاى آتش در جهنم شبیه است به زندانهایى که باروهاى متعدد آنها را در میان گرفته است، به صورتى که گذشتن از آنها براى گریختن از زندان ناممکن است، و درکات جهنم نیز محیط بر ساکنان آن است، پس به کجا مى توانند بگریزند؟؟»

نوشیدنی جهنمی!

مهمترین چیزى که انسان در آتش قرار گرفته به آن نیازمند است، آب است. آرى آنها در این زندگى دنیا هر گاه تشنه مى شدند صدا مى زدند، و خدمتکاران انواع نوشابه ها را در برابرشان حاضر مى کردند ولى در جهنم «و إن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه؛ هنگامى که تقاضاى آب مى کنند آبى براى آنها مى آورند همچون فلز گداخته! که اگر نزدیک صورت شود صورتها را بریان مى کند.» (کهف/ 29)
اگر از فرط تشنگى به فریاد در آیند و آب بخواهند، به آنها آب داده میشود، اما چه آبى؟! ابن مسعود مى گوید: «آبى بدانها داده می شود که همچون مس گداخته است. برخى گویند آبى چون ته مانده روغن زیتون به آنها داده می شود که وقتى سرشان را به آن نزدیک مى کنند، پوست صورت و سرشان کنده می شود.» روایتى هم به همین مضمون وارد شده است.
ابن عباس گوید: «مثل درد زیتون است.» مجاهد گوید: «چرک و خون است.» سعید ابن جبیر گوید: «آب جوش است.» ضحاک گوید: «آب سیاهى است. جهنم و آب آن و اهل آن و درخت آن همه به رنگ سیاه هستند. آبى که چون به صورت نزدیک شود، صورت را مى گدازد.» این نوع، پاسخ، فریادرسى نیست. لکن از آنجا که در پاسخ استغاثه و کمک خواهى آنهاست فریادرسى خوانده شده است. آن گاه که شخص چیز داغى را مى آشامد دهان و درون تنش مى سوزد، ولى فلز گداخته به سبب شدت حرارت آن صورت او را پیش از آغاز کردن به آشامیدن آن مى سوزاند، پس در نظر بیاورید که پس از آشامیدن آن چه حالى در هنگام استقرار یافتن ماده گداخته در معده و روده هایش پیش خواهد آمد؟ «بئس الشراب؛ چه بد نوشیدنى است.» «و ساءت مرتفقا؛ و دوزخ چه بد جایگاه محل اجتماعى است؟!» این ماده جوشان و تنفر آور، بد آبى است و جهنم، بد تکیه گاهى است. مجاهد گوید: «یعنى جهنم براى اهل آن بد محل اجتماعى است.» ابن عباس و عطا گویند: «یعنى بد منزلى است.»
این مهمانى که خدا بندگان ستمکار خود را به آن فرا مى خواند، در آتش دوزخ صورت مى گیرد که بد جایگاهى است، ولى خدا این را به یاد ایشان آورده و رسولانى مژده دهنده و بیم دهنده براى آگاهى آنان روانه ساخته و قرآن را فرو فرستاده است، ولى به این همه ایمان نیاوردند و به حق تسلیم نشدند و این سرنوشت سیاه را براى خود برگزیدند! این عذاب به خاطر آن است که در دنیا انواع نوشابه هاى گوارا و خنک مى نوشیدند، در حالى که آتش به دل محرومان و مستضعفان مى زدند، این همان آتش است که در اینجا بدین صورت تجسم یافته است!.
عجیب اینکه قرآن در اینجا براى ثروتمندان، ظالم و دنیا پرستان بى ایمان، تشریفاتى در جهنم همانند تشریفات این جهان قائل شده است ولى با این تفاوت که در دنیا سرادق یعنى خیمه هاى بلند (سرادق در اصل از کلمه فارسى سراپرده گرفته شده است) و اشرافى دارند که فقیران را در آن راهى نیست و محل عیش و نوش و باده گسارى است ولى در آنجا خیمه هاى عظیمشان "از شعله هاى آتش سوزان دوزخ است"! در اینجا در سراپرده هایشان انواع مشروبات وجود دارد، همین که ساقى را صدا مى کنند جام هایى از شرابهاى رنگارنگ پیش روى آنها حاضر مى نمایند، در دوزخ نیز ساقى و آورنده نوشیدنى دارند، اما چه آبى؟ آبى همچون فلز گداخته! آبى به داغى اشک سوزان یتیمان و آه آتشین مستمندان! آرى هر چه آنجا است تجسمى است از آنچه اینجا است! (پناه بر خدا).


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏8 صفحه 134 -142

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏12 صفحه 417

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏25 صفحه 118

  4. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏6 صفحه 405

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏16 صفحه 477

  6. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏4 صفحه 233

  7. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏14 صفحه 147

  8. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 397

  9. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏15 صفحه 53

  10. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏1 صفحه 323

  11. حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد 2 صفحه 161

  12. میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏6 صفحه 323

  13. حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد ‏2 صفحه 229

https://www.tahoor.com/fa/Article/PrintView/114349